< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حیض/دماء ثلاثه/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

حیض بودن خونی که ذات عادت وقتیه و عددیه در کمی قبل یا بعد ایام عادت ببیند

مسألة ۴۵۶. ذات العادة الوقتیة و العددیة إن رأت الدم في أیام العادة أو قبلها و بعدها بأیام قلیلة و لم تزد المجموع علی عشرة أیام فکلّها حیض.

کسی که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر خون را در ایام عادتش ببیند، ولی مثلا از ایام عادت تجاوز کند یا اگر قبل از عادت به یک یا دو روز ببیند گفتیم اشکالی ندارد. البته وقتی قطع می شود، اگر از ده روز تجاوز نکرده‌ باشد، همه اش حیض است. هر چند عادتش مثلا شش روز بوده، اشکال ندارد؛ چون از ده روز تجاوز نکرده‌ است، اضافه اش حیض است. ایام استظهار است.

حکم صفره دیدن زن بعد از ایام عادت و قبل از ده روز

و اما الصفرة التی تری بعد العادة و قبل مضی العشرة فهی استحاضة.

حالا در اینجا ما با بعض دیگری از اعاظم، اختلاف نظری داریم. چیزی به نام صفره هست. صفره به معنای لکه بینی زن هاست. لکه به معنی خون خیلی کم رنگ و خیلی مختصر است. در رساله ها هم تعبیر لکه بینی هست. حالا اگر این زن، بعد از ایام عادتش و قبل از اتمام ده روز، صفره یعنی لکه دید، چطور است؟ آیا جزء حیض است؟ بعضی آقایان فرموده اند جزء حیض است. بعضی دیگر فرموده اند [با جمع بین تروک حائض و افعال مستحاضه] احتیاط کند. اما روایات صریحه داریم. پس فتوای حقیر [به عدم حیضیت] به خاطر روایات صحیحه صریحه ای است که در وسائل در بابی خاص در این رابطه آورده شده است. در آنجا ذکر شده که صفره بعد از عادت، حیض حساب نمی شود؛ ولو از ده روز هم کمتر باشد. پس این مورد لکه بینی را از خون دیدن بعد از عادت و تا قبل از ده روز [که گفتیم جزو حیض است] استثنا کرده ایم. البته اگر همین لکه بینی در خود ایام عادت باشد، حیض حساب می شود. اما بعد از عادت و قبل از اتمام عشره، ما طبق روایات آن را استحاضه می دانیم. صاحب وسائل(ره) این روایات را در باب چهارم از ابواب حیض آورده است.

سوال: شهرتی نداریم؟

جواب: خیر.

پس نظر ما این است که به خاطر روایات صحیحه، صفره، استحاضه است. احتیاط مستحبی هم اشکال ندارد. یعنی اینکه بین تروک حائض و افعال مستحاضه جمع کند.

بخلاف ما إذا کان الدم احمر.

اين درباره صفره و لکه بینی بود. اما اگر خون سرخی بود و بعد از عادت و قبل از گذشت ده روز، ادامه پیدا کرد، همه اش حیض است.

فإن زادت علی العشرة فأیام العادة حیض و الباقي استحاضة.

حالا فرع دیگری داریم که خون، از عشره زیاد می آید؛ یعنی تا روز یازدهم و دوازدهم، تجاوز کند. آن وقت تکلیف این است که باید به عادت برگردد. چرا؟ چون خونی که از ده روز تجاوز کرد، صلاحیت حیضیت ندارد. اما آن که تا خود ایام عادت، محکوم به حیضیت می شود به خاطر این است که خود ایام عادت، اماره است. از آن طرف زائد بر عشره، صلاحیت حیضیت ندارد. اما بالاخره اینکه چقدرش حیض است، احتیاج به اماره داریم. اماریتی که بر حیضیت داریم، چیست؟ ایام العادة است. چون که جریان در ایام عادت، اماره بر حیضیت است. تا آنجایی این اماره را داریم که ایام عادت است و وقوعش في زَمَن العاده، اماره است. باید بگوییم حیض است؛ چون اماره داریم. بعد از عادت، اماره ای نداریم و همه مازادش استحاضه است. این صورت تجاوز از عشره بود؛ چون اگر از عشره تجاوز نکند، گفتیم همه آن تا ده روز، محکوم به حیضیت است. چرا؟ چون اضافه اش را ایام استظهار می گویند. فاصله بین عادت تا انتهای عشره را ایام استظهار می گویند. همه اش حیض است. اگر تجاوز کرد، صلاحیت ندارد و به اماریت عادت برمی گردیم. فالعادة امارة و بالاتر از قدر متیقن است. اماره که داریم، دیگر قدر متیقن نمی گویند. فالعادة امارة علی الحیضیة. مازادش که اماره ندارد، صلاحيت حیضیت ندارد.

فإن زادت علی العشرة فأیام العادة حیض و الباقي استحاضة.

یعنی مثلا هفت روز عادتش بوده و حالا دوازده روز شده است. آن هفت روز حیض و آن پنج روز اضافه، استحاضه است.

و یجب علیها قضاء ما فاتها من العبادات في ایام الاستحاضة.

اين خبر نداشته و علم غیب هم نداشته است. ایام عادت، تجاوز کرد. چه می داند چه می شود؟ نمی داند آیا از ده روز تجاوز می کند یا نمی کند؟ وظیفه اش بر اساس اصالة الحیض، این است که تا ده روز، حیض حساب کند. بعد که اضافه شد و فهمید، باید قضا به جا بیاورد. می فهمد حیض تا آن هفت روز ایام عادت بود. مازادش استحاضه بود. پس هر چه نمی دانسته و ترک کرده‌ است، باید دوباره قضا کند.

رؤیت خون در ایام عادت یا روزهای کمی قبل یا بعدش بدون تجاوز از ده روز

و إن رأت الدم في ایام العادة او قبلها بأیام قلیلة و لم تزد علی العشرة، فکلها حیض.

حالا فرع دیگر این است که گفتیم عادت چنین وضعی دارد که در روایت می فرماید: "تعجّل بها الوقت".[1] گاهی اوقات عادت، سر جایش هست؛ اما مثلا یک یا دو روز جلو می افتد و این متعارف است. بنابراین دیگر از همان وقتِ شروع، حیض است و به عادت ملحق می شود. حالا اگر این طور شد و خون دیدنش از آخر عادتش هم رد کرد، چطور می شود؟ مثلا عادت پنج روز بود و تجاوز کرد. یکی دو روز هم از قبلش حیض گرفته بود. اگر از عشره تجاوز نکرد، فکلها حیض. چون اولش که قد تعجل بها العادة، صحیح و محکوم به حیضیت است؛ چون دلیل داریم. تا ایام عادت هم که بر حیضیت اماره داریم. اما وقتی از عشره، تجاوز کرد، مازاد بر عادت، استحاضه است.

سوال: یکی دو روزی که جلوتر می افتد، روزهای اولش حساب می کند؟

جواب:بله؛ اول و دومش است.

و إن رأت الدم في ایام العادة او قبلها بأیام قلیلة و لم تزد علی العشرة، فکلها حیض. و إن زادت علیها فأیام العادة حیض و ما قبلها و ما بعد العشرة استحاضة.

اگر بر عشره زیاد آمد، چه کند؟

فأیام العادة حیض و ما قبلها. چون فرض این است که یکی دو روز جلو افتاده است، آن هم قبول و ملحق به عادت است و تا پایان عادت، حیض است. اما اضافه اش استحاضه است.

و یجب علیها قضاء ما فاتها فيها من العبادات.

اين علم غیب نداشته که از ده روز می گذرد یا نه. احتمال هم می داده که تا ده روز بماند. اصالة الحیضیة هم می آید. حکم به حیضیت کرده تا به ده روز رسیده خوب از ده روز که تجاوز کرد، می فهمد کار غلطی کرده ؛ چون تا ایام عادتش حیض و ما بقی آن استحاضه بوده ‌است. پس باید قضا به جا بیاورد.

سوال: ترخیص شارع که به او در این ایام اجازه داده ، چه می شود؟

جواب: ترخیص ظاهری است نه واقعی و اجزاء ندارد.

و کذلک الحال فیما اذا رأت الدم في ایام العادة و ما بعدها.

فرق نمی کند [لو] لم یتعجّل بها العادة. روز اول عادتش هم بوده و [از ده روز] تجاوز کرده حالش به همین صورت است که گفتیم. ما قدری شرح هم نوشته بودیم و شاید روایاتی هم بودند. اما احتیاج به روايات هم نداریم. اینها واضحات هستند و توضیح واضح بود. فقط مسأله صفرة بود که در آن، با أعلام اختلاف نظر داریم. گفتیم دلیل ما، همان روایات باب چهارم وسائل است که تصریح دارند به اینکه صفرة بعد العادة لیس من الحیض. با وجود این روایات صريحه نمی دانیم چرا [اختلاف شده است]؟ چون آن آقایان می خواستند به روایات استظهار عمل کنند. روایات استظهار می گوید تا ده روز حیض است. در اینجا نمی توانیم به روایات استظهار عمل کنیم؛ چون مخصص داریم. این قضیه صفره چه نسبتی با بحث استظهار دارد؟ نسبتشان عام و خاص است و تخصیص می زند. بنابراین مخصص داریم و باید به این روایات باب چهارم عمل کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo