< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام محتضر/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

احکام محتضر

به بحث احکام محتضر رسیدیم.

وجوب رو به قبله کردن محتضر

مسألة ۵۳۴. یجب توجیه المحتضر الی القبلة بأن یلقی علی ظهره و یوجّه باطن قدمیه الی القبلة، سواء کان المحتضر رجلاً أم امرأة، کبیراً أم صغیراً؛ و إن لم یمکن ذلک بالدقّة، فالأحوط وجوباً أن یوجّه بالمقدار الممکن؛ و إن لم یمکن توجیهه بنحو المسجّی فلیوجّه إلی القبلة جالساً احتیاطا؛ و إن لم یمکن ذلک أیضاً فلیجعل علی جنبه الأیمن أو الأیسر إلی القبلة.

واجب است که محتضر در حال موت و قبل از موت، به سمت قبله متوجه شود. به این صورت که او را به پشت بخوابانند و باطن دو پا، یعنی کف دو پایش رو به قبله باشند. این را استلقاء می گویند. مستلقیاً علی قفاه. باطن قدم، پایین پا و ظاهر قدم، بالای پا می شود. در این حکم فرقی نمی کند که میت، مرد یا زن باشد. تا این مقدار واجب است و بحثی ندارد. حالا بعدا باید استدلالش را بخوانیم.

اگر به این کیفیت [بطور کامل] که گفتیم ممکن نبود، باید به مقدار ممکن، به قبله توجیهش کنیم. یعنی مثلا اگر تا زاویه سی یا چهل درجهممککن است همان مقدار باید انجام داد و این وجوب، متوجه دیگران است.

و إن لم یمکن توجیهه بنحو المسجّی فلیوجّه إلی القبلة جالساً احتیاطا.

اگر به صورت خوابیده امکان ندارد که رو به قبله اش کنیم، اما بصورت نشسته رو به قبله کردنش مکن است، باید این کار را بکنیم.

و إن لم یمکن ذلک أیضاً فلیجعل علی جنبه الأیمن أو الأیسر إلی القبلة.

اگر این هم ممکن نیست، باید او را به پهلو و روی دست راست یا چپ رو به قبله بخوابانیم. خواباندن به سمت راست، در درجه اول است و اگر ممکن نشد، به سمت چپ، رو به قبله می خوابانیم. این روش رو به قبله کردنش فرق می کند و این طور نیست که پاهایش رو به قبله باشند. سر دستش که خوابیده هست، سینه و صورتش رو به قبله قرار می گیرند. این عیبی ندارد و یک نحوه توجه به قبله است. میت را هم که در قبر می گذارند، همین جور است؛ سر دست راست است و صورت، سینه و شکمش رو به قبله است.

ادله احکام مسأله

حالا به سراغ ادله بیاییم. صاحب وسائل در ابواب احتضار، بابی منعقد کرده است که باب سی و پنجم است. در آنجا این روایات را آورده است. از جمله آنها، روایت صحیحه سلیمان بن خالد است.

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِذَا مَاتَ لِأَحَدِکُمْ مَیِّتٌ فَسَجُّوهُ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ...[1]

می فرماید: یکی از شماها که می خواهد از دنیا برود، باید او را رو به قبله بخوابانید. "سجّوه" یعنی او را بخوابانید. مسجّی یعنی خوابانده و خوابیده شده. "تجاه القبلة" یعنی رو به قبله.

و الحکم مورد اتفاق الأصحاب.

این حکم، از روايات هم استفاده شد و اصحاب هم همین طور فرمودند.

ما چند فرع دیگر گفتیم که یکی از آنها راجع به نشسته است.

سوال: منظور از میت در روایت، محتضر است؟

جواب: روایت می فرماید: "إِذَا مَاتَ لِأَحَدِکُمْ مَیِّتٌ..."؛ این چیزی استقبالی است. مثل ﴿إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا﴾[2] که به معنی این است که من خمر می گیرم؛ او انگور را فشار می داد و عصاره اش را می گرفت. این مجاز است به اعتبار أُوْل. لأنه یؤول الی الخمریة؛ یعنی آینده اش این است. این یکی از موارد مجازات متعارفه است.

سوال: محتضر هم در شرف موت است.

جواب: بله؛ در شرف موت است. اما "مات لأحدکم میت" ...؛ یعنی ما نباید ملا نُقَطی باشیم. این معنایش این می شود که بعد از مردن باید رو به قبله اش کنید و این خلاف ... . یعنی مقصود این است که هنوز نمرده است. پس "مات منکم میّت" یعنی کان في حال الموت؛ در حالی بود که می خواست بمیرد. مثل ﴿إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا﴾ است. پس معنایش این است که محتضر است. محتضر هر روز در حال موت نیست. اگر [در حال موت] نیست، [رو به قبله کردنش] واجب نیست. اما اگر به حالی رسیده است که می بینیم دارد جان می دهد و می خواهد بمیرد، آن وقت واجب است که رو به قبله اش کنیم. پس این "مات لأحدکم میتٌ"، یقینا مجاز است. مراد، همان اعتبار أُوْل، يعنی در شرف موت بودن است. مطلب دیگری که دارد، "فسجّوه تجاه القبلة" است؛ "سجّوه" یعنی او را بخوابانید. صورت اصلیش اشکالی ندارد که اگر امکان دارد که او را رو به قبله بخوابانیم، باید این کار را بکنیم. بحث بر سر این است که اگر امکان ندارد او را بخوابانیم، گفتیم همین طور نشسته باشد. این نشسته و رو به قبله بودن، در روایت نیامده است. در روایت آمده است: "سجّوه". این را از کجا درآوردیم؟ اگر براساس قاعده میسور بگوییم، قاعده میسور، اعتباری ندارد؛ به جهت اینکه دلیلی ندارد. گفته اند اجماعش معتبر نیست. به هر حال قاعده میسور، امکان ندارد؛ چون عمده اش این است که ادله اش ضعیف است و روایتی بر آن نداریم.

سوال و جواب: نه؛ به شهرت عمل کنند، در آن حد نیست که به اعتبار برسد.

پس به هر حال، این یکی از دلایلش، قاعده المیسور لا یسقط بالمعسور است؛ ولو از باب احتیاط بگوییم. بنابراین این ولو نشسته باشد ... .

دلیل دیگرش اين است که از روایت بفهمیم که در "سجّوه الی القبلة"، موضوعیت اصلی، مال توجه به قبله است؛ اما خواباندنش از باب مقدمه است؛ یعنی اگر شد، باید انجام دهیم و اگر امکان نداشت هم لازم نیست. این هم احتمالی است. اگر با این احتمال بگوییم، نشسته را هم شامل می شود. همه اینها احتمالاتند. قاعده میسور هم خوب است؛ بالاخره احتمالی است. پس در مورد نشسته، مقداری مشکل است؛ لهذا در متن گفته ایم از باب احتیاط است. از باب احتیاطش از جهت این است که احتمال می دهیم که موضوعیت اصلی، مال رو به قبله بودن است؛ لهذا امام هم که این "سجّوا" را فرموده است، ناظر به موارد غالب است. غالب این است که خواباندن به طرف قبله، امکان دارد. اما دیگر روایت به این صورتی که امکان ندارد، نظر ندارد. تمام الموضوع همان رو به قبله بودن است.

سوال: یعنی "سجّوه" ملاک نیست؟

جواب: بله؛ ملاک نیست. موضوعیت ندارد. عند الامکان موضوعیت دارد. اگر امکان داشت، باید این کار را بکنیم و او را بخوابانیم؛ اما اگر امکان نداشت، دیگر خواباندن از اعتبار می افتد. حالا ولو نشسته هم باشد، اشکالی ندارد؛ چون آنچه که مهم است، توجه به قبله است. بد نیست که همین طور بگوییم. لهذا علما و فقها هم از باب احتیاط فرموده اند و به این جهات ناظرند.

سوال: نشستن قبل از خوابیدن است. کسی که در شرف موت است، دیگر .... شاید امکان داشته باشد؛ ولی معمولا این طور نیست.

جواب: معلوم است که خلاف متعارف است. یعنی اولا مثلا خواباندن چه مشکلی دارد؟ اینها از باب فرض است. فرض می کنیم اگر چنین چیزی پیش آمد. صرف فرض است. ممکن است هیچ وقت، چنین مسأله ای تا آخر دنیا پیش نیاید.

صورت‌ بعدی خواباندن سر دست راست و دست چپ بود. این تصادفا خیلی خوب است. برای اینکه روایت دارد: "فسجّوه الی القبلة". "سجّوه" یعنی او را به سمت قبله بخوابانید. خواباندن را شامل می شود. سر دست راست و دست چپ خواباندن هم نوعی از خواباندن است. در استلقاء یعنی روی قفا منحصر نیست.

سوال: این طور که فرمودید، دیگر ابتدائا هم می توانیم.

جواب: ؛ این را شامل می شود؛ اما آن انصرافش را دارد. انصراف اولیه اش به این است که او را رو به قبله، به روی قفا بخوابانید که پاهایش به طرف قبله باشند ... . بله؛ اگر بخواهیم باطن القدمین به سمت قبله باشد، این باید بر قفا باشد. روایت، به این معنا انصراف دارد؛ اما این انصراف در صورت تمکن است. اگر ممکن نبود، می توانیم او را بخوابانیم و متوجه به قبله هم باشد، اما نه به آن صورت کاملش که حالت استلقا باشد و باطن القدمینش رو به قبله باشند، به مراتب بعد اکتفا می کنیم. در تمام انصرافات به مراتب اقوی این هست که اگر مرتبه اقوی ممکن نبود، مرتبه اضعف، تحت اطلاق داخل است و انصراف جلویش را گرفته بود. این با تمکن بود. اگر تمکن وجود ندارد، انصراف هم وجود ندارد. این را در موارد دیگر هم می گوییم. خیلی جاها این طوری داریم. مثل اینکه آدم که نماز می خواند، باید به سجده برود. چطور باید سجده رود؟ شرایطی دارد؛ مثلا باید دست ها و رکبتین و رئوس ابهامینش روی زمین باشند. حالا اگر بعضی از آنها ممکن نبود، آیا کلش ساقط است؟ حتی سجده، واجب نیست؟ سجده، واجب است. اینها دیگر به علت عجز و عدم تمکن، از انصراف دلیل، خارجند. خیلی جاها این طور داریم. ما نحن فیه هم همین طور است. بنابراین خواباندن سر دست راست یا چپ به همین شکل رو به قبله بودن هم از مصادیقش است. فسجّوه تجاه القبلة. یک نوعی از خواباندن است. فرض این است که دیگر انصراف به مرتبه اقوی را هم نداریم و به سراغ اینها می آییم و این هم اشکالی ندارد. فلهذا این صور هم بدون شک داخلند. حتی از قضیه نشستن، روشنترند؛ چون در نشسته، اصلا تسجیه ای وجود ندارد؛ اما در اینها وجود دارد. سر دست راست یا دست چپ بخوابد، جزء مصادیق است.

باقی گذاشتن میت به صورت رو به قبله، قبل از نقلش به جای دیگر

مسألة ۵۳۵. الأحوط وجوبا أن یبقی المیّت مسجّی إلی القبلة قبل نقله إلی محلّ آخر؛ فإذا نقلوه إلی محلّ آخر فلا یجب ذلک.

ما یک مطلبی نوشته ایم که حالا در استدلالش مانده ایم. ما اینجا در مدرک مطلب، موثقه معاویة بن عمار را داریم.

وَ عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَیِّتِ فَقَالَ اسْتَقْبِلْ بِبَاطِنِ قَدَمَیْهِ الْقِبْلَةَ.[3]

در اینجا گفته ایم که این روایت، دلالت دارد بر اینکه بعد از موت هم باید رو به قبله باشد. به همان صورتی که در حال احتضار رو به قبله شد، دیگر نباید تا مرد، وضعش را عوض کنند؛ بلکه به همان وضع باید ادامه پیدا کند. پس یعنی چه؟ یک مطلب داریم که این اگر در حال احتضار بود و رو به قبله اش کردیم، وقتی می میرد، تکلیف و حال احتضار هم تمام می شود. ولی راوی این طور پرسیده است‌ که "سألته عن المیت"؛ نه عن المحتضر. میت، بعد از موت است. بازهم حضرت(ع) فرموده است: "استقبل بباطن قدمیه الی القبلة"؛ یعنی بعد از موت هم این تکلیف، ادامه دارد.

سوال: مثل همان روایت قبل نیست که در اینجا به اعتبار استقبال، منظور از میت، محتضر است؟

جواب: در آنجا ظهور دارد. در اینجا ظهور ندارد.

بنابراين چند احتمال هست. یک احتمال در عبارت "سألته عن المیت فقال استقبل بباطن قدمیه الی القبلة" این است که مقصود این باشد که "استقبل بباطن قدمیه فی حال موته"؛ در حال موتش باید [باطن قدمینش را رو به قبله کرد]؛ فلذا موت که کامل شد، تکلیف تمام است.

یک احتمال هم این است که بگوییم مقصود، فقط در حال موت نیست؛ بلکه کلی است و تا بعد از موت هم ادامه دارد. چون میت است، بالاخره باید رو به قبله باشد. این هم یک احتمال است. تا موقعی که دفنش کنی، دیگر تکلیف تمام است. اما تا دفن نشده است، ظاهر این روایت این می شود که همین طور باید رو به قبله بماند و نباید از قبله منحرفش کنید.

به هر حال، احوط از بین این دو چیست؟ در هر چه شک کردیم، اصالة البرائة را جاری می کنیم و قدر متیقن را باید بگیریم. بنابراین قدر متیقن، همان حال احتضار حین الموت است و تا موت به اتمام می رسد. چون این حالت نیم ساعتی طول می کشد. بالاخره این را سکرات الموت می گویند. سکرات الموت یک یا دو ثانیه نیست؛ گاهی نیم ساعت، گاهی یک ساعت و گاهی بیشتر است و تا دو سه ساعت هم طول می کشد. همه اینها، حال جان دادن است و به آنها سکرات الموت می گویند. در این حالات سکرات الموت، باید رو به قبله باشد؛ چون در حال موت است. زمانی که مردنش تمام شد، دیگر تکلیف ساقط است.

ظاهرا امام(ره) فرموده است که این میت، در همان موضع موتش باید رو به قبله باشد.[4] اما موقعی که او را از این اتاق به آن اتاق جابه جا کردید، ساقط است و در اتاق دوم لازم نیست که او را رو به قبله بگذارید. پس در همان محلی که مات فیه، مادام هو في ذلک المکان، یجب أن یکون متوجها الی القبلة و بمجرّد أن بدّلت المکان من ذلک المکان الی مکان آخر، یسقط التکلیف. این هم قولی از اقوال است.

حالا اگر ما باشیم و مقتضای ادله، مقتضای ادله، فقط همان حال موت است. موت که تمام شد، تکلیف هم تمام است و مرحله این اتاق و آن اتاق هم دخالت ندارد. دلیل بر آن، اولا ظاهر خود روایت است که می فرماید: "إِذَا مَاتَ لِأَحَدِکُمْ مَیِّتٌ فَسَجُّوهُ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ" یعنی حین الموت. ظاهر عرفی اش این است. ثانیا اصالة البرائة هست. ما در اضافه اش شک می کنیم. آیا اضافه بر این هم واجب است یا نه؟ اصالة البرائة جاری است. پس در نتیجه الان نظر ما توجیه الی القبلة، در حال سکرات موت است تا موقعی که موت تمام شود. زمانی که موت، تمام شد، تکلیف ساقط می شود. الان نظر ما این است؛ به خاطر اینکه اولا ظهور دلیل و انصرافش به همین است که داریم می گوییم و ثانیا اگر هم شک کردیم، با اصالة البرائه از مازادش جاری می شود.

اما آن دو قول چه می شوند؟ یک قول می گوید که تا لحظه آخر که دفن می شود باید روبه قبله باشد و قول دیگر که فرمایش امام(ره) است، این بود که تا زمانی که در همان محل اول یعنی محل موت است، باید رو به قبله باشد. درباره این قول اخیر هم هر چه در روایات و ادله بررسی کردیم که شاهدی برایش پیدا کنیم، دلیلی بر آن پیدا نکردیم. آیا از ظاهر دلیل این طور استفاده کرده اند؟ "اذا مات منکم میّتٌ فسجّوه الی القبلة"، آیا معنی اش این است که تا زمانی که در آن مکان است، [باید رو به قبله باشد] ولی اگر مکان عوض شد، دیگر [لازم نیست؟] بیشتر هم می توانیم مراجعه کنیم؛ اما تا الان دلیل واضحی بر این قضیه پیدا نکردیم. ممکن است که دلیلش اقوال فقها باشد؛ چون مسلما مثل مرحوم امام، بی جهت فتوا نمی دهد. ممکن است فتاوای فقهای سلف، این باشد و قدمای اصحاب در کلماتشان چنین مطلبی آمده است و به این مطلب فتوا داده اند و امام(ره) به خاطر عمل به فتاوا و اقوالشان به این مطلب فتوا داده است. این را باید بیشتر مراجعه کنیم و ببینیم تا شاید به نتیجه ای برسیم.

سوال: چون می خواهند بر میت نماز را برگزار کنند دیگر اصلا ...

جواب: بله؛ فرمایش شما درست است. باید بگوییم تا حین الصلاة. این یقینا قبل از دفن، یک نقض دیگر هم دارد.

سوال: سردخانه ها هم هستند. باید سردخانه را به شکلی درست کنیم.

جواب: سردخانه ها که به ما مربوط نیست. ما داریم حکم شرعی را می گوییم؛ به سردخانه ها چه کار داریم؟ ایراد ایشان درست است و آن این است که نقض دیگری داریم و آن قضیه نماز میت است. در نماز میت، چطوری است؟ در نماز میت که میت را می گذاریم، این طور نیست که پاهایش رو به طرف قبله باشند. سر را به جانب راست می خوابانیم و صورتش متوجه به قبله است و باید روی جنب راست باشد. بعد هم که می خواهیم نماز بخوانیم سرش باید طرف یمین المصلی باشد و پاهایش هم به طرف عکسش باشند.

بنابراین یقینا در این حالت نماز که بر میت می خوانیم، دیگر آن قضیه تمام شده است. پس لابد از قبلش تا زمان نماز مقصود است.

سوال: قبلش هم هر وقت حرکتش بدهیم، آخرش از قبله برداشته می شود. شما باید بلندش کنی و ببری غسلش دهی. هر کاری کنی، باید بلندش کنی. این کلا از رو به قبله بودن در می آید.

جواب: در حین غسل هم همین طور است که سر دست راست آن را می خوابانیم. بعد از غسل دادن سر و گردن، اول میت را سر جنب چپ می خوابانند تا جنب راست را بشویند و بعد که تمام کردند، میت را سر جنب راست می خوابانند تا جنب چپ را غسل دهند. بنابراین آن قضیه، برای غسل هم منتفی است. برای نماز هم منتفی است. موقعی که میت را بلند می کنند و حرکت می دهند تا تشییع جنازه اش کنند، نمی توانند مقید باشند که میت، رو به قبله باشد؛ پس این هم منتفی است.

حالا اینها درست است؛ اما ظاهر کلام امام(ره) این است که اگر از این اتاق بلندش کردی و در آن اتاق گذاشتی، به صرف جابه جا شدن، تکلیف ساقط است. حالا می خواهیم ببینیم دلیل این چیست؟ مشکل است و باید درباره ادله اش تفحصی کنیم.

سوال: شاید فرمایش حضرت عالی مد نظر آقا باشد که در حال احتضار و جان دان فقط رو به قبله باشد.

جواب: نه؛ تصریح کرده که باید بعدش بماند. در همان جای خودش حتما باید رو به قبله باشد تا اینکه جابه جایش کنیم. جمع این، مقداری مشکل می شود‌؛ مگر اینکه انصرافی ادعا کنیم و بگوییم "سجّوه الی القبلة"، [به این منصرف است که] تا زمانی که در مکان موتش هست، باید رو به قبله باشد. این ممکن است.

سوال: روایت دوم همین باب می گوید که برای غسل، موضعی حفر کنید که آن موضع، رو به قبله باشد. این طوری غسلش بدهید. حین الغسل هم باید رو به قبله باشد. روایت می فرماید: "کَذَلِکَ إِذَا غُسِّلَ یُحْفَرُ لَهُ مَوْضِعُ الْمُغْتَسَلِ تُجَاهَ الْقِبْلَةِ فَیَکُونَ مُسْتَقْبِلُ بَاطِنِ قَدَمَیْهِ وَ وَجْهُهُ إِلَی الْقِبْلَةِ."[5]

جواب: بله؛ درست است. وقت غسل سر دست او را می خوابانند. یقینا باید سر دست باشد. غسل میت، این طور است؛ یا سر دست چپ یا سر دست راست است. اینها را بیشتر بررسی می کنیم.

سوال: وقتی روی مغتَسَل می گذارند و می خواهند اول بدن را تطهیر کنند، پاها و صورتش رو به قبله اند و الا بقیه اش نه ...

جواب: بله؛ درست است. اما بعد که می خواهند غسل دهند، تغییر می کند.

سوال: قدر متیقنش همان نماز میت است.

جواب: بله؛ نماز میت، خارج از این است. در تشییع جنازه چه کسی مقید است که رو به قبله میت را ببرند. امکان ندارد. چپ و راست می روند. فلهذا یقینا در حال تشییع هم معتبر نیست و ساقط است.

سوال: در تشییع، دلیلی دارد؟

جواب: همین دلیل است که هیچ احدی از علما قائل نشده است به اینکه در وقت تشییع باید مواظب باشید که مستقیم رو به قبله بروید. چنین چیزی نداریم. چنین چیزی از کجا آمده و چه کسی آن را گفته است؟ مقطوع العدم است.

حالا إن شاء الله فردا بعد از بررسی، نتیجه را بیشتر بیان می کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo