< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1402/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دفن میت/احکام اموات/غسل های واجب/غسل ها/کتاب الطهارة

عدم جواز دفن مسلمان در مقبره کفار و دفن کافر در مقبره مسلمانان

مسألة ۶٢١. لا يجوز دفن المسلم في مقابر الکفّار و الکافر في مقابر المسلمین.

نصی در این باب ندیدیم. لکن فتوای مشهور، مسلّم است. ممکن است شاید منشأش این باشد که خلاف شأن است که مسلمانی را در مقابر کفار دفن کنند یا خلاف شأن مسلمین است که بگذارند کافری در مقابر مسلمین دفن شود. به هر حال، حداقل به خاطر فتوای اصحاب، بنا بر احتیاط، واجب است که رعایت شود. البته نص داریم که اصلا دفن کافر حرام است.

سوال: اهل کتاب چگونه اند؟

جواب: اهل کتاب را شامل هم می شود؛ چون کافرند.

سوال و جواب: نه؛ فعلا اینکه می گوییم اعم است. مثلا مقبره نصارا، مقبره یهود، مقبره مجوس و مقبره مسلمین جداست. ملتزمند و هیچ کدام در مقبره دیگری دفن نمی کنند. بنابراین حالا می توانیم سیره را هم اضافه کنیم. سیره مسلمین که در طول تاریخ این طور بوده است و تا همین حالا همین طور است. در همین اهواز، مسیحی ها برای خودشان مقبره ای دارند و در مقبره مسلمین دفن نمی کنند. صابئین هم برای خودشان مقبره دارند و در جاهای دیگر هم جز در مقبره خودشان دفن نمی کنند. بنابراین سیره هم هست و به مطلب کمک می کند.

عدم جواز دفن مسلمان در محل منافی حرمت مسلم

مسألة ۶۲ لا يجوز دفن المسلم في موضع ینافي حرمته کالمزبلة.

چیز واضحی است که حرام است مسلمانی را در مثل مزبله دفن کنند. چون خلاف شأنش است.

بررسی دفن میت در محل غصبی یا وقفی

مسألة ۶۲ لا یجوز دفن المیّت في مکان مغصوب أو الموقوف إن وقف لغیر الدفن فیه؛ وفي المسجد إن کان سبباً للإضرار بالمسلمین أو کان مزاحماً للمصلّین؛ بل الأقوی عدم جواز الدفن في المساجد مطلقاً.

جایز نیست که میت را در مکان غصبی دفن کنند؛ چون مصداق غصب و غصب حرام است.

حالا در اینجا شبهه ای هست. ممکن است بگویید که دفن، واجب توصّلی است. واجب توصّلی در ضمن حرام هم اگر غرض حاصل شد، ساقط می شود. مثلا اگر انسان پیراهنش را با آب غصبی، آب کشی کند، پاک می شود. جوابش این است که اینجا یک ویژگی دارد. چون ادامه دفن، ماندن در محل غصبی است. غصب هم حدوثا و هم بقائا هست. میت می ماند؛ پس بقائا هم غصب است. وقتی بقائا غصب شد، واجب است که رد منکر کنیم. رد منکر به چیست؟ اگر در جای غصبی دفنش کرده اند، در صورت امکان نبشش کنیم و بیرونش بیاوریم. پس چطور امر شامل می شود که هم دفن کنید و هم بیرونش بیاورید؟ چون آن هم شرعی است. وجوب اخراجش هم به حکم شرع است. پس ممکن است بگویند که هم دفنش کنند و هم بعد خارجش کنند؟ نه‌؛ یقینا اطلاق شامل نمی شود. چون که این خلاف عقل است.

سوال: وجوب بعدی از کجا در آمده است که اگر میتی در مکان غصبی دفن شد، باید درش بیاوریم؟

جواب: مسلّم است‌؛ چون غصب و نهی از منکر است. قلع المنکر است و قلع المنکر واجب است. غصب، حرام است. چطور آلات قمار را باید بشکنیم. اعدامش واجب است. این وضع را باید از بین ببریم.

سوال: منظور این است که هر جا آلت قماری هست بشکنیم؟ آلات قماری که دم دستمان هست باید بشکنیم.

جواب: نه؛ بالاخره هر آلت قماری دیدیم و نزدیکمان بود، واجب است بشکنیم. اگر بتی دیدیم، باید بشکنیم. این از بابت قلع المنکر است. منکر باید قلع شود. پس این هم که ادامه غصب است، باید در بیاوریم. پس اینکه هم شارع بگوید اجازه داری دفن کنی و هم بگوید واجب است که بیرون بیاوری، معنایی ندارد.

سوال و جواب: خصوص دفن کننده نیست بلکه بر هر مسلمانی واجب است. مثل نهی از منکر که بر هر مسلمانی واجب کفایی است. قلع منکرات هم بر هر مسلمانی از باب نهی از منکر واجب است. مثل همین مثال‌هایی که زدیم.

أو الموقوف إن وقف لغیر الدفن فیه.

اگر در موقوفه ای که برای کار دیگری وقفش کرده اند، دفن کنند، معلوم است که از انواع غصب است.

وفي المسجد إن کان سبباً للإضرار بالمسلمین أو کان مزاحماً للمصلّین؛ بل الأقوی عدم جواز الدفن في المساجد مطلقاً.

اما دفن در مسجد اگر سبب اضرار مسلمین یا مزاحم نمازگزارن است، جایز نیست. بلکه اقوی این است که دفن در مسجد مطلقا جایز نیست. مگر اینکه کسی زمینی داشته باشد و خود وقفش کند و بعد دستور دهد یا وصیت کند. یعنی در وقف زمین مسجد، شرط کند که من در اینجا دفن شوم. اشکالی ندارد که وقفش مشروط باشد.

سوال: دیگری مثل عالم را هم می تواند شرط کند؟

جواب: بله؛ می تواند. در اختیار واقف است چون شرطش معتبر است.

سوال: الآن از تولیت مسجد اجازه می گیرند و با اجازه تولیت دفن می کنند.

جواب: تولیت نمی تواند اجازه دهد. اگر خود واقف [شرط] کرد، می شود. تولیت حق ندارد اجازه دهد.

سوال: اگر شخصی حسینیه‌ ای ساخته است و نگفته است که من را در [آنجا دفن کنید] و در حیاتش [دفن شود، اشکال‌ دارد]؟

جواب: [دفن در] حسینیه‌ اشکال ندارد. منافاتی ندارد. ولو وقف حسینیه باشد. یعنی طوری باشد که مزاحم حسينيه نباشد. اگر در حیاط باشد، عیب ندارد. حسینیه مثل مسجد نیست و با مسجد فرق می کند. یا اینکه اگر در همان حسینیه دفنش می کنند، سنگش را بلند نکنند و مساوی با زمین باشد و فرش هم رویش بیاید و معلوم نباشد که این هم اشکال ندارد.

عدم جواز دفن میت در قبر میت دیگر اگر موجب نبش شود

مسألة ۶۲۴. لا يجوز دفن المیّت في قبر میّت آخر إن کان موجباً للنبش الا اذا لم یبق من بدنه شیء بمرور الزمان. و امّا دفنهما ابتدائا فجائ

یعنی اگر بخواهند قبری که میتی در آن هست نبش کنند و میت دیگری را هم دفن کنند، اگر آثار قبلی از بین رفته و دیگر نه گوشتی و نه استخوانی و چیزی از او باقی نمانده، اشکالی ندارد. ما در اهواز دیدیم که تا سی سال مندرس نمی شود و استخوان ها هستند. شاید مثلا تا چهل یا پنجاه سال [اثرش از بین رود]. نمی دانم. به هر حال این [سی سال] که گفته می شود یک چیز مشهور بر السنه است.

اینجا حرمت‌ نبش را فرموده است. یعنی چون نبش قبر حرام است. پس ما ادله حرمت نبش قبر را داریم. با توجه به مسأله قبلی اگر به خاطر اینکه در زمین غصبی دفن شده ، میت را باید بیرون می کشیدیم .... البته قضیه غصب از نبش، اهم است. دوران بین اهم [و مهم] است و باید به اهم عمل کنیم.

حالا در اینجا مسأله دیگری هست که اگر از اول بخواهیم دو میت را باهم در یک قبر دفن کنیم، چطور است؟ اگر دو میت را در یک قبر دفن کنیم، اشکالی ندارد و دلیلی بر خلافش نیست. پیامبر(ص) در صدر اسلام هم عده زیادی از مسلمین را در یک جا دفن کرد.

سوال: با یک لحد؟ چون الان دفن می کنند‌؛ اما لحدها جدا جدایند.

جواب: بله؛ در یک قبر جایز است. یک لحد هم باشد و هر دو هم جفت باشند، اشکال ندارد؛ چون که در سیره هم هست. مثلا همه شهدای کربلا را یک جا دفن کردند. همه شهدای احد را هم در یک جا یعنی در یک قبر و یک گودال دفن کردند.

سوال: اینکه فرمودید که میت را نمی توانند در قبر دیگری دفن کنند مگر اینکه آثارش از بین برود، در مورد قبور علما صدق می کند؟

جواب: نبش قبور علما که مطلقا جایز نیست. آن قضیه سی سال و چهل سال هم نیست. در قبور علما و معاریف از بزرگان، هیچ جایز نیست. معصومین (ع) که به طریق اولی این طورند. اگر قبر علمایی که مرقدشان برای مردم مزار باشد بعد از پانصد سال [هم جایز نیست].

سوال: اگر در زمینه قبر علما روایتی هست، بفرمایید.

جواب: راجع به قبر علما این طور فتوا داده اند. روایتی ندارد؛ اما این از باب وجوب احترام علماست.

سوال: حتی شهدای شاخصی که عالم نباشند یا افرادی که اسطوره اند، همین طورند؟

جواب: اگر اسطوره، شاخص و مطرحند و مزار مردم باشند باز هم جایز نیست.

وجوب دفن اعضای جدا شده از بدن میت با او

مسألة ۶۲۵. ما ینفصل من المیّت کشعره و سنّه و ظفره وجب أن یدفن معه بنحو لا یستلزم النبش. و علی کلّ حال إن استلزم الدفن نبش القبر فالأحوط دفنها في مکان آخر.

سوراخ مختصری از یک طرف بکنند و اینها را داخل قبر بیندازند. نبش این است که طوری انجام دهند که کاملا بدن پیدا شود. اما اگر سوراخی بکنند و چیزی هم پیدا نباشد و از طریق این سوراخ، اینها را داخل کنند، عیبی ندارد. باید همین طور شود. اگر مستلزم نبش باشد، باید جای دیگر دفن کنند. دیگر در قبر خودش نمی شود.

استدلالش مرسله ابن ابی عمیر است.

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... وَ إِنْ سَقَطَ مِنْهُ شَیْ ءٌ فَاجْعَلْهُ فِی کَفَنِهِ.[1]

یعنی باید به بدن ملحق شود.

خدا مرحوم آیت الله دستغیب را رحمت کند. ایشان با بمبی [ترور شد]. ظاهرا دختری ایشان را ترور کرد و بمب زیر چادرش بود. نزدیک آقا آمد و بمب منفجر شد. تمام بدن آقا تکه پاره شد. آقا را بردند تا دفن کردند. آقا در شبی از شبها به خواب یکی از علویات خویشان که از محترمات و صالحات بود، آمد و گفت که مقداری از گوشت بدنم پرت شده و روی دیوار افتاده است. در فلان جا هست. بروید آن را در بیاورید و دفن کنید. این علویه هم گفت که دیشب آقا را در خواب دیدم و این طور فرمود. آمدند و دیدند که در دیواری که گفته بود، قسمتی از گوشت بدن وجود دارد. آن را در آوردند و دفن کردند. نسبت به شهدا رؤیای صادقه هست.

سوال: آقای خویی(ره) مرسلات ابن ابی عمیر را فی نفسه معتبر نمی دانند. حضرت عالی هم همینطور می فرمایید یا اینکه مرسله ابن ابی عمیر معتبر است؟

جواب: مرسله ابن ابی عمیر جزء همین چیزی است که شیخ(ره) در کتاب عدّه فرموده است. اذا عرفنا الراوي انه لا یروي و لا یرسل الا عن ثقة، عملنا بروایته. ابن ابی عمیر و صفوان بن یحیی و احمد بن ابی نصر بزنطی چنین اند.[2] شیخ(ره) در عده به این قضیه تصریح کرده و شهادت داده است. از این جهت قدری مشکل است که ردش کنیم. بعد هم مشهور می فرمایند که مراسیل ابن ابی عمیر کمسانیده. تقریبا همه فقها از جمله صاحب جواهر(ره)[3] و غیره، همین طور فرموده اند. لهذا رد مراسیل ابن ابی عمیر مشکل است.

اگر شخصی در چاه بیافتد و در آنجا بمیرد و خارج کردنش امکان نداشته باشد

مسألة ۶۲۶. إذا سقط في البئر و مات فیه فإن لم یمکن إخراجه منه سدّ بابه و جعل قبراً له ولو کان البئر ملکاً للغیر وجب تحصیل رضاه.

اگر مؤمنی در چاهی افتاد و به رحمت خدا رفت و نمی شود بیرونش بیاورند، باید آن چاه را از صاحبش بخرند و سرش را بپوشانند و قبرش شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo