درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
99/07/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تعریف گناه کبیره و گناه صغیره و مسائل مربوط به آن/تقلید در فروع دین/کتاب الاجتهاد و التقلید؛
تعریف گناه کبیره و گناه صغیره"المشهور بین الاصحاب ان الکبیرة ما توعّد الله علیه النار فی الکتاب العزيز". مشهور این است که گناه کبیره گناهیست که خداوند در قرآن بر آن وعده عذاب داده باشد.
صاحب وسائل در جلد پانزدهم، باب 45 از ابواب جهاد النفس را به این مطلب اختصاص داده است.
روایت اول این باب، صحیحه ابی بصیر است که میفرماید: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً قَالَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ اجْتِنَابُ الْكَبَائِرِ الَّتِي أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهَا النَّارَ.[1] حضرت(ع) در شرحش فرموده که "الکبائر التی اوجب الله علیها النار".
روایت دیگر، موثقه حلبیست.[2] حضرت ذیل آیه دیگری هم فرموده:"الکبائر التی اوجب الله عز وجل علیها النار".
و از آن جمله صحیحه علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (ع) است. عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَبَائِرِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ قَالَ الَّتِي أَوْجَبَ اللَّهُ عَلَيْهَا النَّارَ.[3]
علاوه بر این روایات صحیحه و معتبره، روایات معتبر دیگری هم دال بر این مطلب وجود دارد.
ایرادی بر مجمع البحريندر مجمع البحرین بر نکتهای واقف شدیم. مرحوم طریحی بعد از ذکر تعاریفی مثل "ما اوجب الله علیها النار" و "کل ذنب رتب الشارع علیه حدا" یا "کل معصیة تاذن بتهاون فاعلها بالدین" از زبان علما، فرموده: "انت خبیر بان لا دلیل تطمئن به النفس علی شیء من هذه الاخبار و لعل فی الاخفاء مصلحة لا تهدی العقول الیها".[4] یعنی دلیل محکمی در دست نیست و این تعاریف معلوم نیستند.
لکن ما در جواب نوشتهایم: "کیف یقول لا دلیل علی شیء من هذه الاقوال مع ان الروايات واضحة الدلالة علی القول الاول بل هی مستفیضة".[5]
ما روایات معتبری خواندیم که دلالتشان نیز واضح بود. روایاتی که گناه کبیره را به "ما اوعد الله علیه النار" تفسیر کردهاند، مستفیضند. با این حال چگونه صاحب حدائق(ره) اینها را نقل کرده و میگوید: هیچ کدام دلیلی ندارند. این قول سبب تعجب ما شد. ایشان در حدیث و لغت خریط الفن بوده و ما دلیل این قول او را نمی دانیم.
راههای دیگری برای شناخت کبیره بودن گناهانعلاوه بر اموری که مجمع البحرین یا دیگران نقل کردهاند، راههای دیگری برای شناخت کبیره وجود دارد.
از جمله آن "توصیف الذنب فی الکتاب العزیز بالکبر" است. بالاترین دلیل کبیره بودن معرفی آن توسط خود خداست. پس وقتی قرآن مجید گناهی را به بزرگی معرفی کند، قطعاً کبیره است؛ مثل: ﴿كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ﴾.[6] این گناهی است که خدای تبارک و تعالی دربارهاش میفرماید: "كَبُرَ مَقْتًا"؛ یعنی غضب بزرگی را به وجود میآورد. تعبیر " أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ" به معنی این است که "حرفهایی بزنید که خودتان به آنها عمل نمیکنید"، این عمل، عمل بد و حرامی است. این تعبیر در مورد واجبات است که انسان مردم را به آنها دعوت میکند، در حالی که خود عامل نیست. تعابیر دیگری که معنای"کبر" را می رساند نیز همین حکم را دارند؛ مثل عظمت که کمی معنای آن از "کبر" بزرگتر و مبالغهاش بیشتر است. در آیه شریفه ﴿وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ﴾[7] این تعبیر را در مورد "قذف محصنه" آمده. چیزی را که خدا به عظمت یاد میکند، حتماً گناه کبیره است.
امر دیگری که بر کبیره بودن دلالت دارد توصیف به فاحشه است؛ مثلا مورد زنا آیه شریفه میفرماید: ﴿وَلَا تَنكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا﴾.[8] همچنین درباره ازدواج با زن پدرها که در صدر اسلام بوده میفرماید: ﴿إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا﴾ و درباره زنا میگوید: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا﴾.[9]
کلمه" فاحش" از فحش گرفته شده و در لغت به معنای" ما اشتدّ و غلظ" است؛ یعنی چیزی که خیلی شدید و غلیظ است؛ نه سبک و کوچک.
"عدها من الکبائر فی النصوص الصحيحة"این تعابیر در قرآن بود؛ ولی اگر اینها در روایات بیاید هم دلالتشان تمام است. لذا توصیف عمل در نصوص به کبیره دال بر این امر است.
گاهی روایاتی هست که بین گناه کبیره و گناه دیگری مقایسه میکند؛ مثلا قتل نفس را اشد حساب کرده یا میفرماید:﴿و الفتنة اکبر من القتل﴾؛[10] در آیات معروف است که بعد از شرک بالله، اکبر گناهان، قتل نفس است. حال فتنه را با قتل مقایسه کرده و میفرماید: فتنه از آن اکبر است. لازمه اکبر بودن گناهی از گناه کبیره دیگر این است که خودش هم گناهی بسیار بزرگ باشد. در جای دیگر هم داریم ﴿و الفتنة اشد من القتل﴾.[11]
اینها راههایی بود که به ذهنمان رسید. میتوان از این طریق برای شناخت گناه کبیره استفاده کرد.
مصادیق گناه کبیره در روایاتدر روایات، ذکری از مصادیق گناهان کبیره نیز وجود دارد.
یکی از آن روایات، روایت بن محبوب از ابی الحسن(ع) است. البته ما "حسن بن محبوب" داریم که از اصحاب اجماع است و دیگری "محمد بن علی بن محبوب" است که از صحاح جلیل القدر است. در شعر سید بحرالعلوم آمده: "ثم بن محبوب کذا محمدُ، کذاک عبدالله ثم احمدُ"؛ این احمد، احمد بن ابی نصر بزنطی است و ابن محبوب، همان حسن بن محبوب است.ظاهرا راوی روایت در اینجا حسن بن محبوب است؛ چون وقتی که اسم ذکر نشود، منصرف به حسن میشود که معروفتر است.
روایت چنین میفرماید: محمّد بن يعقوب ، عن عدّة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمّد ، عن ابن محبوب قال : كتب معي بعض أصحابنا إلى أبي الحسن ( عليه السلام ) يسأله عن الكبائر كم هي ؟ وما هي ؟ فكتب : الكبائر من اجتنب ما وعد الله عليه النار كفر عنه سيّئاته إذا كان مؤمناً (در آیه شریفه دارد که "الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ..."؛ یعنی"لمم" بخشیده میشوند) و السبع الموجبات: قتل النفس الحرام، وعقوق الوالدين، وأكل الربا، والتعرّب بعد الهجرة، وقذف المحصنة، وأكل مال اليتيم، والفرار من الزحف (فرار از میدان جنگ کاز گناهان کبیره است.).[12]
اما در آیه شریفه، برای فرار از جنگ، دو مورد استثنا شده است؛ یکی اینکه بخواهد به فئهای وصل شود تا از کمک آنها استفاده کند و دوم اینکه کمی عقب برود تا دوباره آمادگی بیشتری برای حمله پیدا کند.
روایت بعدی صحیحه سیدنا عبدالعظیم الحسنی است که میفرماید: وعنهم ، عن أحمد بن محمّد بن خالد ، عن عبدالعظيم بن عبدالله الحسني ، قال : حدّثني أبو جعفر الثاني ( عليه السلام ) قال : سمعت أبي (امام جواد(ع) از پدرش نقل کرد) يقول : سمعت أبي موسى بن جعفر ( عليه السلام ) (هر کدام از پدرشان نقل کردهاند؛ امام جواد(ع) از امام رضا(ع) و ایشان از موسی بن جعفر(ع)) يقول : دخل عمرو بن عبيد (از علمای بزرگ عامه و فقیه و مرجع اهل بصره بود) على أبي عبدالله ( عليه السلام ) فلمّا سلّم وجلس تلا هذه الآية : ( وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ ) ثمّ أمسك ، فقال له أبو عبدالله ( عليه السلام ) ما أسكتك؟(برای چه ساکت شدی؟) قال : أُحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب الله عزّ وجل (دلم میخواهد که با استناد به آیات، کبائر را برای من شرح دهید)
فقال : نعم يا عمرو أكبر الكبائر الإِشراك بالله يقول الله : ( مَن يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الجَنَّةَ )وبعده الإِياس من روح الله لأن الله عزّ وجل يقول : ( لا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ) (معلوم است که کافر، اهل جهنم است.)
ثمّ الأمن من مكر الله لأنّ الله عزّ وجل يقول: (فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الخَاسِرُونَ ) (ببینید که همه استنادات حضرت(ع)، به آیات قرآنی است که وعده عذاب دادهاند.)
و منها عقوق الوالدين لأنّ الله سبحانه جعل العاق جبّاراً شقيّاً (در آیه شریفه از قول حضرت عیسی(ع) دارد که "و براً بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیا"؛ یعنی اگر به والدهام محبت نمیداشتم جبار و شقی میبودم.)
وقتل النفس الّتي حرّم الله إلاّ بالحقّ لأَنّ الله عزّ وجل يقول: (فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا ) إلى آخر الآية(کامل آیه چنین است: ﴿وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا﴾[13] )
وقذف المحصنة لأنّ الله عزّ وجلّ يقول : ( لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ )وأكل مال اليتيم لأن الله عزّ وجلّ يقول : ( إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا ) (اول آیه آمده:﴿إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا﴾[14] )
والفرار من الزحف لأنّ الله عزّ وجلّ يقول : (وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ (یعنی به کفار پشت کند.) إِلاَّ مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ و فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ المَصِيرُ) (دو استثنا دارد؛ یکی عقب نشینی برای اغفال دشمن که تاکتیک جنگیست و دوم متحیز به فئهای باشد تا همراه تعدادی از رفقایش بتواند بهتر بجنگد. بعد خدای متعال فرموده: "يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ" کسی که پشتش را به سمت دشمن کند و فرار کند "فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ المَصِيرُ".)
وأكل الربا لأنّ الله عزّ وجلّ يقول : ( الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ المَسِّ)والسحر لأنّ الله عزّ وجل يقول : ( وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ ) (یعنی هیچ بهرهای جز عذاب در آخرت ندارد.)
والزنا لأن الله عزّ وجلّ يقول : ( وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا * يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا )واليمين الغموس (قسم دروغ) الفاجرة لأن الله عزّ وجلّ يقول : (إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُولَئِكَ لا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ )
والغلول (کلاه گذاشتن بر سر مردم و گول زدن آنها) لأن الله عزّ وجلّ يقول : (وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ)
ومنع الزكاة المفروضة لأنّ الله عزّ وجلّ يقول : ( فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ ) (اولش اين است: ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ* يَوْمَ يُحْمَىٰ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَٰذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ﴾[15] ؛
این آیه داستانی راجع به دعوای ابوذر با عثمان دارد. چون آیه شریفه دارد که "وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ"، عثمان اصرار داشت که "واو" را باید انداخت؛ غرضش از این کار این بود که آیه قبلی راجع به اهل کتاب به حساب آورد. در این صورت"الَّذِينَ يَكْنِزُونَ" تعریف و توصیفی اهل کتاب میشد و ربطی به مسلمین نداشت. ابوذر دعوا کرد و گفت ما زمان پیامبر(ص)"واو" را خواندهایم و در متن قرآن وجود داشته. عثمان برای این کار ابوذر را مجازات میکرد ولی ابوذر اعتنا نکرد تا سر و صدای این جریان بلند و بالاخره "واو" تثبیت شد. "وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ" ربطی به اهل کتاب ندارد. این خدمتی بود که ابوذر کرد و سرانجام به ربذه تبعید شد و در آنجا از دنیا رفت.)
وشهادة الزور وكتمان الشهادة لأنّ الله عزّ وجلّ يقول : ( وَمَن يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ ) وشرب الخمر لأنّ الله عزّ وجلّ نهى عنها كما نهى عن عبادة الأوثان.وترك الصلاة متعمداً أو شيئاً ممّا فرض الله عزّ وجلّ لأن رسول الله (صلّى الله عليه وآله) قال : من ترك الصلاة متعمّداً فقد برىء من ذمّة الله وذمّة رسوله (ذمه به معنای امنیت و پناه دادن به کسی است؛ یعنی از پناه و تحت امان خدا خارج شده و دیگر خدا و پیامبر(ص) به او کاری ندارند.)
ونقض العهد وقطيعة الرحم لأنّ الله عزّ وجلّ يقول : (لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ)قال : فخرج عمرو وله صراخ من بكائه وهو يقول : هلك من قال برأيه، ونازعكم في الفضل والعلم.[16]
عمرو از خدمت امام صادق(ع) خارج شد، در حالی که فریاد میزد، گریه میکرد و می گفت با این علم و فضلی که دارید، کسی که بخواهد با شما رقابت کند و خود را در عرض شما قرار دهد، قطعاً هلاک خواهد شد.)
بیش از بیست گناه در این روایت ذکر شده. در بعضی روایات، کبائر تا 30 گناه و در بعضی دیگر تا 70 گناه ذکر شدهاست. مرحوم سید عبدالحسين دستغیب(اعلی الله مقامه) نیز در این موضوع، کتابی دارد.
حل اختلاف بین روایات در تعداد گناهان کبیرهاگر پرسیده شود چرا میان روایات در عدد گناهان کبیره اختلاف هست و بعضی 70 تا، بعضی 30 گناه، بعضی دیگر 20 گناه و بعضی 7 عدد را ذکر کردهاند؟
پاسخ این است که این اختلاف، براساس تفاوت مراتب است. گناه کبیره و اکبر داریم. آن 7 عدد اکبرالکبائرند که امام(ع) به ذکرشان بسنده کرده است و هر کدام از بقیه گناهان، مراتب خودشان را دارند.