< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1401/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام غسل و کفن و صلاة و دفن میت/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

عدم جواز کفن با پشم و موی حرام گوشت در حال اختیار

مسألة ۵۸۰. لا يجوز التکفین بالصوف أو الشعر المتّخذ من الحيوان المحرّم اللحم في حال الإختیار و لکن جلد الحيوان المحلّل اللحم إن صدق علیه الثوب جاز التکفین به، و کذا المتّخذ من شعره و صوفه و إن کان الأحوط استحباباً ترک ذلک.

یعنی [موی] حیوانی که لا یحل لحمه مثل گربه، خرگوش و روباه، همان طوری که جایز نیست همراه لباس نمازگزار باشد و می فرماید: "لا تصلّي في وَبَر ما لا یؤکل لحمه"، همین طور جایز نیست در کفن میت در حال اختیار باشد. ببینیم این دلیلش چیست؟ دلیلش همان چیزی است که گفتیم‌؛ روایت صحیحه محمد بن مسلم را داشتیم که فرمود: "المیت بمنزلة المحرِم"[1] ؛ یعنی میت به منزله محرم است. در این صورت، "لباس الاحرام وُضِعت بمنزلة لباس المصلّي". پس آخرش چه شد؟ یعنی همه شرایطی که در لباس مصلی هستند، باید در مورد کفن، رعایت شوند. از جمله آنها این است که لباس مصلی جایز نیست از حیوان حرام اللحم مثل گربه باشد. حتی یک موی گربه اگر در لباس نمازگزار بود، احتیاطا نمازش باطل است.

یکی از آقایان عادت داشت که عمامه اش را روی زمین بگذارد. این عمامه، نرم و گرم بود. گربه می آمد و در عمامه می خوابید و عمامه آقا از موی گربه پر می شد!! این، برای نماز جایز نیست.

سوال: مگر نه اینکه بر عمامه صدق لباس نمی شود؟

جواب: خیر؛ چون بزرگ و ساتر عورت است. اشکال دارد. عمامه جزء مستثنیات نیست. عمامه، بزرگ است. قلنسوه و جوراب و تکّه، اشکالی ندارند؛ چون ساتر عورت نیستند. اما عمامه، اشکال دارد.

 

اما اگر کفن از پوست حیوان حلال اللحم مثل گوسفند باشد و از چرم گوسفند بخواهند کفن کنند، [چطور می شود؟] آدمی خیلی پولدار است و می خواهند با چرم گوسفند که خیلی گران است، کفنش کنند. می فرماید مبتنی بر صدق ثوب است. انصافش هم این است که آیا صدق می کند یا نمی کند؟ یعنی با چرم، مقداری مشکل است و پارچه باید باشد. اما صدق ثوب، بر چرم، بعید است؛ يعنی محل اشکال است. اگر صدق ثوب کرد، اشکالی ندارد.

 

سوال: صدق عرفی اش کفایت می کند؟

جواب: بله؛ کفایت می کند.

 

و کذا المتّخذ من شعره و صوفه و إن کان الأحوط استحباباً ترک ذلک.

همچنین جایز است که کفن، از حیوان حلال اللحم مثل پشم گوسفند یا موی بز باشد؛ چون صدق ثوب می کند. اما من نسبت به چرم، کمی شک دارم که صدق می کند. پس اگر کسی را با پوست گوسفند، یعنی چرم، کفن کنند، مقداری اشکال دارد؛ چون که باید صدق ثوب کند. ثوب یعنی جامه. صدق این بر چرم، مشکل است.

 

سوال: ولی پالتوهای چرمی درست می کنند ... .

جواب: شاید هم صدق کند و شاید هم صدق نکند.

 

سوال: تعبیر مشکل به معنای حرام یا مکروه است؟

جواب: مشکل، احتیاط واجب می شود.

 

سوال: در کتاب فرموده اید که روایت، اجمال دارد. دلیل عدم جواز تکفین با صوف و شعر حیوان ...

جواب: اینجا راجع به صدق ثوب است. اشتباه کرده اید.

 

سوال: فرموده اید: "و لم یدلّ علیه...".

جواب: آن بحث دیگری است. راجع به چرم نیست.

 

سوال: فرموده اید که این روایت، همان روایت مسأله قبلی‌ است.

جواب: "منشأ عدم جواز التکفین بالصوف و الشعر المتّخذ من محرّم اللحم، احتمال کونه بمنزلة لباس المصلّي، و لم یدلّ علیه دلیل سوی ما تقدّم في المذهّب. و قد عرفت ما فیه و لا بأس بالإحتیاط لذهاب المشهور إلیه." این راجع به دو مسأله است.

 

یک مسأله را نگفته ایم و آن این است که اگر از محرّم اللحم مثل موی گربه، کفنی درست شد، گفته ایم جایز نیست؛ چون اشکال از این است که به منزله لباس مصلی است. البته روایتش این طور بود که میت به منزله مُحرِم است. در مورد مُحرِم روایت دارد که احرامش به منزله لباس مصلّی است. نتیجه این است که کفن، به منزله لباس مصلّی است. این احتیاط قوی است؛ چون روایت هم صحیحه است؛ اما مقداری اجمال هم دارد. از این جهت، حداقل این است که بگوییم احتیاط واجب هست.

 

سوال: لباس‌هایی که الان هست، ثوبند ولی نخشان، نخ های نایلون یعنی مواد جدید است؛ ولی عرفا ثوبند.

جواب: آنها اشکال ندارند؛ جزء لباسند.

 

حکم نجس شدن کفن

مسألة ۵۸۱. إن تنجّس الکفن بنجاسة من بدن المیّت أو بنجاسة أُخری وجب تطهیره إمّا بغسله أو بقرض مقدار المتنجّس بالمقراض؛ و لکن إن وضع المیّت فی القبر فالأحسن القرض منه، بل إن کان إخراجه من القبر إهانة به، وجب القرض. و إن لم یمکن التطهیر و القرض، وجب تعویض الکفن إن أمکن و إن لم یمکن لم یجب.

اگر کفن، نجس شد، جایز نیست که ميت با کفن نجس دفن شود و حتما باید تطهیرش کنند. یا اینکه می توانند مقداری را که نجس است، قیچی کنند؛ البته نه به اندازه ای که بدن، ظاهر شود. مقدار مختصری را قیچی می کنند.

 

سوال: اگر بدن میت، طوری باشد که خون، بند نمی آید؟

جواب: اگر خون، بند نمی آید، ساقط می شود. منتهی معمولا می گویند که خون از دهن و بینی ميت می آید؛ می توانند اینها را با پلاستیکی محکم ببندند تا بیرون نیاید.

 

سوال: اول اطرافش رو با پلاستیک می بندند و بعد کفنش می کنند.

جواب: بله.

 

راجع به طهارت کفن خواندیم که کفن حتما باید پاک باشد و اگر نجس شد، روایت صحیحه کاهلی چنین دارد:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْکَاهِلِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا خَرَجَ مِنْ مَنْخِرِ (بینی) الْمَیِّتِ الدَّمُ أَوِ الشَّیْ ءُ بَعْدَ مَا یُغَسَّلُ فَأَصَابَ الْعِمَامَةَ أَوِ الْکَفَنَ قُرِضَ عَنْهُ.[2]

با مقراض، قیچی اش می کنند. پس این، معلوم است. یعنی نباید نجس باشد.

نحوه تکفین میتی که برای حج یا عمره محرم شده

مسألة ۵۸ إن مات من أحرم للحجّ أو العمرة، یکفَّن مثل الآخرین و يجوز تغطیة رأسه و وجهه.

کسی که برای حج محرم شده است و از دنیا رفت، مثل بقیه، کفن می شود. مستحضرید که آدمی که در حال حج است، سرش نباید پوشیده شود. حالا این را که کفن می کنند، سرش را می پوشانند. فقط یک چیز، مستثناست و آن کافور است. الحلال کالحرام الا في الکافور فلا یقرّبه. کافور، نزدیکش نمی برند.

روایتش موثقه سماعه است که می فرماید:

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ یَمُوتُ فَقَالَ یُغَسَّلُ وَ یُکَفَّنُ بِالثِّیَابِ کُلِّهَا وَ یُغَطَّی وَجْهُهُ وَ یُصْنَعُ بِهِ کَمَا یُصْنَعُ بِالْمُحِلِّ غَیْرَ أَنَّهُ لَا یُمَسَّ الطِّیبَ.[3]

فقط کافور، گِردش نمی برند. اما اگر سرش را بپوشانند، اشکالی ندارد. صورتش را هم بپوشانند، اشکالی ندارد. باید بشود.

استحباب تهیه کفن، سدر و کافور در حال سلامت و امنیت از مرگ

مسألة ۵۸ یستحبّ تهیئة الکفن و السدر و الکافور في حال السلامة و الأمن من الموت.

مستحب است که تهیه کفن و سدر و کافور در حال سلامت و امن از مردن باشد. آدمی که صحیح و سالم است، مستحب است که کفن را برای خودش تهیه کند. خدا مرحوم والد را رحمت کند؛ چند رقم کفن داشت. پارچه هایی را در عتبات و غیره تبرک کرده بودند؛ وصیتش این بود که همه را با من در قبر بگذارید. زمان حیاتش اینها را داشت.

مستحب است که انسان در حالی که صحیح و سالم است، کفن و همچنین سدر و کافور خودش را تهیه کند. راجع به کفن این طور یادم می آید که مستحب این است که انسان به آن نگاه کند. هر وقت به آن نگاه کند، ثواب مخصوصی هم دارد. روایت سکونی می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَعَدَّ الرَّجُلُ کَفَنَهُ فَهُوَ مَأْجُورٌ کُلَّمَا نَظَرَ إِلَیْهِ.[4]

روایت دیگر در مستدرک الوسائل است و می فرماید:

السَّيِّدُ عَلِيُّ بْنُ طَاوُسٍ فِي فَلَاحِ السَّائِلِ، مِنْ كِتَابِ مَدِينَةِ الْعِلْمِ لِلصَّدُوقِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: مَنْ كَانَ كَفَنُهُ فِي بَيْتِهِ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ وَ كَانَ مَأْجُوراً كُلَّمَا نَظَرَ إِلَيْهِ.[5]

هرچه بلا سرمان می آید از غفلت است. لم یکتب من الغافلین. در مورد خواندن قرآن هم همین طور است که کسی که ده آیه بخواند، لم یکتب من الغافلین. اما فیض کاشانی اعلی الله مقامه تاکید داشت که در روز، کمتر از پنجاه آیه خوانده نشود. البته بقیه را هم دارد که اگر تا پنجاه، صد یا دویست آیه خواند، چیز خاصی دارد. برای ده آیه خواندن، لم یکتب من الغافلین.

 

سوال: نماز هم مشمول این پنجاه آیه می شود که این آیات را در نماز بخواند؟

جواب: نه؛ اگر نماز هم باشد، خودش بیش از پنجاه آیه می شود. نه؛ آنها ربطی ندارد. آنها نمازند.

 

سوال: اگر ده بار قل هو الله را بخوانیم تا پنجاه آیه شود، چطور است؟ چون قل هو الله پنج آیه است.

جواب: بازهم بعید است. چون مقصودش تکراری نیست.

 

ادامه روایت می فرماید: "وَ كَانَ مَأْجُوراً كُلَّمَا نَظَرَ إِلَيْه."

قال فی الوسائل: "وَ الْأَحَادِیثُ فِی أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَ خَوَاصَّ شِیعَتِهِمْ کَانُوا یُعِدُّونَ أَکْفَانَهُمْ کَثِیرَةٌ".[6]

صاحب وسائل(ره) فرموده است که این سیره ائمه اطهار(ع) بوده است. حتی من، این را در احوالات بعضی از علما دیدم. معاریف از علما قبرشان را هم کنده بودند و همه روزه، در آن می رفتند و می خوابیدند و مرتب، نماز می خواندند، ذکر می گفتند و قرآن می خواندند. می خواستند با قبرشان مأنوس باشند.

 

سوال: آقا میر احمد ما هم همین طور بود ...

جواب: نماز آقا میر احمد را بنده خواندم و برای آقا میر احمد کلمه ای هم گفتم. گفتم: "اللهم انا لا نعلم منه الا خیراً بل علمنا منه خیراً کثیراً". رحمة الله علیه.

 

سوال: یکی از آن زهّاد هشت گانه که خواجه ربیع بوده است، همین کار را کرده است.

جواب: بله؛ قبرش در کنارش بود. در احوالات خواجه ربیع هم که از زهّاد ثمانیه است، چنین آمده است.

حنوط

بحث ما تمام شد و سر حنوط رفتیم. حنوط این است که با کافور، رئوس مساجد سبعه مالیده شوند؛ یعنی کاسه زانو، سر انگشتان بزرگ، کف دست و غیره با کافور، مسح و مالیده می شوند. این را حنوط می گویند.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo