< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1400/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام مسح/احکام وضو/وضو/کتاب الطهارة؛

مقدار مسح از لحاظ عرض

مساله یکفی مسمی المسح من حیث العرض لکن الاحسن بل الأحوط ان یکون المسح بتمام الکف.

اما از لحاظ عرض و پهنای پا، مسمای مسح یعنی به اندازه ای که صدق مسح کند، کافی است. لکن بهتر این است که به تمام کف، مسح شود. اما اینکه مسمای مسح کافی است به خاطر صحیحه زراره است که می فرماید:

وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ بُکَیْرٍ أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ص ... فَإِذَا مَسَحَ بِشَیْ ءٍ مِنْ رَأْسِهِ أَوْ بِشَیْ ءٍ مِنْ قَدَمَیْهِ مَا بَیْنَ الْکَعْبَیْنِ إِلَی أَطْرَافِ الْأَصَابِعِ فَقَدْ أَجْزَأَهُ.[1]

یعنی وقتی انسان، مقداری از سر یا پاهایش را مسح کرد، کفایت می کند. این مقدار، مربوط به عرض، در مسح پاست. پس از لحاظ پهنای عرض، هر مقدار که عرفا صدق کند که مسحی صورت گرفته، کفایت می کند.

آخر مساله می فرماید که بهتر این است که مسح، با تمام کف باشد؛ یعنی مستحب است که به پهنای کف دستش روی پهنای پایش مسح کند. دلیل این مطلب، صحیحه ابن ابی نصر بزنطی از امام رضا(ع) است که می فرماید:

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَسْحِ عَلَی الْقَدَمَیْنِ کَیْفَ هُوَ فَوَضَعَ کَفَّهُ عَلَی الْأَصَابِعِ فَمَسَحَهَا إِلَی الْکَعْبَیْنِ إِلَی ظَاهِرِ الْقَدَمِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَالَ بِإِصْبَعَیْنِ مِنْ أَصَابِعِهِ هَکَذَا فَقَالَ لَا إِلَّا بِکَفِّهِ کُلِّهَا.[2]

راوی می گوید که از اندازه مسح روی قدمين سوال کردم. حضرت(ع) تمام دستش را روی انگشتان پایش گذاشت و تا کعبین کشید. بعد می گوید که عرض کردم اگر کسی با دو انگشت، مسح کند، چگونه است؟ حضرت(ع) فرمود: نه‌؛ باید با کل کَفَش باشد.

اين روایت، حمل بر استحباب شده است؛ چون دلیل داریم که مسح به اندازه مقداری کافی است و این فرمایش حضرت(ع)، دال بر استحباب موکد است؛ چون حضرت(ع) تاکید کرده که این کار را بکنید. پس بهتر این است که مومن از امام خودش تبعیت کند و با تمام کف دستش روی پایش را مسح کند.

مرحوم سید در عروه فرموده که اگر مسح با یک یا سه انگشت یا تمام کف انجام شود، اشکال ندارد.[3] اینها هم دلیل دارد. اما در مورد یک انگشت، صحیحه حماد را داریم:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْخَلِیلِ عَنْ یُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ تَوَضَّأَ وَ هُوَ مُعْتَمٌّ فَثَقُلَ عَلَیْهِ نَزْعُ الْعِمَامَةِ لِمَکَانِ الْبَرْدِ فَقَالَ لِیُدْخِلْ إِصْبَعَهُ.[4]

اين روایت در مورد مسح سر است؛ ولی در آیه، مسح پا بر مسح سر عطف شده است. راوی سوال می کند که اگر کسی به خاطر اینکه هوا سرد است، نمی تواند عمامه را از سرش بردارد، چه کند. حضرت(ع) فرمود که مهم نیست و اگر با همان انگشت، مسح بکشد، کافی است. در اینجا تعدی به مسح پا اشکالی ندارد‌؛ چون این دو در آیه به هم عطف شده اند و یک وضعیت دارند.

اما اینکه بهتر است که مسح با سه انگشت باشد، در روایت معمر بن عمر از امام باقر(ع) آمده است:

وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْخَلِیلِ النَّیْسَابُورِیِّ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: یُجْزِی مِنَ الْمَسْحِ عَلَی الرَّأْسِ مَوْضِعُ ثَلَاثِ أَصَابِعَ وَ کَذَلِکَ الرِّجْلُ.[5] (چه در مسح سر و چه در مسح پا کافی است که انسان با سه انگشت مسح کند.)

همه این مقادیر، منشا دارند. اصل قضیه، حصول مسمای مسح است؛ یعنی هر مقدار که عرفا صدق کند که مسحی صورت گرفته است، از لحاظ عرض، کافی است. بهتر این است که مسح اگر با یک انگشت انجام شود و بهتر از آن، مسح با سه انگشت و بهتر از آن، مسح با تمام کف دست است. همه اینها روایت دارند. حداقل مقدار، حمل بر وجوب می شود و مقادیر اضافه بر آن، بر استحباب، حمل می شوند. هر چه مقدار، بیشتر باشد، استحبابش بیشتر است و بر تعدد مراتب فضل، حمل می شود. در آخرش ما گفته ایم که: "فیحمل کفایة المسمی علی الوجوب و الزائد علیه علی الاستحباب بحسب مراتب الافضلیة."

لزوم کشیدن دست بر سر یا پا در مسح

گفتیم که در مسح، باید ماسح بر ممسوح کشیده شود. ماسح، دست و ممسوح، سر یا پاست. این به دليل صحیحه بزنطی است که می فرماید حضرت(ع) دست مبارکش را روی انگشتان پایش گذاشت و تا کعبین کشید.[6] کعبین به معنای قبة القدم يعنی موضع مرتفع روی پاست. بنابراین چون که در صحیحه بزنطی چنین آمده است، گفتیم که اگر دست، روی انگشتان پا گذاشته و کشیده شود، کافی است.

کفایت گذاشتن تمام کف دست روی پا و کشیدن آن به مقدار کم در مسح

مساله اذا اراد مسح رجله فوضع تمام کفه علی ظهر قدمه و جرّه علیه قلیلا کفی ذلک فی صحة مسحه.

مرحوم امام فرموده که در مسح، کافی است که شخص، کل کف دستش را روی پایش بگذارد و کمی بکشد.[7] در اینجا ما گفته ایم که: "و اما صدق المسح عرفا بوضع الید علی الممسوح و جره قلیلا فمشکل". باید عرفا صدق کند که دست را روی پا مسح کرده ايم و صدق عرفی با اینکه کل دستمان را روی پایمان بگذاریم و مقداری بکشیم، مشکوک و انجام این کار، خلاف متعارف است و مسح پا از این صورت، انصراف دارد. از این جهت، احتیاط، در این مورد ترک نشود. پس موقعی که می خواهد مسح کند، باید کف دستش کمی از پایش جدا باشد تا وقتی دستش را می کشاند، کم کم بین دست و پایش، اتصال به عمل بیاید و کم کم کف دستش روی پایش بیاید و کشیده شود.

از طرف دیگر، وضع، غیر از مسح است. معنی مسح، کشاندن چیزی روی چیزی است؛ ولی وضع، به معنی گذاشتن چیزی روی چیزی است. اگر همه دست را روی پا بگذاریم، چیزی برای مسح نمی ماند و کل پا با دست، پر می شود و مسح بعد از وضع، فایده ندارد. آنچه که از اول واجب بوده، خود مسح بوده ‌است؛ نه اینکه آدم در ابتدا، دستش را روی سر یا پایش وضع کند و بعد مقداری بکشاند. این کار بعید است؛ برای اینکه اسم کاری که اول می کند، مسح نیست؛ بلکه وضع است و وضع، ماموربه نیست. اینکه در ابتدا وضع و بعد مسح را انجام دهیم، خلاف ماموربه است. بنابراین نمی توانیم با نظر امام(ره) موافقت کنیم و به نظر ما این مطلب، شبهه دارد. نظر مرحوم گلپایگانی و بعضی دیگر از فقهایی که بر عروه حاشیه زده اند، مطابق نظر ماست.

وجوب امرار ماسح بر ممسوح:

مساله یجب امرار الماسح علی المسموح فلو عکس و مسح راسه او رجله بیده فوضوئه باطل و لکن لو اهتز راسه قلیلا و تحرک بلااختیار حین المسح فان لم یمنع من مرور الید علی الراس او القدم لم یضر بصحة وضوئه.

یعنی در مسح باید با دستمان، سر یا پایمان را مسح کنیم؛ پس دستمان ماسح و سر یا پایمان ممسوح است. حالا اگر عکسش کردیم و کف دستمان را گرفتیم و سر یا پایمان را به آن کشاندیم، وضو باطل است؛ برای اینکه مسح پا یا سر با کف دست، واجب بوده است.

اگر موقع مسح، سر یا پا، خیلی کم تکان خورد، اشکال ندارد؛ برای اینکه صدق عرفی از بین نمی رود. در عرف، تسامح هست و عرف با دقت عقلیه نظر نمی دهد. پس اگر کل دستش را روی پایش کشید ولی در عین حال، پایش مقداری تکان خورد، اشکال ندارد.

لزوم خشک بودن محل مسح

مساله یجب ان یکون محل المسح جافا. و لو کان رطبا ینحو لم یؤثر فیه رطوبة اليد کان المسح باطلا. و لکن لو کانت الرطوبة قلیلة بحیث تظهر بالمسح رطوبة جدیدة علی الممسوح کفی في صحة المسح.

در مسح، واجب است که ممسوح، خشک باشد تا رطوبت از کف دست به سر یا پا منتقل شود. اما اگر سر یا پای شخص، مقداری نمناک بود ولی رطوبت دستش زیاد بود‌، به طوری که وقتی دستش را روی سر یا پایش کشید، رطوبتی از دستش روی سر یا پایش ظاهر شود، کفایت می کند. این را غلبه رطوبت دست بر سر یا پا می گویند. استدلالی که کرده ایم این است که در روایت دارد که: "من بلة وضوئک"؛[8] یعنی سر یا پایت را از رطوبت وضویت مسح کن و باید رطوبت وضویت به اینها منتقل شود.

در روایت دیگر دارد: "ببلة ما بقی فی یده"؛ یعنی با رطوبتی که از وضویش در دستش باقی مانده است، مسح کند. بعضی دیگر از روایات هم به این مطلب اشاره دارند.

اما دلیل اینکه گفتیم غلبه، کافی است، این است که متعارف در مناطق گرم همین است و ما روایتی نداریم که بفرماید باید سر یا پای آدم، خشک باشد‌؛ بلکه روایت دارد که با رطوبتی که در کف دستت هست، مسح کن. ما در اینجا که به متعارف نگاه می کنیم می بینیم که در مناطق گرم که معمولا مردم عمامه هم داشته اند، چطور ممکن است که سرشان خشک باشد؟ در هیچ روایتی ندارد که آدم پا یا سرش را خشک کند و حتی ذکر نشده که پا یا سر خشک باشد. بنابراین آقایان فرموده اند: همین که رطوبت دست آدم، غلبه کند و وقتی که مسح کشید، رطوبت جدیدی در سر یا پا ظهور کند، کفایت می کند و لازم نیست کاملا خشک باشد. پس اگر مثلا پایش را شست و حتی خشک کرد و بازهم نم مختصری باقی بماند، در این صورت اشکالی ندارد که مسح کند. میزان، غلبه رطوبت دست بر نمی است که از گذشته بوده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo