< فهرست دروس

درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

99/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر سوره قریش

 

﴿لِإیلافِ قُرَیْشٍ﴾ (1) ﴿إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ﴾ (2) ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ﴾ (3) ﴿الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ (4)

سوره مبارکه‌ای که به نام «قریش» و برخی‌ها هم به نام‌های دیگر براساس «علم بالغلبة» در تفسیرهای کهنشان ذکر کردند، در مکه نازل شد. یک بحث در ارتباط تفسیری است که آیا این سوره با سوره «فیل» دو سوره است یا یک سوره؟ یک بحث درباره فقهی است که آیا این دو سوره در نماز به منزله یک سوره‌اند یا این دو سوره در نماز به منزله دو سوره‌اند؟ و مطلب دیگر این است که گرچه سخن از جواز قِران بین سور یا خواندن قرائت در نماز ممکن است سوره‌ای را در نماز انسان در کنار سوره دیگر بخواند لکن به عنوان جزء سوره که در رکعت اول و دوم بعد از «حمد» یک سوره لازم است، اگر اینها دو سوره یک سوره فقهی باشند باید حتماً هر دو را کنار هم خواند.

این گونه از مسائل برخی‌ها که صبغه تفسیری دارند در همین بحث‌های تفسیری ارائه می‌شود. آنها که بحث‌های فقهی دارند حکمشان به مسئله فقه ـ إن‌شاءالله ـ تحقیق شده و در جای خودش هم تثبیت شده که قِران بین سورتین در غیر این دو سوره‌ای که در سوره «ضحی» و «شرح» قبلاً بحث شد و سوره «فیل» و سوره «قریش» هم‌اکنون مطرح است تجویز نشده و این دو سوره به منزله سوره واحده است یک حکم فقهی، و قرائت «بسم الله» هم «بینهما» لازم است، این دو حکم فقهی. تفصیل اینها در فقه مستدلاً به لطف الهی بیان شده.

اما بحث‌های تفسیری؛ این سوره در مکه نازل شد و در قرآن کریم هیچ قبیله‌ای از قبایل معاصر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نامشان نیامده، آن مسئله عاد و ثمود و قبایل دیگر که قصه‌های اینها هم درس‌آموز است هم عبرت‌انگیز، اینها در قرآن با نام آمده که عاد است و ثمود است و مانند آن. اما جریان عصر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و معاصران آن حضرت که قبایل خاصی را اختصاص داده بودند نام هیچ قبیله‌ای در قرآن نیست مگر جریان قریش.

درباره قریش چند نکته گفته شد که این لغتاً از ماده‌ای است که جمع و اجتماع و وحدت را می‌رساند چون اینها کسانی بودند که سعی می‌کردند در وحدت، سعی می‌کردند در اتحاد، سعی می‌کردند در اینکه افراد پراکنده نباشند خصیصه دیگر قبیله قریش آن تجارت کردن اینها بود که غیر از دامداری منطقه‌ای و موضعی و مانند آن، شغل رسمی اینها تجارت بود برخی‌ها دامدار بودند، برخی‌ها شغلی نداشتند رهزن و غارتگر بودند که کارشان از غارتگری و رهزنی پیش می‌رفت و ارتزاق می‌کردند.

قریش این دو خصیصه را داشتند که صبغه شهری داشتند، یک؛ و صبغه تجارت داشتند، دو. تجارت‌های اینها غیر از اینکه خود مکه از آن جهت که کعبه را در بر داشت و مطاف بود از دیرزمان و در زمان جاهلیت هم می‌آمدند تجارتی داشتند ﴿لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ﴾؛[1] گذشته از آن تجارت محلّی، یک تجارت منطقه‌ای هم داشتند. هم سفر می‌کردند در زمستان‌ها به طرف یمن، هم در تابستان‌ها به طرف شام. رحلت داشتند ارتحال داشتند؛ یعنی بر راحله سوار می‌شدند. آن سفرهای طولانی که راحله می‌طلبد آنها را می‌گویند «ارتحال و رحلت» و سفرهای کوتاه که راحله و مانند آن لازم نیست سفرهای عادی است، آنها را شاید نگویند «رحله» و نگویند «ارتحال» و نگویند «رحیل».

به هر تقدیر فاصله بین مکه و یمن کم نبود، فاصله بین مکه و شام زیاد بود. اینها چند چیز می‌طلبیدند: یکی اینکه قدرت سفر داشته باشند که در راه راهزن‌ها و غارتگرها به اینها آسیب نرسانند، یکی اینکه به داخله مکه تهاجم نکنند و به اینها آسیب نرسانند. ذات اقدس الهی به حرمت کعبه این خصیصه‌ها را به آن سرزمین و مردم آن سرزمین داد، هر کس در این سرزمین زندگی بکند این برکات را داراست منتها نام قریش را می‌برد برای همین که صبغه شهری داشتند با وحدت و جمع و اجتماع زندگی می‌کردند و کار رسمی و اقتصاد رسمی آنها تجارت بود و تجارت اینها هم به عنوان واردات و صادرات بود که در آن روز اینها رسمی‌ترین اقسام تجارت بود.

لذا ذات اقدس الهی نام این قبیله را به خاطر این خصوصیت‌های بومی از یک نظر و تمدن اجتماعی از نظر دیگر و مسائل صادرات و واردات اقتصادی از جهت سوم، نام اینها را می‌برد. اما می‌فرماید همه اینها در کنار مائده و مأدبه کعبه نشسته‌اند؛ اگر سخن از ابرهه و فیل ابرهه و طرد فیالان و مانند آن است به حرمت بیت است اکنون که این چنین است اینها حتماً پروردگار کعبه را عبادت کنند برای اینکه ما امنیت اینها را از هر نظر و اقتصاد اینها را از هر نظر تأمین کردیم. آنهایی که فکر می‌کردند سوره مبارکه «قریش» با سوره «فیل» یک سوره است نه دو سوره؛ حالا یا با «بسم الله» در وسط است یا نه! که آن هم روشن شد در جای خودش که دو سوره است، یک؛ «بسم الله» هم در وسط هست، دو؛ آنها گفتند پیوند ناگسستنی بین مضمون سوره «قریش» و سوره «فیل» است که در سوره «فیل» فرمود ما فیال‌ها را و فیل‌ها را و مهاجمان این سرزمین را طرد کردیم به وسیله طیر ابابیل ﴿فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ﴾ برای تأمین ألفت قریش. جنبه شهریت اینها تأمین بشود، تمدن اینها تأمین بشود، جنبه مدنیت اینها اجتماعیت اینها تأمین بشود، جنبه اقتصاد اینها تأمین بشود، جنبه آرامش و امنیت اینها امنیت سیاسی اینها امنیت اجتماعی اینها تأمین بشود ما این کار را کردیم ﴿لِإیلافِ قُرَیْشٍ﴾ این کار را کردیم؛ اما اینها باید بدانند که به برکت بیت است. خود إیلاف بهره بالعرض طرد نجاشی و حبشی و امثال اینها است با طیر ابابیل. آنچه مقصود بالاصاله است حفظ کیان کعبه است که دعای خلیل الهی است که پروردگارا این سرزمین را آباد نگه دار! اولاً این را شهر بکن: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً﴾[2] که بدون «الف و لام» ذکر کرد، آنجا که شهر نبود، این منطقه‌ای که احدی در آن نیست نه شهر است نه روستا، چون «غیر ذی زرع» است نه تنها موات است یا بائر هست یا کشت و زرع نشده، بلکه قابل کشت و زرع نیست. «لم یزرع» غیر از «غیر ذی زرع» است. سنگلاخی بیش نیست، احدی در این سرزمین زندگی نمی‌کند، یک؛ آبی هم پیدا نمی‌شود، دو؛ لذا هیچ پرنده‌ای در این محدوده پَر نمی‌کشد، سه؛ ولی «حکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو اندیشی»! اینجا را شهر بکن، یک؛ بعد از اینکه زمینه شهری فراهم شد، عرض کرد: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا﴾[3] بار اول «بلد» بدون «الف و لام» ذکر شد: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً﴾، در بار دوم که آمدند و اینجا شهر شد عرض کرد: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا﴾، با «الف و لام» ذکر کرد.

همه اینها به حرمت کعبه بود و تردیدی در آن نیست. فرمود اینها که جنبه شهری دارند و تجارت دارند و صادرات دارند و واردات دارند به برکت کعبه، این نعمت را حفظ بکنند ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ﴾؛ ما برای إیلاف و إیجاد الفت و تمدّن و شهریت این مردم منطقه اینجا را أمن کردیم و اینها هم نه تنها در داخله شهرشان احساس امنیت می‌کنند بلکه در صادرات و واردات، در سفرهای یمن و شام، در سفرهای زمستانی و تابستانی احساس امنیت می‌کنند کسی مزاحم اینها نیست. ﴿لِإیلافِ قُرَیْشٍ﴾؛ این را توضیح دادند: ﴿إیلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ﴾ به طرف یمن. ﴿وَ الصَّیْفِ﴾ به طرف شام اینها احساس امنیت می‌کنند. افراد دیگر و قبایل دیگر در اثر اینکه نه آن جنبه شهریت را داشتند نه آن کثرت را داشتند نه آن وحدت اجتماعی را داشتند اینها در معرض غارتگری و شبیخون و امثال اینها بودند؛ ولی این قریش به برکت بیت محفوظ بود و خدا حفظشان کرد؛ لذا فرمود: ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ﴾ اول هم باید عبادت کنند؛ بشر پیوسته به آفریدگار خودش است فقر ذاتی اوست. بارها به عرض شما رسید که اگر گفتیم «الانسان فقیر»، اگر گفته شد: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾[4] حمل فقیر بر انسان حمل عادی نظیر حمل اعتباری و فقر عادی که می‌گوییم فلان شخص فقیر است فلان شخص غنی است از این قبیل نیست که امور اعتباری باشد مال امر اعتباری باشد. حمل فقر بر انسان از سنخ عرض مفارق نیست مثل «الماء حارّ»، از سنخ عرض ذاتی نیست مثل «الأربعة زوج»، از سنخ ذاتی باب ماهیت نیست، مثل «الانسان ناطق»؛ هیچ کدام از این اقسام قضایای چهارگانه نیست؛ بلکه از سنخ «الوجود موجود» است که به هویت وابسته است نه به ماهیت.

﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ﴾، گوهر هستی انسان فقیر است فقیر هم به غنی وابسته است ربط به او دارد، چون تمام هویت انسان از خداست، حدوث و بقایش از خداست، در رحله ابدی به طرف «الله» سفر می‌کند و اعمالش و عقایدش و اخلاقش و حقوقش در مشهد و در معرض داوری ذات اقدس الهی است؛ پس حیاً و میتاً با او کار دارد باید او را عبادت کند. ﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ﴾ که این سوره چون در مکه نازل شد اشاره هم به همین کعبه است که می‌گوید در مسئله ﴿لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ﴾ هم اشاره است چون در مکه نازل شد.

﴿فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ﴾، این ﴿رَبَّ هذَا الْبَیْتِ﴾ چه کار کرد؟ ﴿رَبَّ هذَا الْبَیْتِ﴾ دو امر طبیعی و دنیایی را به اینها عطا کرد، امر سوم که امر ملکوتی است آن را راهنمایی کرد. آن دو امر اول این بود که مسئله اقتصاد اینها را تأمین کرد و مسئله امنیت را. اقتصاد تنها در غذا خوردن نیست در غذا داشتن نیست، بلکه در لباس داشتن است در مسکن داشتن است در بهداشت داشتن است در داشتن همه لوازم امکانات یک زندگی متمدنانه است این درباره ﴿أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ﴾ که این عبرة و علامت و علاقه است نسبت به این بخش. ﴿وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ اینها را از خوف و هراس در امان قرار داده است. بهترین نعمت و برکت امنیت است. انسانی که احساس امنیت نمی‌کند قدرت فکر کردن ندارد مضطرب است، وقتی قدرت فکر و اندیشه نداشت، نه اهل تحقیق و تدریس و تألیف و امثال اینهاست که بتواند حوزه یا دانشگاه تأسیس کند، نه قدرت مناظره علمی دارد نه قدرت پژوهش‌های دیگر. انسان هرسناک مضطرب است فکر او آرام نیست و این اضطراب وقتی که بالکل برطرف شد این در امنیت قرار می‌گیرد. وقتی در امنیت قرار گرفت و احساس کرد در یک دژ مستحکمی قرار دارد؛ آن‌گاه همه این تحقیقات یاد شده میسور اوست و ذات اقدس الهی این نعمت را به مردم قریش در سرزمین مکه عطا کرد دیگران هم به برکت بیت از این نعمت‌ها استفاده کردند.

فرمود: ﴿الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ﴾ که این تنها غذا نیست همه مسائل اقتصادی را در بر می‌گیرد؛ ﴿وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ همه مسائل امنیتی و امن بودن را در بر می‌گیرد. نه با هم جنگی دارند، نه به بیگانه حمله می‌کنند، نه بیگانه به اینها حمله می‌کند، این کاملاً در امنیت هستند. منتها باید بدانند که هم این امنیت هم آن اقتصاد به برکت این بیت از ناحیه ذات اقدس الهی است پس باید «ربّ» این بیت را عبادت کنند. اصل عبادت لازم است، یک؛ ارباب متفرقه نداشتن لازم است، دو؛ غیر خدا را از صحنه عبادت دور کردن است، سه.

مشکل عدم اجابت دعا در بسیاری از ما برای آن است که ما کسی را که مجیب است از او نمی‌خواهیم و کسی را که ما از او می‌خواهیم او مجیب نیست؛ گرچه ما به حسب ظاهر این ادعیه مأثور را قرائت می‌کنیم، گرچه می‌گوییم «یا الله»؛ اما این بیان نورانی قرآن کریم به ما می‌رساند که شما به حمل اولی می‌گویید «الله»، ولی به حمل شایع به دنبال وثن و صنم هستید: ﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِکُونَ﴾[5] فرمود: اکثر مردمی که به حسب ظاهر مؤمن و مسلمان هستند گرفتار غده بدخیم شرک هستند! اینکه دعاها کمتر مستجاب می‌شود برای آن است که ما مؤمن کم داریم. ذات الهی الهی فرمود: ﴿ادْعُونی‌ أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾[6] و روایات هم دارد دعا «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ»[7] است، در تعبیرات این است که مغز عبادت، دعا است، بهترین عبادت، دعا است و در نوبت قبل هم از بیان نورانی امام سجاد(صلوات الله علیه) طبق نقل مرحوم کلینی ذکر کردیم[8] که ایشان دعا و نیایش و زمزمه کردن در بارگاه خدای سبحان را بهترین وسیله برای تکامل معرفی کردند؛ لذا بعد از آن برنامه کلی صحیفه سجادیه را به جامعه اهدا کردند.

گرچه اینها وصل به هم نیست، ولی دو منطقه است در آن منطقه از دعا و نیایش با جلال و شکوه و عظمت یاد کردند بعد مسئله دعا را هم مبسوطاً تعلیم دادند. در قرآن کریم فرمود: ﴿ادْعُونی‌ أَسْتَجِبْ لَکُمْ﴾؛ من اجابت می‌کنم. البته حتماً خدا جواب مثبت می‌دهد؛ منتها گاهی انسان مصلحت خودش را نمی‌داند چیزی را با اشک و آه می‌طلبد که مصلحت او نیست. در حقیقت اجابت کردن او به زیان اوست؛ منتها این چون به زیان اوست این را نمی‌دهد چیزی که معادل آن یا بهتر از آن است را عطا می‌کند.

اما در برخی از موارد که انسان به خطر افتاد، نجات انسان خطرزده مصلحت اوست و مفسده او نیست؛ نظیر کار حضرت یونس(سلام الله علیه)، در چنین مقطعی ذات اقدس الهی فرمود: ﴿وَ ذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ﴾،[9] فکر می‌کرد که ما تنگ نمی‌گیریم بر او فشار نمی‌آوریم؛ این «قَدَرَ یقدِرُ» است نه «قَدَرَ یقدُرُ»! ﴿فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی‌ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ﴾، بعد فرمود: ﴿وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ﴾؛[10] ما هر مؤمنی که گرفتار بشود و در خطر بیفتد به او نمی‌گوییم باید در خطر باشی، او اگر از ما کمک بخواهد حتماً او را از خطر می‌رهانیم. این نظیر خواستن مال و جاه و مقام و ریاست و مانند آن نیست که بگوییم مصلحت شما نیست؛ این نجات است نجات یقیناً مصلحت است. کسی در آستانه خطر قطعی است نظیر یونس(سلام الله علیه). اگر کسی در خطر قطعی بود و خالصانه خدا را خواست، خدا در قرآن می‌فرماید: ﴿کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ﴾ نه «نُجیبُ»! سخن از اجابت دعا نیست تا ما بگوییم اجابت طبق روایات اقسامی دارد؛ گاهی مصلحت نیست که خود آن شیء را انجام بدهد، مشکلی از مشکلات دیگر را حل می‌کند سیئه‌ای از سیئات او را می‌بخشد یا حسنه‌ای بر حسنات او می‌افزاید به أحد أمور ثلاثه.

سخن از نجات است نه سخن از اجابت. فرمود ما همان طوری که یونس خطرزده را نجات داده‌ایم، هر انسانی که در کام خطر فرو برود و خدا را بخواند، ما یقیناً او را نجات می‌دهیم ﴿وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ﴾ نه «کذلک نُجیب»! در حالی که الآن که عده‌ای هستند که گرفتار کرونا هستند که امیدواریم خدا به قدرت الهی و به برکت قرآن و عترت و به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم افضل صلوات المصلین» که این مملکت تاکنون در کنار مائده و مأدبه ولایت اهل بیت(علیهم السلام) محفوظ ماند، خدا این خطر را هم بردارد، اگر کسی بگوید خدا، دعای او مستجاب می‌شود، فرمود ما مؤمنین را این چنین نجات می‌دهیم. تمام مشکل ما این هست ـ این هست یعنی همین ـ نه اینکه حالا این چون مصلحت ما نیست خدا چیز دیگری انجام می‌دهد! انسانی که در کام خطر است چه چیزی می‌تواند جای این مصلحت را پُر کند؟ سرّش این است که ما خدا را نمی‌خوانیم، همین! ﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِکُونَ﴾؛ یونس(سلام الله علیه) فقط خدا را خواست گفت: ﴿لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ﴾ اولین کارش توحید بود بعد درخواست نجات. ما در عین حال که دعا می‌کنیم هم به قدرت خود متّکی هستیم هم به قدرت نظام پزشکی متّکی هستیم هم به قدرت پرستار متّکی هستیم هم به دارو تکیه می‌کنیم هم به درمان پزشکان تکیه می‌کنیم؛ چندین علل و عوامل را در نظر داریم بعد می‌گوییم «یا الله»! اما اگر همه آنها را زیر مجموعه «الله» قرار بدهیم بگوییم «یا الله» و آن امور را مجاری قدرت «الله» بدانیم «الله» که بخواهد ما را درمان کند همه این امکانات در اختیار اوست او ﴿رَبِّ الْعالَمِینَ﴾[11] است نه تنها ﴿رَبَّ هذَا الْبَیْتِ﴾ است ربّ مطاف است ربّ قبله است ربّ کعبه است، ﴿رَبِّ الْعالَمِینَ﴾ است؛ لذا فرمود ما اگر تغییری در روش دادیم، برای اینکه جامعه وضع خودش را عوض کرد. ما یک جامعه امین و باامنیت و با طهارت و با فطرت و با الهام خلق کردیم ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾؛[12] این آمده دستکاری کرده این کسی که در درون و بیرون خود دستکاری کرده است و آن ﴿وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾[13] شد، این فطرتی که ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ بود این ﴿دَسَّاهَا﴾ کرد دسیسه کرد تدسیس کرد در عین حال می‌گوید «یا الله»!

ذات اقدس الهی فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾[14] در هر عصر و مصر و نسلی، هر که بگوید خدا، یقیناً جواب می‌شنود و اگر آن مصلحت نبود، البته بهترش را می‌دهد و جبران می‌کند؛ اما وقتی در کام خطر هست تنها مصلحت او حفظ حیات اوست نمی‌شود گفت این مصلحت تو نیست حالا بمیر، ما چیزی دیگر می‌دهیم! این نیست. عمده آن است که «به حقیقت نگفته‌ایم الله»![15] این مشکل ما است ﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِکُونَ﴾. در اینجا فرمود: ربّ این بیت را صنم و وثن را بگذارید کنار و چیزی را نپرستید مگر ذات اقدس الهی را که فرمود: ﴿الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾ که امیدواریم ذات اقدس الهی به برکت قرآن و عترت همه ما را از گزند تغییر خلقت اصلی حفظ بکند و همه ما را از آن غده بدخیم ﴿وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِکُونَ﴾ حفظ بکند به همه ما توفیق حالت یونسی بدهد که با حالت یونسی ذکر یونسی را یک بار هم بگوییم خدای سبحان به وعده‌اش عمل می‌کند ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ﴾،[16] [17] لذا فرمود: ﴿وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ﴾.


[15] دیوان علامه حسن زاده آملی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo