درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
99/09/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احکام آب چاه و آب مضاف/احکام آبها/کتاب الطهارة؛
ماء البئرمساله ما ینبع من عمق الارض و هو ماء البئر اذا وقع فیه النجاسة فما لم یتغیر اوصافه بالنجاسة یکون طاهرا و لوکان قلیلا؛ ولکن یستحب نزح مقدار منه علی نهج ما فی الکتب المفصلة.ماء البئر آبی که از عمق زمین میجوشد. لذا آبی را منبع آن روی زمین یا در گودی کوچکی باشد، را چاه نمیگویند. چنین آبی ینبوع یا عین است. عین و ینبوع به معنای چشمه هستند. چشمه لازم نیست روی زمین باشد و اگر کمی گود باشد، بازهم به میتواند چشمه باشد.
پس آبی که در عمق زمین مثلا 4 یا 5 متر یا بیشتر از آن باشد، چاه است.
حکم آب چاه و نحوه طهارت آنآب چاه معتصم است. در صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع از . امام رضا(ع) آمده، وبإسناده عن أحمد بن محمّد ، عن محمّد بن إسماعيل ، عن الرضا عليهالسلام قال : ماء البئر واسع لا يفسده شيء إلا أن يتغير ريحه ، أو طعمه ، فينزح حتى يذهب الريح ويطيب طعمه ، لأن له مادة.[1]
علامه حلی (ره) اول کسی بود که جرات کرد بر اساس این روایت و یکی دو روایت مشابه، عمل کند.[2] اما اکثر روایات، ضد این روایت هستند. علامه حلی(ره) با توجه به این صحیحه شریفه، فتوا به اعتصام ماء البئر داده است. اما علمای قبل از علامه، قائل به نجاست ماء البئر به صرف ملاقات بودند؛ حتی بدون ایجاد تغییر.
در بعض روایات گفته شده: وقوع میته گربه، سگ یا گوسفندی -که میته و نجس هستند- در چاه، موجب نجاست آن است. این روایات دلالت بر انفعال دارند و برای هر کدام منزوحاتی را ذکر کردهاند. حتی فرمودهاند : در صورت وقوع گنجشک در چاه، باید چند دلو از آب چاه، نزح شود. مقصود از عصفور، جنس عصفور است؛ نه نوع آن. بلبل، کبک یا طیر ابابیل، همه از خانواده عصافيرند. پرندههایی در اندازه گنجشک یا کمی بزرگتر و کوچکتر از کبوتر، از این خانوادهاند. برای عصافیر در بعضی از روایات نزح "دلاء" و در بعضی دیگر نزح "سبع دلاء" آمده است. با توجه به همین روایات قدما قائل به وجوب نزح شدند و گفتند: آب چاه منفعل و مطهرش نزح است؛ مگر اینکه تغییرش باقی باشد. اما در صورت بقای تغیر باید تا رفع آن از آن، آب کشید.
شیخ طوسی(ره)، سید مرتضی، حلبی، ابن براج، سید بن زهره، ابن ادریس حلی و محقق(رحمة الله علیهم) قائل به وجوب نزح بودند. چنانکه گفتیم، اول کسی که جرات به فتوا بر عدم نجاست پیدا کرد، علامه بود. ایشان در تبصره و در آخر بیان منزوحات میفرماید: "و عندی کل ذلک مستحب".[3] استدلال ایشان به این دو صحیحه است که تصریح دارند به اینکه "ماء البئر لا یفسده شیء لان له مادة"؛ چون آب چاه ماده دارد، معتصم است.
اما منزوحاتی که آقایان به آن قائلند مقید به تغییر نبوده و مطلقند. میگویند: به هر تقدیر باید نزح انجام شود؛ چه تغییر باشد و چه نباشد. مطلب بین نظر علامه و ما قبل از ایشان مشخص است.
مرحوم امام، محقق حکیم و سید خویی، عدد منزوحات را ذکر نکردهاند. اما این مقادیر در لمعه، بیان و در آخر، نظر علامه ذکر شدهاست.[4] اما در عصر حاضر علما قائل به اعتصام آب چاه شده و انجام نزح را مستحب میدانند. اگر کسی حوصله دارد، به کتب مطوله مراجعه کند.
طبق نظر علمای قبل از علامه در تغیر به نجاست، باید نزح اکثر الأمرين انجام شود؛ یعنی این عمل به قدری باشد که یقیناً تغییر از بین برود. پس اگر با مقدار کمتری که ذکر شده، تغییر حاصل شود نیز، باید نزح را تا اندازه منزوحات ذکر شده، رساند. اما در قول مشهور بعد از علامه، منزوحات اعتباری ندارند و نزح فقط تا زوال تغیر باید انجام شود. در اینجا زوال التغییر، موضوعيت دارد؛ نه عدد منزوحات؛ اما عدد مذکور بر استحباب حمل میشود.
همچنین برای تطهیر آب چاه میتوان مقداری آب بیشتر از کر را دفعتا در آب چاه ریخت. پس اگر با این کار تغیر زائل شود، آب چاه نیز پاک خواهد بود. این راه مثل همان است که سایر آبهاست؛ مثلا اگر به آب نجس حوضی، آب کر و طاهر اضافه کنیم، آب حوض پاک میشود. اما آب قلیلی باعث پاکی آبهای دیگر نمیشود. آب قلیل از زمین نمیجوشد و در اضافه آن به آب چاه هرچند آب زیاد میشود و اما این اضافه از ماده نبوده ارضیه نبوده و سبب تطهیر نیست. حتما باید از آب چاه بکشند و آب تازه بجوشد تا با آب قبل مخلوط شده و باعث طهارت شود. حضرت امام(ره) تصریح نموده که "و نبع ماء جديد یختلط بما فیه"؛ یعنی باید آب از زیر بجوشد و بالا بیاید. تا آب چاه را نزح نکنیم و از حد معین، پایین نیاید، جوششی نیز حاصل نمیشود.
البته توجه به این نکته ضروریست که ابتدا باید منشا فساد -مثل مردار- را از چاه در آورد و بعد نزح نمود.
نحوه نجاست آب چاهمساله ینجس ماء البئر بتغیره بوقوع النجاسة فیه و یطهر بزوال تغیره و نبع ماء جدید یختلط بما فیه من الماء.خلاصه اینکه در نظر متاخرین آب چاه با تغییر نجس میشود و پاک شدنش به نزح و جوشش آب جدید تا زوال تغیر است. اما بنا بر نظر قدما، مقادیر معینه، حتما باید نزح شوند.
احکام آب مضافمساله المضاف لا یطهّر متنجسا و الوضوء و الغسل به باطل.آب مضاف، مطهر از حدث و خبث نیست. موضوع مطهرات در طهارت از حد و خبث، استعمال الماء است و بر آب مضاف، اطلاق ماء نمیشود.
نجاست آب مضاف کثیر و بررسی وجود ارتفاع در آب و متنجس مسأله ان لاقی المضاف نجسا یتنجس به مهما کان علیه من الکثرة. و لکن ان حری و نزل علی النجس بصورة العمود، فالاعلی لا یتنجس بملاقاة الاسفل و الفوارة بعکس ذلک فلا ینجس السافل منه بملاقاة العالی.آب مضاف در ملاقات با نجاست، نجس میشود؛ هر چند زیاد باشد.
فرع دیگر در باب آب مطلق، جریان آب از بالا به پایین و برخورد با نجاست است. در این صورت آن مقدار که در پایین است نجس شده و قسمت بالاتر از آن پاک میماند. این مطلب در آب مضاف نیز صادق است؛ مثلا اگر گلاب که بعضی آن را مضاف میدانند، از گلاب پاش روی دستی نجس ریخته شود، گلاب موجود در گلاب پاش نجس نخواهد شد.
مضاف نبودن گلاب ها و سایر عرقیات در زمان حاضرالبته ما گلابهای فعلی را مضاف نمیدانیم. گلاب سابقاً عصاره گل بود. اگر به آن قدری آب، اضافه میکردند یا نمیکردند، در هرصورت شکی در مضاف بودنش نبود. اما الآن در مقدار زیادی آب، گل میاندازند و بر آتش میگذارند تا جوش بیاید. در ظرف بسته است و بخار آن از طریق لوله درازی خنک شده و به صورت مایع در میآید. حاصل همان گلابی است که در اثر اختلاط با گُل، اکتساب رائحه کرده است. این کار آب را از صدق مطلق خارج نمیکند. حقیقت آب، هنوز در آن باقی و عمده محصول همان آب است. ذراتی هم که با آن مخلوط و موجب رائحه شده، بسیار مختصرند.
این نکته قابل تعمیم بر همه عرقیات است. هرچند در عرف به این محصول، آب نمیگوید؛ ولی با توضیح مطلب، در نظر عرف این آب هم مطلق خواهد بود؛ مثل آب دریا که با آن همه نمک، باز هم به آن آب گفته میشود. همچنین است آبی که در فصل زمستان با گِل مخلوط میشود و کاملا به رنگ قهوهای در میآید؛ لکن با این حال آب مطلق است.
این عناوین تاثیری در حکم ندارند؛ مثل گندم که نامش آرد میشود. اگر گندم نجسی، آرد شود، ماهیتش عوض نخواهد شد؛ یا اگر آرد را خمیر کردیم یا با خمیر نان پختیم، بازهم ماهیت تغییر نمیکند. این عناوین با علم به بقاء حقیقت، تاثیری در نتیجه ندارند.