< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/11/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نفاس/دماء ثلاثه/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

روایات در مورد حد اکثر نفاس

بحث ما به روایات باب نفاس رسید و اینکه اکثرش چند روز است که اگر خون ادامه پیدا کرد و از آن نصاب معین رد شد، بگوییم استحاضه است. در مورد حیض معلوم است که حدش ده روز است و اگر از ده روز تجاوز کرد، استحاضه حساب می شود. اما باب نفاس چقدر است؟

روایات در باب نفاس چند طائفه اند. یک طائفه این طور می فرماید که ایام قرء یعنی ایام عادتی را که در حیض داشته است، هر چه که هست، باید در نظر بگیرد و همان در مورد نفاس، معتبر است. اگر هفت، هشت یا پنج روز بوده ‌است، هر چه بوده ‌است، همان است. در بعضی از روایات هم "تستظهر" دارند و فرموده اند که مستحب است که به یوم او یومین استظهار کند. بعضی روایات هم "الی عشرة أیام" دارد. تا ده روز یعنی کل حیض را از اول که حساب می کند، تا ده روز است. این هم خوب است. این یک دسته از روایاتی اند که از جمله آنها صحیحه زراره است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: النُّفَسَاءُ تَکُفُّ عَنِ الصَّلَاةِ أَیَّامَهَا ... .[1]

ایامش را از نماز خودداری می کند؛ یعنی به اندازه آن عادتی که داشته است.

روایت بعدی هم به همین مضمون و با سند دیگری است.

روایت بعدی چنین می فرماید:

وَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ النُّفَسَاءُ مَتَی تُصَلِّی قَالَ تَقْعُدُ قَدْرَ حَیْضِهَا (به اندازه حیضش یعنی به اندازه عادتش می نشیند) وَ تَسْتَظْهِرُ بِیَوْمَیْنِ ... .[2] (دو روز هم استظهار می کند؛ یعنی از باب احتیاط، اضافه می کند.)

روایت دیگر از شیخ مفید(ره) است.

وَ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ یُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ وَلَدَتْ فَرَأَتِ الدَّمَ أَکْثَرَ مِمَّا کَانَتْ تَرَی (بیشتر از ایام عادتش خون دید) قَالَ فَلْتَقْعُدْ أَیَّامَ قُرْئِهَا الَّتِی کَانَتْ تَجْلِسُ (ایام عادتش را نفاس حساب می کند.) ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ ... .[3]

تا ده روز است؛ یعنی اگر مثلا پنج روز بوده است، پنج روز دیگر اضافه می کند تا ده روزِ کامل شود. بنابراین مخیّر است. ایام عادتش با اینکه بعدش استظهار هم بکند، حداکثرش تا ده روز است. مجاز است که تا ده‌ روز را نفاس حساب کند.)

روایت چهارم چنین است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ النُّفَسَاءِ یَغْشَاهَا زَوْجُهَا وَ هِیَ فِی نِفَاسِهَا مِنَ الدَّمِ قَالَ نَعَمْ إِذَا مَضَی لَهَا مُنْذُ یَوْمَ وَضَعَتْ (از روزی که وضع حمل کرده است) بِقَدْرِ أَیَّامِ عِدَّةِ حَیْضِهَا.[4]

این هم مثل همان روایات است که به اندازه ایام عادتش، نفاس حساب می کند؛ ولی بعدش خارج از نفاس و مجاز است که کارهای طهر را انجام دهد.

باز هم روایتی به همین مضمون داریم. روایات متعددند و مضمونشان ثابت است.

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَقْعُدُ النُّفَسَاءُ أَیَّامَهَا (یعنی ایام عادتش را) الَّتِی کَانَتْ تَقْعُدُ فِی الْحَیْضِ وَ تَسْتَظْهِرُ بِیَوْمَیْنِ.[5]

اين هم مضمونش، همان مضمون روایات قبلی است.

از این قبیل، روایاتی داریم که شاید بعدا آنها را بخوانیم. از جمله آنها روایت مفید است. مفید فرمود که ایام نفاس به مقدار ایام حیض است؛ يعنی "و هی عشرة أیام". فرموده است که اخبار معتمده ای در این رابطه داریم.

دو دسته روایت دیگر داریم. یک دسته روایت که گفته اند ایام نفاس، سی روز است.

سوال: کلام شیخ مفید(ره) خلاف فرمایش پیامبر بود.

جواب: ایام عادت با استظهارش ده روز می شود. با توجه به استظهارش اشکالی ندارد.

گفتیم که این روایات چند طائفه اند. یک طائفه، مثل روایت سیزدهم دلالت کردند بر اینکه سی یا چهل یا پنجاه روز است.

وَ عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَقْعُدُ النُّفَسَاءُ إِذَا لَمْ یَنْقَطِعْ عَنْهَا الدَّمُ ثَلَاثِینَ أَوْ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَی الْخَمْسِینَ.[6]

باز روایت دیگری داریم که روایت هفدهم از همین باب است. این روایت می فرماید:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ: النُّفَسَاءُ تَقْعُدُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِنْ طَهُرَتْ وَ إِلَّا اغْتَسَلَتْ...[7]

حداکثرش را چهل روز قرار داده است.

همچنین روایت شانزدهم هست که فرموده است:

وَ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ أَخِیهِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: ... قَالَ تَدَعُ الصَّلَاةَ مَا دَامَتْ تَرَی الدَّمَ الْعَبِیطَ إِلَی ثَلَاثِینَ یَوْماً فَإِذَا رَقَّ وَ کَانَتْ صُفْرَةً اغْتَسَلَتْ وَ صَلَّتْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[8]

بعدا اگر رنگش تغییر کرد و کم رنگ شد، دیگر غسل می کند؛ اما تا سی روز، نفاس است.

روایت هجدهم می فرماید:

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النُّفَسَاءِ فَقَالَ کَمَا کَانَتْ تَکُونُ مَعَ مَا مَضَی مِنْ أَوْلَادِهَا وَ مَا جَرَّبَتْ قُلْتُ فَلَمْ تَلِدْ فِیمَا مَضَی قَالَ بَیْنَ الْأَرْبَعِینَ إِلَی الْخَمْسِینَ.[9] (بین چهل تا پنجاه روز).

اين روایات قطعا و یقینا محمول بر تقیه اند؛ لذهاب اهل السنة. این نظریه اهل سنت است که به چهل و پنجاه روز فتوا داده اند و از سی روز به بالا می گیرند. سی، چهل، پنجاه و شصت روز [را گفته اند]. در مورد نفساء، چنین قائلند و فتوا داده اند. لهذا به خاطر موافقتشان با فتاوای عامه و مخالف بودنشان با روایات خودمان، حمل بر تقیه می شوند. پس این دسته از روایات که سی، چهل و پنجاه روز در آنها هست، حمل بر تقیه می شوند.

بحثی پیرامون حل تعارض بین روایات

چون در روایات، تعارض هست و یک جوری باید تعارض را حل کنیم. این روایات به علت موافقتشان با مذاهب عامه، بر تقیه محمولند. اینها یک دسته اند. آن دسته ای که گفتیم آن که مطابق ایام عادت است، مسلم هستند و مطابق فتاوای امامیه اند. از این بابت مشکلی ندارند؛ لهذا آنها معمول به هستند.

کلام در یک جایی است که یک طائفه از روایات دیگر را داریم که هجده روز را مطرح کرده اند. این طایفه ای که هجده روز را مطرح کرده اند، کم نیستند. اولین روایتی که صاحب وسائل(ره) نقل کرده است، روایت ششم است.

وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ نَفِسَتْ بِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ- فَأَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص حِینَ أَرَادَتِ الْإِحْرَامَ مِنْ ذِی الْحُلَیْفَةِ – أَنْ تَحْتَشِیَ بِالْکُرْسُفِ وَ الْخِرَقِ وَ تُهِلَّ بِالْحَجِّ فَلَمَّا قَدِمُوا مَکَّةَ وَ قَدْ نَسَکُوا الْمَنَاسِکَ وَ قَدْ أَتَی لَهَا ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَأَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ تَطُوفَ بِالْبَیْتِ وَ تُصَلِّیَ وَ لَمْ یَنْقَطِعْ عَنْهَا الدَّمُ فَفَعَلَتْ ذَلِکَ.[10]

البته این روایت، دلالتی ندارد. دلالتش این طور است که موقعی که هجده روز از آن گذشته بود، مراجعه کرد و مسأله اش را سوال کرد. حضرت(ع) فرمود: دیگر پاک هستی و برو اعمالت را انجام بده. اما هیچ‌جا پیامبر(ص) تصریح نکرده است که حدش هجده روز است. شاید مثلا فرض کنید حدش ده روز باشد. این اگر سر ده روز سوال کرده ‌بود، بازهم پیامبر(ص) همین جواب را می داد. در چند روایت هم این مطلب آمده‌ است که خودش سوال نکرد تا هجده روز گذشت. بعد از هجده روز معلوم است که دوران نفاسش گذشته است و پیامبر(ص) فرمود که دورانش سپری شده ‌است؛ ولو اینکه دورانش از قبل سپری شده‌ است و در روایت مطرح نشده است که الان که هجده روز است، همین تازگی، دورانش تمام شده ‌است. در روایت آمده‌ است که بعد از هجده روز سوال کرد و حضرت(ص) فرمود: بله؛ دورانش تمام شده است. این سازگار است با اینکه دورانش از قبل و مثلا از سر ده روزگی تمام شده باشد. بنابراین یکی دو روایت این طور داریم که دلالتی بر مطلب ندارند. اما تعداد زیادی روایت داریم که انصافا دلالت دارند و از جمله آنها صحیحه محمد بن مسلم است.

وَ عَنْهُ (ظاهرا یعنی از حسین بن سعید اهوازی) عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ (علاء بن رزین) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ النُّفَسَاءِ کَمْ تَقْعُدُ فَقَالَ إِنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ أَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ تَغْتَسِلَ لِثَمَانِ عَشْرَةَ وَ لَا بَأْسَ بِأَنْ تَسْتَظْهِرَ بِیَوْمٍ أَوْ یَوْمَیْنِ.[11]

در اینجا امام صادق(ع) حد را معین کرده و به رسول الله مستندش کرده که آن سوال کرده بود که حدش چه مقدار است؟ حضرت(ع) فرمود: هجده روز است. پیامبر(ص) هم سر هجده روز، این دستور را داد.

سوال: پس این روایت را جور دیگری تفسیر کرده‌ است.

جواب: بله؛ جور دیگری تفسیر کرده‌ است. یعنی طوری تفسیر کرده است که هجده روز، موضوعیت پیدا کرده است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ (همه هم صحیح السندند) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع کَمْ تَقْعُدُ النُّفَسَاءُ حَتَّی تُصَلِّیَ (اصلا اسم اسماء بنت عمیس ندارد) قَالَ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَبْعَ عَشْرَةَ ثُمَّ تَغْتَسِلُ وَ تَحْتَشِی وَ تُصَلِّی.[12]

حدود هفده و هجده روز. بین هفده و هجده روز، مخیر گذاشته‌ است. یعنی میل خودش است؛ می خواهد هجده روز و می خواهد هفده روز بگیرد. ثم تصلّي؛ دیگر نفاسش تمام است و اگر خون ادامه داشت، استحاضه است. در اینجا اصلا اسمی از اسماء بنت عمیس نیست.

وَ بِإِسْنَادِهِ (اسناد شیخ طوسی(ره) است) عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ (اهوازی) عَنِ النَّضْرِ (نضر بن سوید) عَنِ ابْنِ سِنَانٍ (عبدالله بن سنان) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ تَقْعُدُ النُّفَسَاءُ سَبْعَ عَشْرَةَ لَیْلَةً ... .[13]

در مصدرش تسعة عشر لیلة آمده است؛ یعنی در مصدر جایی که صاحب وسائل(ره) نقل کرده است، تسعة عشر دارد. این اشتباها سبعة عشر نوشته است. این چیزها هم اشتباه داشت. اینها هم هر دو با هجده روز، وفق می دهند. اگر شب قبل هجده روز را حساب کردید، هفده روز می شود و اگر شب بعدش را حساب کنید، [نوزده روز می شود]. هر شب، اعم است که شب قبل یا شب بعد باشد. به هر حال حدود اینها مهم است. بالاخره حدودشان یکی است؛ چون امکان تخییر هم هست؛ یعنی این طور نیست که حتما دقیقه اش معین باشد. چیزی که حضرت(ع) می فرماید، از باب تخییر و یک روز کم و یک روز زیاد است؛ اما حدودش مشخص است. این هم از همان روایات هجده روز است.

همچنین روایت نوزده روز است. بازهم همان روایت مربوط به اسماء بنت عمیس است.

... فَأَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص حِینَ أَرَادَتِ الْإِحْرَامَ مِنْ ذِی الْحُلَیْفَةِ أَنْ تَحْتَشِیَ بِالْکُرْسُفِ وَ الْخِرَقِ وَ تُهِلَّ بِالْحَجِّ فَلَمَّا قَدِمُوا مَکَّةَ وَ قَدْ نَسَکُوا الْمَنَاسِکَ وَ قَدْ أَتَی لَهَا ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً فَأَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ تَطُوفَ بِالْبَیْتِ وَ تُصَلِّیَ وَ لَمْ یَنْقَطِعْ عَنْهَا الدَّمُ فَفَعَلَتْ ذَلِکَ.

گفتیم که این روایت، دلالت ندارد؛ چون این طور دارد که خودش روز هجدهم از پیامبر(ص) سوال کرده است. اما دیگر معین نکرده است که از الان یا از قبل تمام شد. این، در روایت، مشخص نیست. از این جهت این روایات هم که به این مضمون اند، دلالتی ندارند.

یک روایت دیگر روایت صدوق است که ظاهرش این است که فتوای خودش هم همین است.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (شیخ صدوق(ره)) قَالَ: إِنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ نَفِسَتْ بِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ، فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ؛ فَأَمَرَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ تَقْعُدَ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً.[14]

فهم خود صدوق(ره) این است که پیامبر(ص) سر هجده روز به او دستور داد که از نفاس خارج است.

قَالَ وَ قَدْ رُوِیَ (یعنی صدوق(ره) فرموده‌ است) أَنَّهُ صَارَ حَدُّ قُعُودِ النُّفَسَاءِ عَنِ الصَّلَاةِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً (یعنی روایاتی تعلیل کرده است که چرا حد نفساء هجده روز است؟) لِأَنَّ أَقَلَّ أَیَّامِ الْحَیْضِ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ (فرموده است برای اینکه اقل حیض، سه روز است) وَ أَکْثَرَهَا عَشَرَةُ أَیَّامٍ (اکثرش ده روز است) وَ أَوْسَطَهَا خَمْسَةُ أَیَّامٍ (ما بین و وسطش، پنج روز است. پنج روز با سه روز و ده روز، هجده روز می شود. از این جهت، برای نفساء هجده روز گفته اند که بر همه حدود، مشتمل باشد. هم اولش، هم وسطش و هم آخرش [باشد].) فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلنُّفَسَاءِ أَقَلَّ الْحَیْضِ وَ أَوْسَطَهُ وَ أَکْثَرَهُ.[15]

وَ فِی الْعِلَلِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَیِّ عِلَّةٍ أُعْطِیَتِ النُّفَسَاءُ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ یَوْماً وَ ذَکَرَ نَحْوَهُ.[16]

بین روات مشهور هم بوده است که این حنان بن سدیر سوال کرده است. این قضیه هجده روز، از اول در ذهنش ملحوظ بوده است که از امام(ع) سوال کرده است که این هجده روز از کجا درآمده است. بعد حضرت(ع) همین توضیح را برایش داده‌ است؛ "و ذکر نحوه" که همین اول، وسط و آخرش است. اقلش سه روز، اکثرش ده روز و حد وسطش پنج روز است. اینها باهم جمع شده‌اند و این حکم به نفساء داده شده است که هجده روز باشد. این هم بالاخره تعلیلی است.

بنابراین یک دسته روایات، سی روز و چهل روز را می فرمایند که اینها مردودند و صد در صد تقیه اند؛ چون موافق ممشای عامه اند و از شیعه هم هیچ کسی به آنها قائل نشده است. به سراغ طائفه اول می آییم که مطابق ایام عادت و به اضافه استظهارش حداکثر تا ده‌روز بود. اینها خیلی خوب و معمول به اند. روایاتشان هم معتبرند و معارضی هم ندارند. مطابق ایام حیض اند. چون روایت داریم که "النفاس حیض محتبس". نفاس، حیضی است که حبس شده ‌است. در همان دوران حمل که این حیض حبس شده است، بعد از ولادت، بیرون می آید. یعنی چیز جدیدی نیست. نفاس همان حیض است و احکامش احکام حیضند. بنابراین خیلی مطابق چیز است که احکامش همان احکام حیض باشند. طبق همان عادتی است که در حیض داشته است. روایات هم صریحند در اینکه "تقعد ایام قرئها". پس این روایات هیچ مشکلی ندارند. پس اگر این زن عادتی داشت، دیگر ما بحثی نداریم که مطابق عادتش، با ایام استظهار، حداکثر ده‌ روز را باید نفاس حساب کند.

بحث در آنجایی است که این زن، قبل از حامله شدن و وضع حملش عادتی نداشته باشد. مثل اینکه مبتدئه بود و قبل از آنکه حیض ببیند، حامله شد و بعد هم وضع حمل کرد. یا مضطربه بود؛ یعنی خون از او آمده و مبتدئه نبوده ‌است؛ اما لم تستقرّ لها عادة. چون که ایام حیض او، مختلف بودند؛ لهذا عادتی برایش مستقر نشد که به او مضطربه می گویند. در باب حیض نسبت به مبتدئه و مضطربه چه می گوییم؟ حکم ناسیه هم حکم مضطربه است؛ اما ناسیه خیلی کم اتفاق می افتد. می گوییم که اینها باید به عادت اهلشان رجوع کنند. در حیض اگر زنی مضطربه یا مبتدئه بود، باید به عادت اهلش رجوع کند؛ حالا یا با تمییز یا بدون تمییز. آنکه محل بحث است که آیا تمییز هم معتبر است یا نه؟ اگر تمییز هم نبود، به عادت اهل و اقرانش رجوع کند. در باب حیض این طور می گوییم. آیا در باب نفاس هم اگر مضطربه یا مبتدئه بوده و عادتی برایش مستقر نشده است، باید به عادت اهلش رجوع کند؟ چون این، در روایات نیامده‌ است. آنچه که در روایات آمده است، عمل به عادتش است و دیگر متعرض این نشده است که اگر به دلیل مبتدئه یا مضطربه بودن، عادتی نداشت، چه کند. حالا روایات هجده روز هم صحیح اند. پنج، شش روایت صحیح و معتبر هستند و هیچ ایرادی ندارند. حالا آیا به حسب آنچه که در باب حیض قائلیم، به مورد نفاس تعدی اش دهیم؟ يعنی بگوییم به عادت اهلش رجوع کند یا اینکه به روایات هجده روز رجوع می کنیم؟ آن قاعده که مضطربه یا مبتدئه به عادت اهلشان رجوع می کنند، مال حیض است؛ حال آنکه این روایات هجده روز، در خصوص نفاس وارد شده اند؛ یعنی جنبه اعم و اخص دارند. وقتی ما با روایات عام و خاصی مواجه بودیم، باید به اخص رجوع کنیم. این روایات در خصوص نفاس وارد شده اند که نفساء هجده روز باید بگیرد. روایات هم صحیح و معتبرند و برخی از اصحاب هم به آنها عمل کرده‌اند. این طور نیست که مثلا مهجور باشند حالا در اینجا چه کنیم؟ روایات صحیح و معتبرند و در خصوص نفاس هم آمده اند و آن قاعده، قاعده عامه ای راجع به حیض است. ولو اینکه احکام حیض هم به نفاس سرایت می کنند، اما این ضرب قاعده ای کلی و بر سبیل عموم است. یک عموم عامی هست که هر چه احکام در حیض داریم، در نفاس هم هست. عموم عامی است که قابل تخصیص است. آیا این روایات هجده روز در باب نفاس، صلاحیت ندارند که مخصص شوند؟ ما اینجا مقداری گیر کردیم. به نظر ما می رسد که تعدادی این روایات هجده روز، صحیح السند هستند و دیگر بحثی هم از باب اسماء بنت عمیس ندارند تا مورد تأویل و تفسیر واقع شود. ابتداءا گفته اند که حد نفاس، هجده روز است. اسمی هم از اسماء بنت عمیس نیست. ما اینها را چه باید بکنیم؟ آیا به آن قاعده عامه ای که در حیض است که کسی که عادت ندارد، باید به اقرانش رجوع کند، عمل کنیم یا به این روایات هجده روز قائل شویم؟ به نظر ما می رسد که اولویت با روایات هجده روز است. پس اگر عادتی دارد و عادتش را به یاد دارد، به حسب عادتش باید عمل کند و حداکثر مجاز است که تا ده روز ادامه اش دهد. اما اگر مضطربه یا مبتدئه بوده و عادتی نداشته است، حالا در اینجا روایات حیض می فرمایند به اقرانش رجوع کند. آیا در اینجا به اقران رجوع کنیم و نفاس را بر حیض حمل کنیم یا اینکه به روایات هجده روزی که در خصوص نفاس وارد شده اند و فرض این است که روایات صحیحه و معتبره ای اند و بعضی از اصحاب به آنها عمل کرده اند، عمل کنیم؟ این [روایات هجده روز] چه مانعی دارند. اینها اعم و اخصند. اینها به خصوص، در مورد نفاس وارد شده اند و کاری به حیض ندارند. لهذا به نظرم می رسد که اولویت با اینها باشد. [در جلسات بعد بیشتر روی این مطلب تامل خواهیم نمود.]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo