< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام غسل و کفن و صلاة و دفن میت/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة؛

 

وجوب غسل طفل مسلم

مسألة ۵۵۷. یجب غُسل الطفل المسلم ولو کان متولّداً من الزنا. و أمّا غُسل الکفـار و أطفالهم و کفنهم و دفنهم فلایجو و أمـّا المجنون فإن کان جنونه متّصلاً بصغره و کان أحد أبویه مسلماً وجب تغسیله و إلّا فلا. و کذا یجب تغسیله إن کان بالغاً عاقلاً مسلماً ثم طرأ علیه الجنون.

اين فتوای مرحوم سید کاظم در عروه است[1] . همچنین فتوای دیگران و مرحوم محقق خویی[2] و مرحوم آقای حکیم[3] است. به هر حال، عبارت همین است. به همین شکل فتوا داده اند و مرحوم سید این طور می فرماید که ولد الزنا در اسلام و کفر، به حکم پدرش است. اگر او کافر بوده است، این هم در کفر تبعیت می کند و اگر مسلمان بوده است، در اسلام تبعیت می کند؛ یعنی احکام اسلام، مثل وجوب غسل را دارد. استدلالی که آقایان کرده اند این است که ولدیت، عرفا و شرعا بر او صدق می کند؛ منتهی دلیلی هم برای ردش نیامده است. لهذا تزوج جایز نیست. مثلا اگر دختری است، پدرش نمی تواند با او ازدواج کند و بگوید من به او ربطی ندارم. اگر پسری است، نمی تواند خواهرانش را بگیرد و بگوید که من بچه شان نیستم و اجنبی هستم. محرمیت دارد. لهذا فرموده اند که فقط ارث نمی برد و الا جميع احکام، مترتب می شوند.

حرمت غسل کفار و فرزندانشان

و أمّا غُسل الکفـار و أطفالهم و کفنهم و دفنهم فلایجو

غسل خود کفار و اولادشان، جایز نیست؛ مگر اینکه بزرگ شوند و اظهار اسلام کنند. ولی تا زمانی که در تبعیت پدرشان هستند، به حکم اویند؛ یعنی کافرند و کفار چه پدر و چه اولاد که تابعند، غسل و کفن ندارند. یعنی مسلمان، مجاز نیست و حرام است که تجهیزاتی را که مربوط به یک مسلمان است، در حق آنها اجرا کند. این هم دلیلش موثقه عمار است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ النَّصْرَانِیِّ یَکُونُ فِی السَّفَرِ وَ هُوَ مَعَ الْمُسْلِمِینَ فَیَمُوتُ قَالَ لَا یُغَسِّلُهُ مُسْلِمٌ (یعنی لا یغسّل الکافر مسلم) وَ لَا کَرَامَةَ (این کافر، هیچ ارزش و اعتباری ندارد) وَ لَا یَدْفِنُهُ (مسلمان نباید دفنش کند) وَ لَا یَقُومُ عَلَی قَبْرِهِ (در آیه قرآن هم آمده است که "ولا تقم علی قبره". به پیغمبر خطاب شد که منافقینی که چیزند، ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَی قَبْرِهِ﴾[4] ؛ نه بر او نماز بخوان و نه بالای قبرش بایست.) وَ إِنْ کَانَ أَبَاهُ.[5]

 

سوال: اگر در مملکت اسلامی بمیرد، جنازه اش را چه می کنند؟

جواب: خودشان آدم دارند؛ مقبره هم دارند. اگر هم کسی را ندارد، مجبورند به شکلی که اذیت و آزارش نرسد ... . ولی معمولا اقلیت ها هستند و مقبره هم دارند. خودشان هم برنامه کفن و دفن دارند و بر طبق برنامه خودشان انجامش می دهند. همین الان در اهواز، آشوری، ارمنی و یهودی داریم. هنوز هستند.

 

سوال: اگر تارک الصلاة باشد، چه می شود؟

جواب: اما ان کان ترکه للصلاة جحودا و انکارا فلا يجوز. ملحق به کفار است. اما اگر به خاطر تنبلی بوده و گفته است که ضعف دارم و حال ندارم نماز بخوانم، این چیز دیگری است. این مسلمی فاسق است. به خلاف جایی که نماز را به خاطر انکار، ترک کند که در این صورت، ملحق به کفار می شود.

این راجع به کفار بود. پس حکم کفار و اولادشان، معلوم شد.

 

حکم غسل دادن میت مجنون

اما مجنون که غسلش واجب است، دو صورت دارد؛ یکی اینکه از زمان صغرش دیوانه بوده تا بزرگ شده است. پس جنونش متصل به زمان صغر است. این، همان حکم صغیر را دارد. تا دیوانه است، صغیر حساب می شود؛ ولو سی یا چهل سال شود. جنونش باعث می شود که حالت صغر ادامه پیدا کند. حالت صغر که ادامه پیدا کرد، غسلش واجب است؛ چون که تابع پدرش است. پدرش مسلمان و این هم به منزله یک مسلمان است. این یک صورت است.

صورت دیگر این است که مدتی گذشت و مسلمان، بالغ و عاقل و بین مردم شناخته شده بود؛ سپس جنون بر او عارض و فوت شد. اما بین مردم به عنوان یک مسلمان، معروف بود. مسلمانی است که جنون پیدا کرده است. این هم غسلش واجب است؛ چون که مسلمان حساب می شود. جنونش غسلش را ساقط نمی کند. این هم یک صورت است.

یک صورت می ماند و آن این است که بعد از اینکه بالغ شد، مدت زیادی نگذشت و بین مردم، به عنوان فرد بالغ مسلمان عاقل شناخته شده نبود و دیوانه شد. موقعی که مردم او را به عنوان دیوانه شناختند، غسلش واجب نیست؛ ولی مطابق احتیاط است. احوط این است که این را هم غسل دهند؛ اما واجب نیست؛ چون که واجب، همان دو صورتی است که عرض کردیم. یکی اینکه جنونش متصل به زمان صغرش باشد؛ یعنی از صغیر بودن و بچگی اش به جنون مبتلا شد و ادامه پیدا کرد. همان طور که گفتیم غسلش واجب است. صورت دوم این است که کان بالغاً عاقلاً معروفا و احد المسلمین العقلاء، ثم طرأ علیه الجنون. این هم غسلش واجب است.

 

سوال: معروفیت به اسلام موضوعیت دارد؟

جواب: بله؛ بین مؤمنین معروف باشد که این یکی از مسلمین است.

 

سوال: درمتن مسأله گفته اید احد ابویه.

جواب: بله؛ پدر یا مادر یا حتی جدش هم مسلمان باشد، [کافی است]. یعنی یتبع اشرف ابویه. از کسی تبعیت می کند که مسلمان است.

 

حکم غسل دادن بچه سقط شده

مسألة ۵۵۸. السقط إن کان لدون أربعة أشهر یلفّ في خرفة و یدفن و إن کان لأربعة أشهر أو أکثر وجب غسله.

غسل جنینی که سقط شده و هنوز چهار ماهش نشده است، واجب نیست. یلفّ فی خرقة و یدفن. او را در پارچه می پیچند و دفنش می کنند.

اما اگر چهارماه یا بیشتر شده است، باید غسلش دهند. برای اینکه خلقت این جنین در شکم مادر با گذشتن چهار ماه، تمام می شود و روح در او دمیده می شود. روح که دمیده شد، خلقت هم تام و به منزله یک انسان مسلمان کامل است و همه احکام را دارد و دیه اش کامل است. از چهار ماه به بعد، دیه اش کامل است. دیه کامل، هزار دینار است. اما تا قبلش، دیه ناقص است. حالا داشتیم می گفتیم که اگر چهار ماهش تمام و سقط شده است، غسل دارد. اگر قبل از چهارماه است، غسل ندارد.

 

سوال: چهار سی روز موضوعیت دارد یا در چهار ماه ...؟

جواب: در روایات، چهار ماه دارد. احتیاطا چهار سی روز [را در نظر بگیرند]. چون ماه ها مختلفند. احتیاطش چهار سی روز است.

 

در مرسله احمد بن محمد چنین هست:

وَ عَنِ الْمُفِیدِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ قَالَ: إِذَا أَتَمَّ السِّقْطُ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ غُسِّلَ... [6]

و در روایت زراره چنین آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: السِّقْطُ إِذَا تَمَّ لَهُ أَرْبَعَةُ أَشْهُرٍ غُسِّلَ.[7]

چهار ماه تمام شد، غسل داده می شود.

وثاقت روایات سهل بن زیاد در کافی

لکن در سندش سهل بن زیاد هست که بالاخره نظر بعضی از اعلام مثل مرحوم بحرالعلوم[8] این است که سهل بن زیاد مخصوصا روایتی که از او در کافی آمده باشد [مقبول است] چرا؟ برای اینکه وجه ضعش، اتهام به غلو بوده و کل روایات کافی، فقهی اند؛ هیچ بحث اعتقادی ای در آنها نیست تا در معرض غلو باشند. به علاوه خود کلینی هم که شخصی جلیل القدر و خریط الفن بوده است. هر کجا بوی غلو می آمده، خودش قادر به تشخیص بوده و آن روایت را نقل نکرده است. معنی غلو این است که نسبت به امامت ائمه(ع) خیلی سطح بالا بگیرند و خارج از حد بشوند؛ مثلا علی اللهی شوند. خوب مشکل سهل بن زیاد چیزی نبوده جز اینکه متهم به غلو بوده است. حالا اگر روایتی مثلا راجع به تیمم یا غسل میت آمده است، بحث غلوی در آن وجود ندارد. راوی هم که کلینی است. در کلمات رهبری هم دیدم که ایشان هم این مطلب را گفته اند که سهل بن زیاد را در خصوص روایات کافی، قبول داریم. البته نمی دانم کجا دیدم.

یادم می آید که مرحوم شیخ محمد تقی [تستری ] هم در بعضی از کلماتش در قاموس الرجال[9] یا در کتاب‌های دیگرش، همین مطلب را دارد که اگر سهل بن زیاد را به طور مطلق قبول نکنیم، اما روایاتی از سهل که در کافی وارد شده اند و کلینی نقلشان کرده است، مورد قبول اند؛ برای اینکه شبهه غلو به هیچ وجه در اینها نیست. اینها روایاتی فقهی و مربوط به احکام عباداتند. زمینه غلوی در آنها وجود ندارد. مضافا که ناقل و راوی هم ... . بعد هم کلینی چقدر به او اعتماد کرده است و می توانیم بگوییم که سهل بن زیاد در سند حدود یک چهارم از روایات کافی، هست. آیا در این صورت، می توانیم بگوییم که کلینی با آن عظمت و جلالت قدرش، کل کتابش را از اعتبار انداخته است؟ خیلی بعید است. پس معلوم است که این ضعف هایی که به آنها متهم بوده است، به این روایات مربوط نمی شوند.

 

سوال: بعضی از اوقات، در اصل نسبت دادن غلو هم مقداری زیاده روی می کنند؛ یعنی زود به غلو نسبت می دهند.

جواب: نه؛ کسانی که نسبت به غلو دادند، از بزرگان بوده اند. مراجعه بفرمایید. این کسانی که به او نسبت غلو داده اند، آدم های مهمی بوده و اشخاص ضعیفی نبوده اند.

 

ولی بالاخره من حيث المجموع، نظر ما بر این شده است و شاید قبلا هم به این وضوح نگفتیم که قدر متیقن این است که سهل بن زیاد را در روایاتی که در خصوص کافی هستند، قبول داریم. حالا اگر در جای دیگر تشکیک کنیم، اما در کافی خیلی مشکل است. در سند عمده روایات کافی، سهل بن زیاد هست. اینها مباحثی عبادی اند و هیچ ارتباطی به قضیه غلو ندارند. قضیه غلو، مربوط به اعتقادیات است. این بحث هم گذشت.

اما موثقه سماعه از ابی عبدالله(ع) می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ السِّقْطِ إِذَا اسْتَوَتْ خِلْقَتُهُ یَجِبُ عَلَیْهِ الْغُسْلُ وَ اللَّحْدُ وَ الْکَفْنُ قَالَ نَعَمْ کُلُّ ذَلِکَ یَجِبُ عَلَیْهِ إِذَا اسْتَوَی.[10]

حضرت(ع) در موثقه سماعه، حکم غسل و کفن و دفن و غیره را در مورد سقط، معلق کرده است به اینکه خلقتش تام و کامل شود.

می خواهیم بگوییم که اینها با آن دسته، منافات ندارند؛ برای اینکه تمامیت خلقتش به همان چهار ماه است. تا خلقت تمام نشود، روح دمیده نمی شود. دمیدن روح بعد از تمامیت خلقت و آن هم بعد از چهار ماه است. بنابراین اینها عبارة اخرای یکدیگرند و با هم تنافی ندارند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo