< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

99/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دو مساله/مطهرات/احکام آبها/کتاب الطهارة؛

نحوه تطهیر لباس نجس رنگ شده

مسأله الثوب النجس المصبوغ ان جعل فی الکر او الجاری و وصل الماء باطلاقه الی تمام اجزائه یطهر بذلک و لو کان غسالته حین العصر مضافة.

در سابق لباس ها را رنگ می کردند؛ ولی حالا این کار را نمی کنند. اگر رنگ یا لباس نجس بود و آن را رنگ کردند، به هر حال این لباس رنگ شده، نجس شده است؛ باید ببینیم راهی دارد که این لباس را تطهیر کنیم؟ اگر این لباس را در آب کر و جاری بگذاریم تا مطمئن شویم که آب به وصف اطلاق، به اجزاء و باطن لباس رسیده است، لباس، پاک می شود. چون رنگ، آب را مضاف می کند. اما اگر این طور نبود، لباس پاک نمی شود؛ چون شرط مطهریت آب این است که مطلق باشد و اگر مضاف شود، پاک کننده نیست. ریشه مطلب در اینجا این است که رنگ، اقسامی دارد‌؛ در بعضی رنگ ها که ثابتند و جرم‌ ندارند و به رنگ خالی تبدیل شده اند و در نظر عرف به منزله عرض هستند، آبی که برای تطهیر پارچه با چنین رنگی به کار می رود، مضاف نمی شود و این لباس را پاک می کند؛ چون این رنگ نمی تواند آب را مضاف کند. رنگ ثابت مثل رنگ خودکار است که اگر دستمان خیس باشد و روی آن بکشیم، اثری ندارد؛ ولی اگر در مثل خودنویس باشد که جوهر دارد، جوهرش با آب دست ما مخلوط می شود. پس رنگ خودنویس جرم زائدی دارد؛ به طوری که اگر دست خیسمان را روی آن بکشیم، از بین می رود و مخلوط می شود. اما رنگ ثابت مخلوط نمی شود. پس این تفصیل را داریم. رنگی که جرم دارد، یعنی موجودیت و مقداری خیلی کمی حجم دارد‌ به طوری که می توانیم روی آن دست بکشیم و کلماتی را که با آن نوشته شده اند، در هم مخلوط کنیم، سبب مضاف شدن آب و اشکال در تطهیر می شود. در مورد پارچه هم همین بحث می آید که اگر رنگش صرف رنگ است که جرم ندارد، وقتی آن را در آب کر یا جاری می گذاریم، آب در موقعی که به ذات لباس می رسد، حالت اطلاقش از بین نمی رود. به خلاف اینکه اگر رنگ لباس ثابت نباشد و جرم داشته باشد، آن قسمتی از آب که به لباس می رسد، مطلق نمی ماند و رنگش عوض می شود. به آب های اطراف کاری نداریم که تغییر می کند یا نه؛ بلکه به آن مقداری از آب کار داریم که به لباس می چسبد یا نزدیک آن است. بنابراین موارد، مختلفند.

لباس هایی که الآن هستند، رنگشان رنگ ثابت است و در صورت نجس شدن، آب کشی می شوند و هیچ اشکالی ندارد. این بحث ها در مورد رنگ لباس، در سابق بود که جرم داشت.

حالا اگر با آب قلیل، لباسی را که چنین رنگی دارد، بخواهیم تطهیر کنیم، بدتر است؛ چون اگر آب قلیل را روی این لباس ریختیم، رنگ می گیرید و از حالت اطلاق خارج می شود و صلاحیت مطهریت ندارد.

حکم لباسی که با آب کر یا جاری تطهیر شد، سپس روی آن گل یا لجن آب پیدا شد

مساله 162. ان غسل لباس فی الکر او الجاری ثم وجد فیه شیء من وحل الماء (گل یا لجن) یکون طاهرا ما لم يحتمل مانعیته عن وصول الماء المطلق الی المحل المغسول.

اگر لباسی در آب کر یا جاری شسته شود و بعد بببنیم که مقداری از گل یا لجن آب در لباس هست، این لباس در صورتی پاک است که علم داشته باشیم که تا موقعی که شسته و فشرده شده، این مانع نبوده است. اما اگر نمی دانیم و احتمال می دهیم که موقع شستن و فشردن لباس بوده است، اینجا خلافی است.

دو نظریه در محل بحث:

ظاهر فرمایش مرحوم امام هم این‌است که اگر احتمال دهیم مانعی بوده، لباس، نجس است و حال آنکه به نظر ما رجوع به قاعده فراغ مانعی ندارد. امام(ره) می فرماید که باید علم داشته باشیم که در هنگام شستن، مانعی نبوده است. اما اگر این گل در هنگام شستن لباس، بوده و در اثر لباس نجس، نجس شده است، بعد که لباس پاک شد، گل به راحتی پاک نمی شود و باعث نجاست می شود. این، نظر حضرت امام(ره) بود.[1] ما می‌گوییم که اگر شک کردیم و نمی دانیم که این گل، موقع شستن، در لباس بود و این شخص حواسش نبود یا اینکه بعد از شستن، به لباس چسبید، مقتضای قاعده این است که قاعده فراغ را جاری کنیم؛ مثل این است که نمی دانیم نمازی که خوانده ایم صحیح یا غلط بوده است؛ اگر بعد از نماز شک کردیم، قاعده فراغ را جاری می کنیم و می گوییم ان شاء الله نماز را صحیح خوانده ایم. شستن لباس هم عملی مثل نماز است که موقع انجامش نمی دانیم صحیح یا غلط انجام شده است؛ اینجا اشکالی ندارد که قاعده فراغ در تطهیر از خبث را جاری کنیم. پس این تطهیر، صحیح و لباس، پاک می شود. همان طوری که اگر شخصی وضو گرفت و تطهیر از حدث نمود؛ بعد شک کرد که وضویی که گرفته صحیح یا باطل بود، قاعده فراغ را جاری می کند. پس در محل بحث، اگر شک کردیم، ان شاء الله این عمل، صحیح واقع شده است و استصحاب نجاست جاری نمی شود و قاعده فراغ جاری می شود؛ چون مردم عمدا کار خود را خراب نمی کنند. شخصی عمل غسلی انجام داده ولی نمی دانیم از روی بی حواسی این کار را باطل انجام داد یا حواسش بوده و این کار، صحیح واقع شد، این تعبیر درباره او صادق است که "هو حین ما غسل کان اذکر من حین یشک"؛ اصل این است که در همان موقع حواسش بوده است. پس باید بگوییم که هنگام غسل، این گل وجود نداشت و غسل به صورت صحیح واقع شد.

اما اگر کسی نماز ظهرش را خواند و بعد از نماز ظهر شک کرد که وضو گرفته یا نه و اگر وضو گرفته صحیح یا باطل بود، در این صورت شک می کند که نمازی که خوانده، صحیح یا باطل بوده است. باید بگوییم که این نماز، صحیح است؛ چون بعد از فراغ از نماز بود. اما باید برای نماز عصرش، وضو بگیرد. اینها خلاف عقل است؛ چون اگر وضو داشت، برای نماز عصرش چه لزومی دارد که وضو بگیرد و اگر وضو نداشت، نماز ظهرش هم باطل است. ما به ملازمه عقلیه اعتنا نمی کنیم و قاعده فراغ را در نماز ظهر جاری می کنیم؛ چون بعد از خواندش شک کرده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo