< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

99/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: چند مساله/مطهرات/احکام آبها/کتاب الطهارة؛

تطهیر گوشت و چربی نجس با غسل

مسأله اللحم و الشحم ان تنجسا یطهران بالغسل و لا یضر دسومتهما و کذا اللباس و البدن ان کانا دسمین یطهران بالغسل.

اگر گوشت و دنبه یا حتی دست و لباس نجس و چربی داشتیم، این چربی مانع از تطهیر نیست. صرف چربی جلوی تطهیر را نمی گیرد؛ برای اینکه چربی، جرمی ندارد و حائل و مانع از رسیدن آب به پوست نیست. جرم یعنی چیزی که بین شیء و آب، حائل شود.

نحوه تطهیر بدن یا ظروف بسیار چرب

مسأله ان کان البدن او الاناء دسمین بنحو لا یصل الماء الی البشرة او جدار الاناء وجب ازالة الدسومة اولا ثم تطهیره بالماء.

اگر ظرف نجسی داریم که چرب است، این چربی مانع از تطهیر نیست‌؛ چون که این چربی جرم و مانعیت ندارد؛ یعنی نزد عرف به منزله جوهر نیست؛ بلکه به منزله عرض است و استقلال در وجود ندارد. مثلا جدار، سنگ و درخت، وجودی مستقل دارند؛ اما سفیدی دیوار، عرض است که استقلال در وجود ندارد.

اما اگر چربی به قدری زیاد باشد که اگر نگاه کنیم، ببینیم چیزی مثل روغن است که وجودی دارد و مانع است. اما اگر نفس چرب بودن باشد، اشکالی ندارد.

نحوه تطهیر متنجسی که عین نجاست در آن نیست و متنجسی که عین نجاست در آن هست

مسأله المنجس الذی لیس علیه عین النجاسة ان غسل بماء الأنبوب المتصل بالمنبع البالغ اکرارا مرة واحدة یطهر و کذلک ان کان فیه عین النجاسة و زالت بجریان الماء المتصل بالکر علیه و لم یتغیر الماء باوصاف النجاسة فیطهر بتلک الغسلة.

و اما اذا کان الماء المنقطع منه متغیرا باوصاف النجاسة لزم استمرار الجریان الی ان یصیر الماء المنقطع منه بلا تغیر.

می فرماید که اگر متنجسی داریم که می خواهیم آبش بکشیم و عین نجاست در آن نیست، به محض اینکه آن را زیر شیر آب گرفتیم، پاک می شود. این مطلب، مطلب واضحی است. مگر متنجس به بول که آقای خویی(ره) درباره آن احتیاط کرده و فرموده که حتی در آب کر، باید دو بار شسته شود.[1] اما به نظر مشهور که ما موافق با آن هستیم، یکبار آب کشیدن با آب کر و جاری کافی است.

این در صورتی است که عین نجاست نبود؛ اما اگر عین نجاست در چیزی بود و آن را زیر شیر آب گرفتیم و عین نجاست برطرف شد و آب بر آن جریان داشته باشد، پاک می شود.

اما اگر آن چیز را زیر آب گرفتیم ولی عین نجاست کاملا زائل نشد - چون دیدیم که آبی که از آن جدا می شود، با خون مخلوط است و رنگ دارد - آبی که رنگ پیدا کرد، متغیر به نجاست است و در این صورت، نجس می شود و برای تطهیر، صلاحیت ندارد. باید آب کشیدن را به قدری ادامه دهیم تا اینکه رنگ خون از بین برود و به رنگ آب دربیاید و در این صورت پاک می شود.

حکم شک در زوال عین نجاست بعد از یقین به تطهیر

مساله ان غسل شیئا و تیقن بطهارته ثم شک بعد ذلک فی زوال عین النجاسة عنه حین تطهیره فان کان فی حال الغسل متوجها الی لزوم ازالة عین النجاسة فهو طاهر و ان لم یکن متوجها فالاحوط استحبابا تجدید تطهیره.

اگر شخصی چیز متنجسی را آب کشید و بعد از آن شک کرد که آیا وقتی آبش می کشیدم، عین نجاست، زائل شد یا نشد، باید ببینید که اگر عین نجاست باقی است، بحثی نداریم و یقینا نجس است؛ اما اگر الآن هم نجاستی نمی بیند ولی نمی داند در زمانی که آب می کشید، آیا حواسش بود که عین نجاست را برطرف کند یا نه، در اینجا به سراغ قاعده فراغ می رویم. قاعده فراغ یعنی اینکه اگر عملی انجام دادی و از آن تجاوز کردی، بگو صحیح انجام شده است و به شکت اعتنا نکن. در این قاعده دو احتمال داريم؛ یک احتمال این است که اصل عملی و احتمال دیگر این است که اماره باشد. اگر اصل عملی حسابش کردیم، معنی اش این است که بعد از عمل اگر شک کردیم، دیگر نباید به شکمان اعتنا کنیم و باید بنا را بر طهارت بگذاریم و بگوییم ان شاء الله به صورت صحیح، آن را شسته ایم و این مغسول، طاهر است.

اما اگر بگوییم که این قاعده، اماره است، معنای اماریتش این است می شود که کاشف از واقع است؛ یعنی اینکه بگوییم این عمل صحیح است از بابت کشف از واقع است. در این صورت می بینیم که در روایاتش آمده: "هو حین یتوضأ اذکر منه حین یشک"؛[2] یعنی کاشفیت قاعده فراغ از صحت عمل از این جهت است که هنگام عمل، غفلتی وجود ندارد و ان شاء الله حواسش هست و کار را درست انجام داده است. حالا اگر در موقع شستن، یقین داشتیم که ما غافل بوده ایم، به قاعده فراغ نمی توانیم عمل کنیم؛ چون که تعبد با قطع به عدم، سازگار نیست. پس اگر قاعده فراغ که اصل حاکم بود، ساقط شد، نوبت به اصل محکوم می رسد و اصل محکوم، استصحاب بقاء نجاست است.

قاعده فراغ در مورد استصحاب وضع شده است؛ لکن استحصاب اعم است‌؛ یعنی اگر قاعده فراغ را مقدم کنیم، مورد برای استحصاب هست؛ ولی اگر استصحاب را مقدم کنیم، موردی برای قاعده فراغ نمی ماند. اما در صورتی که نمی دانیم غافل بوده ایم یا نه، قاعده فراغ، جاری است.

نحوه تطهیر زمینی که آب در آن نفوذ می کند و زمینی که روی آن سنگ و مانند آن وجود دارد:

مساله الارض التی لا تجری عليها الماء بل ینفذ فیها فی الحال لا یطهر بالماء القلیل. و الارض التی علیها الحصاة و ما اشبهها یطهر ظاهره لان الماء یجری علیه ثم ینفذ فی داخل الحصیات فکلما جری علیه طاهر و ما ینفذ فیه الغسالة من الباطن نج

اگر زمینی داشته باشیم که آب در آن نفوذ می کند، با آب قلیل پاک نمی شود؛ دلیلش این است که وقتی غساله که آبی نجس است و باید برود، در داخل نفوذ کند، نجس می شود.

اما در زمینی که پر از ریگ است، آب در داخل ریگ نمی رود ولی از لابه لای آن، داخل زمین می رود، ظاهر زمین که ریگها هستند، پاک می شود و آبی که به باطن زمین می رود، باطن را نجس می کند.

البته این بر این مبنا بود که بگوییم غساله کاملا نجس است‌؛ اما الآن فتوای مشهور آقایان این است که غساله ای که متعقب به طهارت محل است، طاهر است و غساله ای که متعقب به نجاست محل است، نجس است. پس اگر غساله، پاک بود، وجهی برای نجاست زمین نیست.

نظر ما قدری تحت تاثیر نظر صاحب جواهر بود و استدلالاتی هم داشتیم که غساله، مطلقا پاک است؛ چه در غسله اولی و چه در غسله ثانیه. البته اگر بخواهیم نسبت به معاصرین احترام را رعایت کنیم، فوقش این است که ما در غسله اولی احتیاط وجوبی کنیم.

طبق نظر امام(ره) غساله، مطلقا نجس است[3] و طبق نظر آقای خویی(ره) بین غساله متعقبه به طهارت محل و غساله متعقبه به نجاست محل، تفصیل هست.[4]

نحوه تطهير زمینی که با سنگ یا آجر پوشیده شده و هر زمینی که سفت است

مسأله الارض المفروشة بالاحجار او بالطابوق و کل ارض صلبه لا ینفذ فیه الماء ان تنجست تطهر بالماء القلیل بشرط ان یجری علی الارض و یخرج منها فتصیر کل الارض طاهرة. و ان لم یخرج و بقی فی نقطة وجب حفرها لتجتمع فیها الغسالة ثم تخرج و تطمّ الحفرة بالتراب الطاهر.

زمینی که سفت است، مثل اینکه کف آن سنگ یا آجر است، آب را که روی آن ریختیم، جاری می شود و در آن نفوذ نمی کند؛ پس حتی با آب قلیل هم پاک می شود. آب قلیل در هر جا که جریان می کند و می رود، آنجا را پاک می کند؛ ولی در آخر اگر به جایی رسید و راه رفتنی نداشت، باید زمین را گود کنیم تا آب جمع شود و آن را خارج کنیم و به صورتی آن قسمت از زمین را پاک کنیم یا اینکه سنگ پاک یا چیز پاک دیگری روی آن قسمت از زمین بگذاریم تا روی آن پاک باشد. این در مورد آب قلیل است.

اما اگر تطهیر این زمین با آب کر یا جاری بود، غساله پاک است و بحثی نداریم.

زمین؛ مورد دوم از مطهرات

این مواردی که خواندیم در مورد مطهر اول یعنی آب بود‌. مطهر دوم، زمین است.

شرایط تطهیر نجاست به واسطه زمین

مساله الارض تطهر باطن القدم و النعل المتلوث بالنجاسة، بشروط ثلاثة:

الاول کون الارض طاهرة.

زمینی که روی آن راه می رویم، باید پاک باشد تا اینکه کف پا یا کفش ما را پاک کند.

الثانی ان تکون جافة.

زمین باید خشک باشد. پس اگر مرطوب باشد، تطهیر نمی کند.

الثالث ان تزول عین النجاسة عن ما ذکر بالمشی علی الارض.

باید به قدری روی زمین راه رویم تا اینکه نجاستی که به کف پا یا کفش ما چسبیده، زائل شود.

البته زمین باید صدق زمین کند و باید به صورت طبیعی باشد؛ یعنی جنسش از طبیعت زمین باشد؛ مثل اینکه اگر روی زمین، خاک یا ماسه یا سنگ باشد، اشکالی ندارد. اما در موردی که کف زمین، سیمانی باشد، بحثی دارد‌؛ چون سیمان پخته می شود و مطهر نیست. همچنین آسفالت هم مطهر نیست.

ولابد و ان یکون ما یمشی عليها من سنخ الارض کالتراب و الحجر و الطابوق لا مثل العشب و الحصیر. و یعتبر ان تکون النجاسة ناشئة من المشی علی الارض. فلو تنجس باطن القدم او النعل بسبب غیر المشي لم یطهر بالمشي علی الارض.

عشب به معنای علف است. راه رفتن روی علف، پاک کننده نیست؛ چون جزء زمین نیست؛ البته از زمین روییده ولی استحاله شده است و از ماهیت زمین نیست.

فتاوا درمورد آجر، مختلفند. بستگی دارد به اینکه با پخته شدن، استحاله می شود یا نه؟ رعایت احتیاط خوب است. ظاهرا امام(ره)[5] و آقای خویی(ره)[6] می فرمایند که اشکال ندارد‌؛ چون با مقداری که پخته شده، از حقیقت زمین، خارج نشده است. نظر ما هم بر همین است؛ ولی انسان، احتیاط به ذهنش می آید.

ما باید ادله مطهریت زمین و شرایط آن را بخوانیم. مطهریت زمین مستند به روایات صحیحه است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo