< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام محتضر/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

 

برخی مکروهات حال احتضار

مسألة ۵۴۰. یکره ترک المیّت وحده و وضع شیء ثقیل علی بطنه و أن یکون عنده جنب أو حائض و التکلّم الکثیر و البکاء و انفراده بالنساء.

تنها گذاشتن میت، کراهت دارد. گذاشتن چیز سنگین بر شکمش هم مکروه است.

 

سوال: منظور میت است یا کسی که مشرف به موت است؟ اینکه وضع شیء ثقیل علی بطنه ...

جواب: ظاهرش این است که منظور محتضری است که در حال موت است.

 

اینها در حال موت و درباره محتضر هستند. یعنی اگر در حال سکرات موت است، این احکام شاملش می شود.

همچنین جنب و حائض، نباید پیش میت در حال موت باشند. تکلم زیاد و گریه کردن هم خوب نیستند. انفراده بالنساء یعنی اینکه پیش او غیر از زنان کسی نباشد هم مکروه است.

ادله احکام مسأله

حالا قدری از ادله اینها را بخوانیم.

اما کراهة ترکه وحده فلما ورد في الباب ۴۲ من ابواب الاحتضار. منها صحیحة ابی خدیجة عن ابی عبدالله(ع):

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ وَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَیْسَ مِنْ مَیِّتٍ یَمُوتُ وَ یُتْرَکُ وَحْدَهُ إِلَّا لَعِبَ الشَّیْطَانُ فِی جَوْفِهِ.[1]

بنابراین او را تنها نگذارید.

 

سوال: تفسیر "لعب الشیطان في جوفه" چیست؟

جواب: احتمال دارد که به معنی این باشد که شیطان ایجاد وساوسی در قلبش می کند. منظور کسی است که در حال موت و در حال خروج روح است.

 

اما کراهت حضور جنب و حائض، در باب ۴۳ وارد شده است. روایت یونس بن یعقوب چنین است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ رَجُلٍ عَنِ الْمِسْمَعِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ یَسَارٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَحْضُرِ الْحَائِضُ الْمَیِّتَ وَ لَا الْجُنُبُ عِنْدَ التَّلْقِینِ وَ لَا بَأْسَ أَنْ یَلِیَا غُسْلَهُ.[2]

در زمان موت، جنب و حائض نزد میت حاضر نشوند.

در روایت دیگری هست:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْعِلَلِ عَنْ أَبِیهِ بِإِسْنَادٍ مُتَّصِلٍ یَرْفَعُهُ إِلَی الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا یَحْضُرِ الْحَائِضُ وَ الْجُنُبُ عِنْدَ التَّلْقِینِ لِأَنَّ الْمَلَائِکَةَ تَتَأَذَّی بِهِمَا.[3] (یعنی بالحائض و الجنب)

ملائکه اذیت می شوند.

حالا بعضی از آن این بود که چیز سنگینی روی شکمش نگذارند. روایتش را به این صورت دیدیم.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: ... إِذَا دَنَا مِنْهُ إِنْسَانٌ قَالَ لَا تَمَسَّهُ فَإِنَّهُ إِنَّمَا یَزْدَادُ ضَعْفاً وَ أَضْعَفُ مَا یَکُونُ فِی هَذِهِ الْحَالِ وَ مَنْ مَسَّهُ عَلَی هَذِهِ الْحَالِ أَعَانَ عَلَیْهِ.[4]

اعان علی نفسه یعنی کأنه یقتل المیت. اگر چیزی روی شکم و بدنش بگذارند، سنگینی می کند و روایت دارد مثل کوه احد است و برای این میت، بسیار بسیار سنگین می شود.

 

سوال: وارد شده که مستحب است دکمه هایش را باز کنند.

جواب: بله.

لهذا اگر کسی هم روی بدنش دست بگذارد، فقد اعان علی نفسه یعنی به موتش کمک کرده است.

 

چند مورد دیگر هم ذکر کرديم که مربوط به اینجا نیست؛ مثل کراهة الجزع عنده و کراهة ضرب المصاب علی فخذه و کراهة الصیاح و شق الثوب. این موارد، در این مسأله ذکر نشده اند.

احکام ما بعد الموت

مسألة ۵۴۱. یستحب بعد الموت تطبیق فم المیّت و تغمیض عینیه و مدّ یدیه و رجلیه و شدّ لحییه و تغطیته بثوب و إن مات في اللیل یشعل سراج عنده و یستحبّ أیضاً إعلام الناس بموته لتشییع جنازته و یستعجل في دفنه؛ و إن لم یتیقّن بموته یصبر حتّی یعلم ذلک. ولو کان المیّت امرأة و کان في بطنها طفل حيّ، وجب أن یشقّ جنبها و یخرج الطفل حیّاً ثمّ یخاط محلّه.

اگر شخصی مُرد و از دنیا یعنی دارالغرور به سوی دار السرور خارج شد، چه کنیم؟ می گوید از جمله مستحبات، تطبیق فم المیت است؛ یعنی لبهایش را روی هم بیاوریم و دهانش را ببندیم. چون با موت، خود به خود دهان میت باز می ماند و نمی تواند دهانش را ببندد.

و تغمیض عینیه.

با موت چشمهایش هم باز می مانند و کأن دارد به مردم نگاه می کند. مستحب است که تغمیض کنیم؛ یعنی چشمهایش را روی هم بیاوریم.

و مد یدیه و رجلیه.

مستحب است دستها و پاهایش را دراز کنیم.

و شد لحییه.

بستن "لحییه" مستحب است.

"لحییه" به کجا می گویند؟ این دو استخوان که محل ریشند، از این طرف و آن طرف، تا چانه می آیند. به این دو استخوان که به ذَقَن یعنی چانه منتهی می شوند، لحیین می گویند. اللحیین عظمان ینتهیان الی الذَقَن من کلّ جانب. این دو استخوان را "لحیین" می گویند که مستحب است محکم اینها را ببندیم.

و تغطیته بثوب.

مستحب است که پارچه ای رویش بیاندازیم تا پوشیده شود.

و إن مات فی اللیل یُشعَل سراج عنده.

اگر در روز مرده است که چیزی لازم نیست. اما اگر در شب از دنیا رفته، مستحب است که در اتاقش چراغ روشن باشد. آن موقع که برق نبود، چراغ روشن می کردند. کسی هم پیش او قرآن می خواند که این هم مستحب است.

و یستحب ایضا اعلام الناس بموته لتشییع جنازته.

مستحب است که به مردم اعلام کنند که فلانی از دار دنیا رفته و فردا برای تشییع جنازه، تشریف بیاورید.

و یستعجل فی دفنه.

مستحب مؤکد است که دفن میت را طولانی نکنند و تعجیل کنند. حتی مستحب است که برای تشییع جنازه، تند بروند. آهسته رفتن کراهت دارد. اما اگر موتش مشکوک است و مثلا سکته ای کرده و معلوم نیست که کاملا مرده است، آن وقت باید دفنش را نگهدارند و مثلا کالبد شکافی و چیزهایی از این قبیل انجام دهند. ما نوشته ایم که: "و ان لم یتیقن بموته یصبر حتی یعلم ذلک." صبر کنند تا اینکه به مردنش علم پیدا شود.

ولو کان المیّت امرأة و کان في بطنها طفل حيّ، وجب أن یشقّ جنبها و یخرج الطفل حیّاً ثمّ یخاط محلّه.

اگر کسی که از دنیا رفته ، زنی بوده و بچه ای در شکمش هست و احتمال دارد که این بچه زنده باشد، باید شکمش را از طرف پهلو پاره کنند و بچه را دربیاورند و بعد جایش را هم بدوزند.

دلایل حکم مسأله

حالا دلایلش را هم بخوانیم.

اما استحباب تطبیق فم المیت و تغمیض عینیه و غیره، در باب ۴۴ از ابواب احتضار وارد شده اند. در روایت ابی کَهمَس آمده است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِی کَهْمَسٍ قَالَ: حَضَرْتُ مَوْتَ إِسْمَاعِیلَ (فرزند امام صادق(ع)) وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع جَالِسٌ عِنْدَهُ فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ شَدَّ لَحْیَیْهِ وَ غَمَّضَهُ وَ غَطَّی عَلَیْهِ الْمِلْحَفَةَ الْحَدِیثَ.[5]

وقتی که موت آمد، امام(ع) لحیین یعنی همین دو استخوانی را که عرض کردم، محکم بست و چشمهایش را روی هم آورد. ما به ملحفه اصطلاحا ملافه می گوییم. امام(ع) این را هم رویش کشید و او را پوشاند.

حالا بحث بعدی این بود که مستحب است چراغ را روشن کنیم. این در باب ۴۵ از ابواب احتضار هست.

اما تعجیل در دفنش در باب ۴۷ از ابواب احتضار هست. در موثقه سکونی آمده است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثَةٌ مَا أَدْرِی أَیُّهُمْ أَعْظَمُ جُرْماً الَّذِی یَمْشِی مَعَ الْجَنَازَةِ بِغَیْرِ رِدَاءٍ أَوِ الَّذِی یَقُولُ قِفُوا أَوِ الَّذِی یَقُولُ اسْتَغْفِرُوا لَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَکُمْ.[6]

فرمود سه طائفه اند که نمی دانم جرم کدامشان سنگین تر است؛ بعنوان اظهار المصیبة، یلقي الرداء عن ظهره و هذا غیر صحیح و هذا مجرم. او الذی یقول قفوا لا تمشوا. یستحب التعجيل. لماذا یأمر بالوقوف؟ هذا غیر صحیح و هذا مجرم. او الذی یقول استغفروا له غفر الله لکم. این چه اشکالی دارد که این را هم از مجرمین حساب می کند؟ مقصود این است که خودش استغفار نمی کند و به مردم برای استغفار امر می کند. اين شخص هم مجرم است.

اما اینکه گفتیم در دفن تعجیل کنند، در آن صورتی نیست که مشکوک باشد. آن صورت را ننوشتیم و باید بنویسیم.

 

سوال: هناک روایة واردة عن الإمام جعفر الصادق(ع) یقول کم من میّت أُحیِيَ في قبره. و هل مر علیکم قضیة الشيخ الطبرسي، صاحب مجمع البیان، فانه أُحیِيَ في قبره؟

جواب: نعم هو أُحیِيَ فی قبره و بقی متحیرا ماذا یفعل و هو لا يقدر أن يخرج. فأذن نذر بأنه لو نجّاه الله من هذا المأضَق ان یکتب کتاباً في تفسیر القرآن. خدا نجاتش داد و بیرون آمد. چطور نجات پیدا کرد؟ این هم قصه ای دارد. آنکه قبر را کنده بود، یادش رفته بود که تیشه اش را بیرون بیاورد. یادش آمد که تیشه را در قبر گذاشته است. رفت به اندازه ی کمی قبر را سوراخ کند تا بتواند تیشه اش را در بیاورد. دید آقا در قبر نشسته و منتظر است و نجاتش داد. این قصه در مؤتلف شیخ طبرسی[7] و در تفسیر منهج الصادقین نقل شده است.

 

سوال: حضور زنان در تشییع جنازه چطور است؟

جواب: اینجا ننوشتیم. آن بحث بعد است. تشییع جنازه بر زن ها نیست. اما حرام هم نیست و کراهتی هم ندارد. اما در حق زن ها مستحب نیست‌؛ حرام هم نیست.

 

سوال: تعجیلی که هست، شامل سریع قدم زدن تا ... می شود؟

جواب: بله؛ در خود تشییع جنازه هم مستحب است که به سرعت بروند و آهسته نروند.

 

سوال: سه بار گذاشتن بر زمین ...

جواب: آن بحث دیگری است. هنوز به آنجا نرسیدیم. می رسیم و آن را می خوانیم.

 

سوال: چراغ هایی که روشن می کنند بعد از ... در بالای قبر، دلیلی دارد؟

جواب: من نمی دانم. حالا بگذارید ببینیم نوشته ایم یا نه. اما آنچه که داریم، درباره خود میت است تا دفنش نکردند.

 

قرآن در سوره عبس می فرماید:

﴿قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکْفَرَهُ﴾ (۱۷) ﴿مِنْ أَیِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ﴾ (۱۸) ﴿مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴾ (۱۹) ﴿ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ﴾ (۲۰) ﴿ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴾ (۲۱) ﴿ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنشَرَهُ﴾ (22)

در مباحث تفسیر در اینجا توقف می کنند و می گویند که ﴿ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ﴾ یعنی راه را نشانش داد و در زندگی هدایتش کرد. این چهل، پنجاه یا شصت سال طول می کشد؛ فلذا "ثم" آورده است. ﴿ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴾؛ بعد از گذشت این زمان، او را از دنیا برد. زمان زیادی گذشته است. نمی گوید "ثم أَقْبَرَهُ" بلکه می گوید: "فَأَقْبَرَهُ". برای اینکه فاء برای بلا مهلت است. "و الفاء للترتیب باتصالِ و ثم للترتيب بانفصالِ"؛[8] برای صورت اتصال، "فاء" و برای صورت‌ انفصال، "ثم" به کار می رود. در آیه شریفه می فرماید: ﴿ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴾؛ بعد از موت، اقبار یعنی دفن کردنش فوری است. به خلاف مراحل قبلی که در آنها ثم را به کار برد. اما بعد از موت، دفنش را با فاء عطف کرد. ﴿ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ﴾. بعدش از موقعی که مقبور می شود تا موقعی که در روز قیامت محشور می شود طولانی است؛ لذا دوباره ثم را به کار برده است. ﴿ثُمَّ إِذَا شَاءَ أَنشَرَهُ﴾؛ نشور روز قیامت را با ثم عطف می کند. چقدر قرآن، دقیق و همه آن روی حساب و کتاب است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo