< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام غسل و کفن و صلاة و دفن میت/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

 

بیان محقق خویی(ره) در لزوم تهیه کفن میت توسط اقارب

آقای خویی (ره) [در مسأله لزوم تهیه کفن میت بر اقارب،] استصحاب را جاری ندانسته لکن از طریق روایت، مسئله را حل کرده است.[1] این روایت، صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است.

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَمْسَةٌ لَا یُعْطَوْنَ مِنَ الزَّکَاةِ شَیْئاً الْأَبُ وَ الْأُمُّ وَ الْوَلَدُ وَ الْمَمْلُوکُ وَ الْمَرْأَةُ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ عِیَالُهُ لَازِمُونَ لَهُ.[2]

چون که عیال و ملازم اویند و ولش نمی کنند، بنابراین خرجیشان گردن همین آقاست. بنابراین از زکات، نمی تواند به آنها بدهد. این را می دانید که جایز نیست به واجب النفقه، زکات داده شود. حضرت(ع) استدلال می کنند که "عیاله لازمون له"؛ به نظرم این طور می خواهند استنباط کنند که "لازمون له حیّاً و میّتاً". مرده شان هم دیگر برعهده آنهاست و گردنشان است. پس خرجیشان از جمله کفن را باید بدهد. به نظرم شاید از این طریق استدلال کرده؛ اگر چه توضیح نداده است. اطلاق دارد «لازمون له» حیّاً و میّتاً را شامل می شود

رأی حق در مسئله

اقول: یشکل الفتوی بوجوبه لذهاب المشهور إلی عدم الوجوب و لضعف دلالة ما استدلّ به علیه؛ لکون الروایة ناظرة إلی نفقات حال الحیاة و لکنّه لا ریب في کونه أحوط.

حالا گفتیم که "لازمون له" واضح نیست که برای زمان حیات یا بعد از موت باشد. از طرف دیگر مشهور هم به عدم وجوب فتوا داده اند. از این جهت عیبی ندارد که ما احتیاط واجب کنیم. اما فتوا به وجوب، مشکل است؛ چون مخالف نظر مشهور است. این بحث، تمام شد.

بدن نما نبودن قطعه های سه گانه کفن

مسألة ۵۷۷. الأحوط وجوبا أن لا یکون کل من القطع الثلاثة من الکفن حاکیا عن البدن.

احتیاط واجب آن است که قطعه های کفن، بدن را بپوشانند و بدن نما نباشند. در دلیلش گفته ایم که انصراف ثوب در این است که وقتی آدم لباسی بپوشد، ظاهرش در این است که بدنش را بپوشاند. اما اگر لباسی بپوشد که بدنش هم پیدا باشد، چه فایده ای دارد. یعنی ستر عورت با آن حاصل نمی شود.

سوال و جواب: باید احتیاط را برداریم و در اینجا فتواست. برای اینکه در این رابطه، روایت هم داریم. صحیحه زراره از امام باقر(ع) چنین می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ وَ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ جَمِیعاً عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع الْعِمَامَةُ لِلْمَیِّتِ مِنَ الْکَفَنِ هِیَ قَالَ لَا إِنَّمَا الْکَفَنُ الْمَفْرُوضُ ثَلَاثَةُ أَثْوَابٍ أَوْ ثَوْبٌ تَامٌّ لَا أَقَلَّ مِنْهُ یُوَارَی فِیهِ جَسَدُهُ کُلُّهُ ... .[3]

یعنی بدن را بپوشاند. بنابراین چرا احتیاط کنیم. علاوه بر انصراف، صحیحه هم داریم. در اینجا می نویسیم: "یجب أن لا یکون کل من القطع الثلاثة من الکفن حاکیا عن البدن."

عدم جواز کفن کردن با لباس غصبی و پوست میته

مسألة ۵۷۸. لا يجوز التکفین بالثوب المغصوب و بطل و لو لم یوجد غیره (در اینجا لو وصلیه است؛ لو شرطیه نیست. یعنی ولو منحصر به غصبی باشد، باید از بدنش در آورده شود. از غصبی نمی توانیم استفاده کنیم.) و وجب نزعه إن لم یرض به صاحبه و لو بعد دفنه. (اگر صاحبش راضی نیست، حتما باید درش بیاورد. بعد از دفن هم این، از مستثنیات نبش است. از جاهایی که نبش قبر جایز است، این است که کفن، غصبی باشد. نبش می کنند و کفن را در می آورند و به صاحبش می دهند.)

و کذا التکفین بجلد المیتة.

بحث دیگر تکفین به جلد میته است. عدم جواز تکفین به جلد میته معلوم است؛ برای اینکه جلد میته یعنی پوستش، نجس است. نجس که باشد، کفن با آن جایز نیست؛ چون کفن باید با چیز طاهری باشد.

حالا اول بحثی کرده ایم راجع به تکفین به مغصوب که علتش چیست که باطل است؟ علتش این است که به طور مکرر در روایات، راجع به کفن داریم که می‌فرمایند: "یُکفّنونه بصلب ماله". یا در مورد زوجه و زوجه گفته می شود که کفنش با مال زوجش است. پس ما یک چیزی نداریم که بگوییم مطلق کفن ولو دزدی باشد. مشخص است که این کفنی که واجب است، "من صلب ماله او من مال زوجها ان کانت امرأة". اما مطلق نیست که از هر جایی کفنی بیاورند. اگر کسی کفنی به میت ببخشد، آن هم اشکال ندارد. پس اصل دلیل همین است که ادله، از اول، کأن به کفن حلال اختصاص دارند و شامل کفن حرام نمی شود.

 

سوال: چرا از عمومات غصب استفاده نمی کنیم؟

جواب: از عمومات غصب، اجتماع امر و نهی می شود. اجتماع امر و نهی از باب اینکه تکفین، واجب و غصب حرام است. اما عیبی که دارد این است که واجب در اینجا، توصلی است.

 

سوال: اتحاد وجودی پیدا نمی کند.

جواب: اتحاد وجودی پیدا می کند. اشکالی ندارد. انجام واجبات توصلیه با حرام اشکال ندارد. یعنی مثلا اگر شما پیراهنی را با آب غصبی آب کشی کنید، پاک می شود. چون آب کشی، واجب توصلی است و قصد قربت لازم ندارد. لذا با آب غصبی و حرام هم باشد، اشکالی ندارد. پاک است. در توصلیات این طور است. امر توصلیات، قدری وسیع است؛ لهذا به این قضیه اجتماع امر و نهی، نمی توانیم تمسک کنیم؛ چون واجب، توصلی هست. پس به چه چیز تمسک کردیم؟ به اینکه در خود روایاتش مشخص کرده است که کفن باید از مال حلال و من صلب ماله باشد. این بحث هم تمام شد.

راجع به کفن با میته، می گوییم که میته، نجس است. ما روایات زیادی داریم که کفن باید پاک باشد. لذا اگر خونی از بدن یا دماغ میت بیرون آمد و کفن نجس شد، تطهیرش واجب است. حتی اگر تطهیرش سخت است، اشکالی ندارد که آن تکه ای که نجس است، قیچی کنند.

 

سوال: اگر بدن خشک باشد که مشکلی پیدا نمی کند.

جواب: نه؛ خود کفن باید پاک باشد. کاری به بدن نداریم.

 

عدم جواز کفن با لباس نجس و حریر خالص

مسألة ۵۷ لا يجوز تکفین المیت بالثوب النجس و بالحریر الخالص الا في حال الضرورة و الأحوط وجوباً ترک تکفینه بالمذهّب الا مع الضرورة.

بطلان تکفین میت با لباس نجس که گفته شد. اما اگر کفن از ابریشم باشد، باز باطل است. اگر در حال ضرورت بود و دیگر هیچ پارچه ای غیر از حریر وجود ندارد، اشکال ندارد با حریر کفنش کنند.

 

سوال: الا فی الضرورة فقط مال حریر است یا مال نجس هم هست؟

جواب: مال حریر است.

 

سوال: به میته، تعدی می شود؟

جواب: میته که مسأله قبل بود. در این مسأله نیست.

 

سوال و جواب: نه‌؛ نمی شود. میته صد در صد باطل است.

اما اینکه چرا حریر این استثنا را دارد؟ برای اینکه پوشیدن حریر، بر احیاء حرام است؛ اما بر میت، ولو مردی باشد، حرام نیست. پوشیدن کفن ابریشمی، برای مردی که مرده، حلال است. پس از این بابت مشکلی نداریم؛ چون که یحرم لبسه علی الاحیاء و لا یحرم علی الأموات. آن وقت می گوییم دلیل و روایت آمده است که کفن، نباید حرير باشد. روایتش را هم می خوانیم ان شاء الله. اما حالا امر دائر است بین اینکه هیچ کفنش نکنیم – در حال ضرورت است – یا با این کفن حریر [کفنش کنیم]. بالاخره حرام که نیست؛ صحیح یا باطل است. ضرری نمی کنیم از اینکه این کفن را به تنش بپوشانیم؛ چون عمل حرامی که نیست. حالا اگر صحیح است، الحمدلله و اگر هم باطل است، هیچ اشکالی ندارد. چون اگر نکردیم باید بدون کفن و عاریا دفنش کنیم. بالاخره این، بدتر از عاریا که نیست. استدلالمان این است که بدتر از عاریا نیست.

 

سوال: چرا در نجاست همین را نمی گوییم؟

جواب: نه؛ در مورد نجس این طور نیست. شاید "الا فی حال الضرورة" بخورد به ثوب نجس. اجازه دهید بخوانیم. مناط، یکی است.

روایتش را بخوانیم. صحیحه کاهلی می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْکَاهِلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا خَرَجَ مِنْ مَنْخِرِ الْمَیِّتِ الدَّمُ أَوِ الشَّیْ ءُ بَعْدَ مَا یُغَسَّلُ فَأَصَابَ الْعِمَامَةَ أَوِ الْکَفَنَ قُرِضَ عَنْهُ.[4]

یعنی با نجس، حق ندارید کفنش کنید.

اما در مورد حریر خالص باز صحیحه حسین بن راشد را داریم.

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ ثِیَابٍ تُعْمَلُ بِالْبَصْرَةِ عَلَی عَمَلِ الْعَصْبِ الْیَمَانِیِّ مِنْ قَزٍّ وَ قُطْنٍ هَلْ یَصْلُحُ أَنْ یُکَفَّنَ فِیهَا الْمَوْتَی قَالَ إِذَا کَانَ الْقُطْنُ أَکْثَرَ مِنَ الْقَزِّ فَلَا بَأْسَ.[5]

یعنی اگر در پارچه ای که در بصره درست می کنند و مخلوطی از نخ و ابریشم است، کفن کنیم، چطور است؟ حضرت(ع) فرمود: اگر پنبه اش بیشتر از ابریشمش باشد، اشکال ندارد. منوط است به اینکه پنبه اش غالب باشد. پس اگر مساوی بودند یا ابریشم بیشتر بود، جایز نیست.

اين راجع به اصل قضیه بود. اصل قضیه این بود که با ابریشم خالص، جایز نیست. لکن در حال ضرورت، چرا جایز است؟ گفتیم برای اینکه اذا شککنا في شمول الاطلاق لهذه الضرورة، کان مقتضی الاحتياط الإتيان به. گفتیم برای اینکه عمل حرامی نیست؛ یا صحیح یا باطل است. پس احتیاط اقتضا می کند که این کفن را بپوشانیم؛ اگر صحیح است، الحمدلله و اگر هم باطل است، ضرری نکرده ایم.

 

سوال: اگر حریر خالص نبود و بیشتر بود، چه کنیم؟

جواب: همان ضرورت است. اگر حریر بیشتر بود و لباس دیگری نبود، ضرورت است. یعنی اگر یک پارچه معمولی وجود ندارد، ضرورت است.

 

سوال: عبارت فرموده است که اگر حریر خالص بود، باطل است و ضرورت، هنگام حریر خالص است. اگر حریر، بیشتر بود، بازهم باید بگوییم ...

جواب: درست است. یعنی باید قطنش بیشتر باشد تا جایز باشد. اگر قطنش مساوی است، جایز نیست. اینجا نکته ای گفتیم و آن این است که از نماز مهم تر است؛ چون در نماز اگر پنبه اش مساوی بود، نماز، صحيح است؛ ولی در اینجا اگر پنبه اش مساوی بود، باز باطل است. پس اهمیت اینجا، یک درجه بیشتر است.

 

سوال: بحث ضرورت را در نجاست هم پذیرفتید؟

جواب: در اینجا مطرح نکرده ایم. مقداری احتیاج به مراجعه دارد. الان هر چه مطرح کردیم، راجع به حریر است. اما راجع به نجاست که با پارچه نجس دفنش کنند، شاید خلاف فتاوای مشهور باشد یا شاید خود نجس، درست نیست و خلاف شأن میت است. به هر حال باید قدری مراجعه و بررسی بیشتری کنیم که آیا این قضیه ضرورت، شامل تکفین با نجس هم می شود یا نمی شود؟

 

سوال: این ضرورت، شامل میته که نمی شود؟

جواب: شاید شامل میته هم بشود. ممکن است. البته در میته بحثی داریم که استعمال میته حرام است و هیچ استفاده ای از آن جایز نمی شود. روایاتی در تحف العقول هم داریم که هیچ گونه استفاده ای از میته نباید بشود. آنها مقداری در ذهن می زند. آن فرق می کند. اما قضیه نجس، به آن صورت نیست.

 

سوال: نجس در بعضی جاها استثنا دارد؛ ولی استفاده از میته، جایی استثنا ندارد و حرمتش همیشه است.

جواب: در نماز اگر قیاسش کنیم، اگر لباس کسی منحصر به نجس بود، با لباس نجس نباید نماز بخواند و باید لخت شود و نماز بخواند. وقتی که لخت شد، چطور نماز بخواند؟ تفصیلی دارد. اگر مأمون از ناظر محترم است، سرپا نماز می خواند و با دستش عورتینش را می پوشاند. اگر مأمون از ناظر محترم نیست، باید بنشیند و عورتینش را با بدنش ستر کند و نماز بخواند. حق ندارد با لباس نجس نماز بخواند. در قضیه نماز، این طور است. این مسائل، خیلی پیچیده اند و به سادگی نمی شود اظهار نظر کرد. بعد هم داریم که کفن میت به منزله لباس نمازگزار، بلکه بالاتر است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo