< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

99/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: چند مساله در عمل به فتوای مجتهد زنده و مرده/تقلید در فروع دین/کتاب الاجتهاد و التقلید؛

عدم فتوا توسط اعلم در مسالهمساله اذا لم یکن للاعلم فتوی فی مسالة من المسائل یجوز الرجوع الی غیره مع رعایة الاعلم فالاعلم.

این همان چیزی است که در جلسه قبل گفتیم.

اگر مجتهد بعد از فتوا احتیاط کند

مساله 14. ان احتاط المجتهد بعد ما افتی (مقصود مجتهد اعلم است) کما اذا قال الاناء المتنجس یطهر بغسله فی الکر مرة واحدة ثم قال و ان کان مقتضی الاحتياط غسله ثلاث مرات فلا يجوز لمقلده الرجوع الی الغیر فی تلک المسألة.

بحث در احتياط مستحب است. احتیاط مستحب همراه با فتواست؛ فرق نمی‌کند که مسبوق یا ملحوق به فتوا شود. اما اگر مرجع تقلید اعلم در مساله هم احتیاط نموده باشد و هم فتوا بدهد، رجوع به دیگری جایز نیست. پس یا باید به همان فتوا عمل رکد و یا یک پله بالاتر به احتیاط عمل نمود؛ البته همیشه احتیاط ارجح است؛ مثلاً برای تطهیر ظروف متنجس با آب قلیل، سه بار آبکشی لازم است؛ اما ممکن است نظرات در آب غیر قليل قدری اختلافی باشد. حال فرض کنید که فتوای مجتهد این است که چه در آب کر و چه در آب جاری، یک مرتبه کافی است؛ ولی بعد احتیاطی مستحب ذکر کرده و می‌فرماید: "و ان کان الاحوط ان یغسله ثلاث مرات". در احتیاط مستحب مجتهد علاوه بر فتوا احتیاطی را استحباباً ذکر می‌کند. مقلد نیز یا باید به فتوا عمل کند و یا به احتیاط مستحبی. اما حق رجوع به دیگری ندارد. از همین جا تفاوت احتیاط مستحب با واجب معلوم می‌شود. در احتیاط واجب، مقلد می‌تواند رجوع کند ولی در احتیاط مستحب نمی‌تواند. علت هم در وجود فتوا در احتیاط مستحب و عدم آن در احتیاط واجب است.

در احتیاط علاوه بر احتیاط مستحبی که مرجع تقلید ذکر کرده، مکلف می‌تواند به مجتهد دیگری رجوع کند که احتیاط بالاتری دارد؛ مثل این‌که مرجع تقلیدی بگوید: آب کشی با آب کر، یک مرتبه جایز است، ولی احتیاط مستحب در سه مرتبه، شستن است. حالا اگر مجتهد دیگری بگوید پنج یا هشت مرتبه باید آب کشی کرد، اگر کسی بخواهد، می‌تواند به او رجوع کند. کسی که ظرفی را پنج مرتبه آب می‌کشد، در حقیقت سه مرتبه هم آب کشیده؛ یعنی ابتدا به فتوای مجتهد خودش عمل کرده و البته مقداری اضافه هم انجام داده است. این اشکالی ندارد.

تقلید از میت

تقلید از میت دو صورت دارد؛ ابتدایی و استدامه‌ای؛ استدامه‌ای به این معناست که مکلفی در زمان حیات مجتهد از او تقلید کرده و بعد از فوت مجتهد نیز قصد ادامه تقلید نماید.

اما تقلید از میت، ابتدائا جایز نیست. هرچند این امر مجمع علیه نیست، اما شبه اجماعی در این قضیه وجود دارد. اخباریین قائلند که تقلید از ميت مطلقا جایز است؛ چه ابتدائا چه استدامتا.

بررسی قول به حرمت تقلید منسوب به اخباریین

قولی منسوب به اخباریین هست که در آن گفته شده: اساساً تقلید حرام است و ماباید به ائمه اطهار(ع) رجوع کنیم. گفته‌اند: تقلید از مجتهد وجهی ندارد و هر چه که در اخبار آل محمد آمده، باید به همان عمل نمود.

اما یقیناً مرادشان تقلید اصطلاحی نیست. تقلید مدنظر ایشان به این معناست که به کسی رجوع شود که با استحسانات عقلیه یا از روی کشف مناطات و ملاکات احکام و در اموری را که پایه درستی ندارند، حکمی بدهد. این امر واقعا حرام است. پس نظر آن‌ها حرمت تقلید از مجتهدی‌ست که به اجتهاد صحیح فتوا نمی‌دهد.

بنابراین جمع بین دو ایشان که از یک طرف گفته‌اند: تقلید از میت ابتدائا جایز است و از طرف دیگر می‌گویند: تقلید حرام است، همان است که بیان شد. البته چون چنین اجتهادی هم حرام است، پس تقلیدش به طریق اولی باطل و حرام است. نظر اخباریین بر این است و گاهی که دلیل می‌آوردند این موارد را مثال می‌زنند.

اما اگر مقصودشان رجوع جاهل به عالمی باشد که با اجتهاد اصطلاحی -یعنی رجوع به روایات و فهم و جمع بین آن‌ها در تعارض و تقیید مطلقات و تخصیص عمومات و امثال آن از کارهای صحیح- احکام الهی را استخراج می‌کند، این درست نیست؛ زیرا همه مردم وقت و توانایی رجوع به کتب اخبار و اجتهاد را ندارند.

در بین اخباریین، علمایی هستند که مردم از آنها سوال می‌کنند و آن کسی که اعلم است از فتوایش اخذ می‌کنند؛ این همان تقلید مصطلح است. قبلا در بحرین و جاهای دیگر از بعضی که می‌پرسیدیم که از چه کسی تقلید می‌کنید؟ می‌گفتند: از شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق(ره). ایشان هنوز او را از همه اعلم می‌دانستند. اخباریین جمع زیادی هستند.

در بنای عقلا نیز میان زنده و مرده فرقی نیست. عدم جواز تقلید ابتدایی از میت نیز از باب شهرت بین اصحاب است که نوعاً اصولی‌ هستند. یکی از موارد عمده اختلاف بین اصولیین و اخباریین همین مساله است. اما منشا دقیق این حرف معلوم نیست.

اما مورد بقاء بر تقلید از ميت حتی علمای اصولی هم فرموده‌اند که اشکالی ندارد. در اینجا منشا اشکال -که اجماع بود- وجود ندارد. اما اولاً خود اجماع، اساسی ندارد و مخالفینش خیلی زیادند. ثانیا اجماع، دلیلی لبی است.

وجه رجوع به مجتهد زنده برای تقلید از مجتهدی فوت شده

منتهی اینجا مطلب دیگری هم داریم و آن اجازه از مجتهد زنده برای بقاء بر تقلید میت است. لازم است برای استدامه تقلید از میت، دراین مساله به مجتهد حی رجوع نموده و بر اساس فتوای او عمل نماید.

وجه این رجوع واضح است. زیریا اخذ همین مساله از میت، مستلزم دور و مصادره است‌؛ هنوز وجهی برای حجیت فتوای میت بعد از فوتش، به دست نیاورده است. پس جواز بقاء بر تقلید میت، متوقف بر این است که به فتوای مجتهدی عمل شود که قولش حجت باشد تا با تمسک به قول او جواز بر تقلید از میت را ثابت کنیم.

اما بطلان تقلید از میت در این فتوا از خود دور هم واضح‌تر است؛ زیرا این‌جا از مقوله توقف الشیء علی النفس بدون واسطه است و در دور واسطه وجود دارد. مثل آن‌که زید بر عمرو و عمرو بر زید متوقف است؛ پس زید بر زید متوقف شده. این‌جا یک واسطه وجود دارد تا دور شکل بگیرد. اما وضوح توقف زید بر خودش، اوضح از صورت وجود واسطه است.

البته بعد از فوت حضرت امام(ره) بعضی از مراجع در پاسخ به استفتایی تقلید ابتدایی از میت اعلم را از باب اعلمیتش جایز می‌دانستند. این به جهت عدم قبول اجماع توسط ایشان است. مانع ما بر سر تقلید ابتدایی اجماع بود و الا بنای عقلا تقلید از اموات را جایز می‌داند؛ چون آرا و فتاوای حدوثی برای بقا نیز نزد عقلا، حجیت دارند. اما اجماع ادعایی یا شهرتی که در مقابل این مطلب وجود دارد، ما را متوقف کرده است. بالاخره بسیاری این مانع را نپذیرفته‌اند. شاید دلیلی داشته و ما از آن مطلع نیستیم.

کسانی که تقلید ابتدایی از میت را جایز می‌دانند، اجماع را قبول نداشته و به خاطر ترجیح اعلمیت، در حجیت شک نمی‌کنند. می‌گویند: هرچند این مجتهد، میت است و احتمالی وجود دارد که به خاطر شهرت و اجماع، تقلیدش جایز نباشد، اما اعلم که هست و این احتمال وجود دارد که به خاطر اعلمیت، فتوایش مبنی بر بقاء بر تقلید از میت جایز باشد. البته ما تا الآن ندیده‌ایم که کسی این نظر را بفرماید و این فرمایش از نوادر است. همیشه پس از فوت اعاظم، مردم بلافاصله به مجتهد زنده رجوع می‌کنند. وقتی مرحوم بروجردی که در زمان خودش مشهور به اعلمیت بود از دنیا رفت، مقلدین به سراغ امام یا آقای حکیم یا آقای گلپایگانی رفتند. متعارف همین است؛ لکن اگر کسی از باب ترجیح اعلمیت، بگوید: تقلید ابتدایی از اعلم میت جایز است، حرفی بی وجه نزده. در این موضوع مانع محکمی وجود ندارد؛ اولاً اجماع در کلمات قدما مطرح نبوده و تقریباً از زمان محقق و علامه و دیگران مطرح شده است. ثانیاً اخباریین که بزرگانی از فحول علما بودند، با این قول مخالفند و تقلید ابتدایی از میت را جایز می‌دانند.

در آخر می‌گوییم: در این مساله شک می‌کنیم و با شک، مرجع ما، اصالة عدم الحجية است. مبنای آقایان هم از باب شک و تردید است.

حالا اگر فرض کردیم که تقلید ابتدائی صحیح نیست و باید مسبوق به تقلید در زمان حیات باشد، قول شاذ و نادری هست که تقلید میت را حتی در مورد بقاء بر تقلید هم جایز نمی‌داند. پس اگر بگوییم: مطلقاً قولی نداریم بعدا باید کمی توجیهش کنیم که قول شاذ و نادری هم هست که بقاء بر تقلید میت را مطلقا جایز نمی‌داند. این از باب "النادر کالمعدوم" است. البته این نظر قائلینی دارد که ما بعضی از ایشان را می‌شناختیم.

منظور از تقلید در مساله بقاء بر تقلید از میت

سوال دیگر این است که تقلید با چه امری محقق می‌شود. تقلید در جاهای مختلف، ممکن است معانی مختلفی داشته باشد. اما در مانحن فیه چه چیزی موجب تحقق تقلید است تا در صورت فوت مرجع، شخص بتواند بر تقلید از او باقی بماند. این بحث، معرکة الآرائی شده است.

مرحوم سید کاظم یزدی(ره) در عروة الوثقی قائل است که صرف التزام برای تحقق تقلید کافی‌ست؛[1] همین که انسان ملتزم شد و در دلش تصمیم گرفت که از مرجعی تقلید کند و رساله را هم بخواهد بگیرد، همین کافی‌ست. پس اگر آن مرجع به رحمت خدا رفت، باقی ماندن مکلف چنین مکلفی بر تقلید از او جایز است.

در مقابل، بسیاری می‌فرمایند: علاوه بر التزام، عمل به فتاوا نیز لازم است. در این‌جا نظریات مختلف است. بعضی می‌گویند: اگر شروع به عمل کرد، در مقدار عمل، می‌تواند بر تقلید باقی بماند. ولی در مسائلی که عمل نکرده، بقای بر تقلید جایز نیست. نظریه دیگر، نظر حضرت امام(ره) است. ایشان می‌گوید: تقلید بالاجمال و به صورت موجبه جزئیه، محقق مفهوم بوده و کفايت می‌کند. بنابراین در صورت فوت مرجع، تقلید چنین مقلدی از آن مجتهد در همه مسائل، جایز است.[2] نظر ما هم همین است.

به نظر ما تقلید به معنای اصطلاحی متشرعی ملاک است. در ذهن متشرعه، تقلید با التزام به تنهایی صادق نمی‌شود؛ یعنی تا زمانی که شخص در دلش می‌گوید: من بنا دارم که به نظر آقا عمل کنم، تقلیدی انجام نداده. اما وقتی با استناد به فتوای مرجع، عملی انجام داد، تقلید حاصل خواهد شد.

اما مرحوم سیدنا الاستاد(ره) نظر دیگری دارد. ایشان قائل است که فقط در مسائلی که برای عمل، تعلم کرده و یادش نرفته، می‌تواند بر تقلید گذشته باقی بماند و بر اساس نظر میت عمل کند. اما تقلید در مساله‌ای که فراموش کرده و بعد از فوت مرجع برای یادگیری دوباره باید به رساله مراجعه کند، جایز نیست.[3] چنان‌که در ذهن دارم سیدنا الاستاد عمل را مهم نمی‌داند؛ بلکه علم به مساله را مناط قرار داده است.

ما اینها را گفتیم تا با اقوال مختلفه آشنایی حاصل شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo