< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

99/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطهریت زمین و آفتاب/مطهرات/احکام آبها/کتاب الطهارة؛

بحثی درباره لزوم شرطیت حصول نجاست از زمین در مطهریت آن

بحث به مطهریت زمین رسید. در این رابطه، چند شرط گفتیم و ادله آنها را آوردیم. فقط درباره یکی از آنها اختلاف نظری شده و آن این است که گفتیم مطهریت زمین، مشروط به نجاستی است که از زمین حاصل شده باشد. در اینجا بعضی از آقایان حاشیه زده اند و فرموده اند که هر نجاستی باشد، فرقی نمی کند. استدلال ما به ظاهر روایات باب از جمله روایتی است که تعلیل نموده به "ان الارض یطهّر بعضها بعضا"[1] و مقصودش این است که نجاست حاصله از بعض ارض با بعض ارض پاک می شود و چاره ای نیست که این گونه معنایش کنیم و الا معنی دیگری ندارد. طهارتی که در روایات به آن اشاره شده بود، نسبت به نجاست حاصله از زمین بود. یکی از آنها روايتی بود که راوی در آن از امام سوال کرد که آب از خنزیر روی زمین می چکید و زمین را نجس می کرد و من روی زمین، با پای برهنه راه می رفتم و پاهایم خیس می شد؛ آیا پاهایم نجس می شود؟ چه کنم؟ حضرت(ع) جواب فرمود که پاهایت احتیاج به آب کشی ندارند؛ چون بعد که راه رفتن روی زمین خشک را ادامه دادی، پاهایت پاک می شوند.[2]

روایت دیگر، درباره کوچه تنگی بود که مقداری نجس در آن وجود داشت. حضرت(ع) پرسید‌ که از کجا وارد شدید؟ راوی عرض کرد که در منزل فلانی وارد شدیم. حضرت(ع) جواب دادند که بین خانه شما و مسجد، کوچه نجسی هست. راوی عرض کرد که حالا چه کنیم؟ حضرت(ع) جواب دادند که بعد که خارج شدید و روی زمین پاک، مقداری راه رفتید و زوال عین نجاست شد، پاهایتان پاک می شود.[3] این مربوط به نجاست حاصله از زمین است.

روایت بعدی، صحیحه زراره و درباره کسی بود که روی عذره پا می گذاشت. در این روایت تعبیر به "یطأ العذرة" بود که به معنی پا گذاشتن روی عذره است.[4] خود به خود عذره، روی زمین است و پا روی آن گذاشته می شود. ما دیدیم که این روایات، بر این مطلب دلالت دارند.

استدلال محقق همدانی(ره) و رد آن

استدلال محقق همدانی(ره) بر این است که ذوق عرفی و ارتکاز متشرعه اقتضا می کند که بین نجاستی که از زمین و غیر آن آمده باشد، فرقی وجود نداشته باشد؛ اگر راه رفتن پاک کننده ست، ان شاء الله همه را پاک می کند.[5]

در جواب محقق همدانی(ره) می گوییم که روایات ما در مورد خاصی است و این بیان شما خلاف قاعده است؛ مقتضای قاعده اين است که نجاست به طبیعت حالش، خود به خود باقی می ماند؛ مگر اینکه مطهری بیاید. پس مطهریت باید از ادله ثابت شود و اگر شک کردیم، استصحاب نجاست، جاری می شود. بنابراین مطهریت، احتیاج به دلیل قاطع دارد؛ چون خلاف قاعده است. روایاتی که درباره مطهریت زمین داریم، فقط راجع به نجاسات روی زمین است و در مورد بقیه نجاسات اشاره ای ندارند و در صورت شک، استصحاب نجاست جاری است. اما در مطهریت آب، عموماتی داریم که آب، مطهر است. در آیه شریفه داریم که ﴿وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا﴾[6] ؛ آب، طهور و پاک کننده است و روایات خاصه ای در مورد آب کر، آب جاری، آب جوشیده از زمین، آب باران و حتی آب قلیل داریم که بر این دلالت دارند که آب، بالعموم همه نجاسات را پاک می کند. پس مشکلی در مورد مطهریت آب نداریم. مطهریت زمین هم اگر به دلیل قطعی ثابت شد، تسلیم هستيم. اما اگر بخواهیم از خودمان تعمیم دهیم، مثل کشف مناط است و ما این را قبول نداریم‌؛ مناطات احکام برای ما مجهول است؛ از این جهت نمی توانیم چنین حرفی بزنیم. فلذا در فرمایش ایشان شک داریم و این شک، کافی است که نتوانیم به آن عمل کنیم.

تمسک به صحیحه زراره برای اثبات شمول مطهریت زمین به تمام نجاسات و رد آن

دلیل دیگر صحیحه زراره است که چنین می فرماید:

۹۲۴- ۳- وَ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ وَ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: جَرَتِ السُّنَّةُ فِی أَثَرِ الْغَائِطِ بِثَلَاثَةِ أَحْجَارٍ أَنْ یَمْسَحَ الْعِجَانَ (محل خروج غائط) وَ لَا یَغْسِلَهُ (این راجع به استنجاء به سنگ است) وَ یَجُوزُ أَنْ یَمْسَحَ رِجْلَیْهِ وَ لَا یَغْسِلَهُمَا.[7]

اما آیا فراز آخر روایت، راجع به پاکی و نجسی یا راجع به وضوست؟ معلوم نیست؛ شاید راجع به وضوست؛ یعنی در مورد وضو، انسان حق دارد که پایش را مسح کند و غَسل نکند. اهل سنت، غَسل را متعین می دانند؛ اما ما مسح را متعین می دانیم و از آیه شریفه هم این طور استفاده می شود‌؛ آیه شریفه می فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ﴾[8]

خدای تبارک و تعالی مسح را برای پا فرموده است نه غسل را و اهل سنت هیچ دلیل روشنی در مقابل آیه قرآن ندارند.

تعبیر روایت هم احتمال زیادی دارد که راجع به وضو باشد. اما اینکه قبل از آن در مورد استنجاء فرموده، ضرری ندارد؛ چون احکام مختلفه که ربطی به هم ندارند، در یک حدیث می آیند و به همین دلیل در ابواب مختلف، تقطیعشان کرده اند. در کتب اربعه هم تقطیع وجود دارد ولی کمتر است. صاحب وسائل(ره) هم به این دلیل، روایات را تقطیع کرده است‌ که روایات، احکام مختلفی دارند و هر کدام را در جای خودش آورده است. 90 درصد روایات این طورند که احکام مختلف در ابواب مختلف را بیان کرده اند.

اما تعبیر صحیحه زراره در مقابل اهل سنت است که قائل به وجوب غسل پاها در وضو هستند. پیش خودمان که معنا می کنیم، "یجوز" مثل "لا جناح" در سعی صفا و مروه است. با وجوب سعی صفا و مروه، معنای این تعبیر، چیست؟ همچنین تعبیر "لا جناح" در مورد قصر صلاة، به معنای وجوب است. در این روایت، چون در تقابل با اهل سنت بوده و آنها زیر بار نمی رفتند، تعبیر "یجوز" به کار رفته است و الا ما مسح را متعین می دانیم. خود اهل سنت هم، این طور از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده اند که امیرالمؤمنین(ع) فرمود که اگر مسح بکشید، عیب ندارد. یعنی اصل را بر غسل گذاشته اند و مسح را از امیرالمؤمنین(ع) به عنوان جواز ذکر کرده اند.

اما در مقابل گفته شده که تعبیر "یَجُوزُ أَنْ یَمْسَحَ رِجْلَیْهِ وَ لَا یَغْسِلَهُمَا" در روایت از بابت نجاست است و طبق این روایت می شود پایی را که نجس نشده، آب نکشید؛ بلکه میتوان آن را روی زمین کشید تا عین نجاست در آن برطرف و پاک شود.

در این صورت از این روایت، دو استفاده می شود‌؛ یکی اینکه راه رفتن لازم نیست و همین که پایش را روی زمین بکشاند، کافی است. مورد دیگر این است که تعبیر "یَجُوزُ أَنْ یَمْسَحَ رِجْلَیْهِ" مشخص نکرده که برای تطهیر از چه نجاستی است و چون مشخص نکرده، از اینجا عموم را فهمیده اند؛ یعنی برای تطهیر هر نجاستی جایز است که پا را روی زمین بکشانیم؛ چه نجاستی که از زمین ایجاد شده باشد و چه نجاستی که از بیرون است.

اما انصاف مطلب این است که معلوم نیست که این روایت راجع به قضیه طهارت و نجاست باشد‌؛ شاید راجع به وضو باشد. ثانیا اگر بگوییم درباره پاک شدن از نجاست است، اشکالش این است که اگر پا نجس شده بود ولی عین نجاستی هم نداشت‌، بلکه متنجس شده بود، کشیدن یا راه رفتن روی زمین فایده ای ندارد و کسی نگفته که پا در این صورت پاک می شود و احتمال پاکی ندارد. این قضیه مبعّداتی دارد‌؛ پس اولی این است که این روایت را بر قضیه وضو حمل کنیم.

بنابراین فقط روایاتی باقی می مانند که درباره نجاست حاصله از زمین هستند. لذا فرمایش آقایان مبنی بر تعدی مطهریت زمین نسبت به همه نجاسات را قبول نداریم و اثباتش به دلیل قاطع نیاز دارد که چنین دلیلی نداریم.

مطهریت آفتاب

مساله الشمس تطهر الارض و البناء و ما فیه من الابواب و الشباک و کل جزء منه حتی المسمار الثابت فی الجدار بشروط ستة.

الشروط الستة لمطهریة الشمس:

الاول: ان یکون النجس رطبا لتجففه الشم

الثاني: ان تزول عین النجاسة باشراق الشمس علیه کالبول مثلا.

الثالث: ان لا یحجب الشمس شیء کالغیم الا ان یکون خفیفا جدا بحیث لا یعد مانعا عن الشم

الرابع: ان تکون الشمس باشراقها تجفف النجس لا بمعونة شيء آخر کالریح.

الخامس: ان تجففه الشمس دفعة واحدة. فلو جففت ظاهره في دفعة و باطنه في دفعة اخری لم یطهر الباطن.

السادس: ان لا یکون شيء طاهر واسطا بین النجس و بین الشم

زمین، بنا، درها و پنجره های نصب شده در ساختمان، با چند شرط، با تابیدن آفتاب، پاک می شوند.

شروط مطهریت آفتاب

شرط اول این است که ساختمان یا زمین رطوبت داشته باشد تا با تابیدن آفتاب، خشک و پاک شود.

شرط دوم این است که با اشراق آفتاب، عین نجاست، باید برطرف شود. مثلا بول یا آب نجس با تابش آفتاب خشک و زائل می شوند. اما اگر عینی مثل خون است که باقی می ماند، پاک نمی شود.

شرط سوم این است که آفتاب، نباید حجابی داشته باشد؛ مثلا اگر ابری جلوی آفتاب را گرفت، برای تطهیر، فایده ندارد؛ مگر اینکه خیلی کم باشد.

شرط چهارم این است که آفتاب با اشراقش و نه با کمک چیز دیگری مثل باد، نجس را خشک کند.

این شرط را اصحاب فرموده اند‌؛ ولی از نظر ما غلط است و بررسی کردیم و دیدیم که این مورد اشکال ندارد. یکی از روایاتش صحیحه زراره است:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ حَدِیدِ بْنِ حَکِیمٍ الْأَزْدِیِّ جَمِیعاً قَالا قُلْنَا لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع السَّطْحُ یُصِیبُهُ الْبَوْلُ أَوْ یُبَالُ عَلَیْهِ أَ یُصَلَّی فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ فَقَالَ إِنْ کَانَ تُصِیبُهُ الشَّمْسُ وَ الرِّیحُ وَ کَانَ جَافّاً (بعد از اشراق شمس و ریح، خشک شود) فَلَا بَأْسَ بِهِ إِلَّا أَنْ یَکُونَ یُتَّخَذُ مَبَالًا.[9]

راوی سوال کرده که به پشت بام، بول رسیده است؛ چطور پاک می شود؟ حضرت(ع) فرمود: اگر آفتاب تابیده و باد هم وزیده اشکال ندارد.

بیان آقایان، دلیل در مقابل نص است و دلیلی بر خلاف نص نداریم؛ فلهذا می گوییم که مشارکت باد، اشکالی ندارد. متن مساله ای که در بالا ذکر شد از امام(ره) است و ما باید نظر خودمان را بنویسیم.

شرط پنجم این است که خورشید یک دفعه باید آن چیز نجس را خشک کند. مثلا اگر دیواری است که کمی صخیم و از ظاهر تا باطنش نجس است، آفتاب باید به صورت مستمر بتابد تا اینکه ظاهر و باطنش خشک و پاک شود. اما اگر زمان تابش آفتاب کم است و فقط ظاهر آن چیز را خشک کرد و باطنش را در روز بعد، خشک کند، باطنش، پاک نمی شود و فقط ظاهرش پاک می شود. پس تابش آفتاب، باید متصل باشد.

دلایل مسائل قبل واضح بودند. اما دلیل اینکه باید تابش به صورت متصل باشد، تعبیری است که می فرماید: "یشرق الشمس علی النجس فیطهره"؛ اگر تابش آفتاب در روز اول ظاهر را خشک کرد، ظاهر پاک است؛ اشراق الشمس در روز دوم در ابتدا به چیز پاکی است و حرارت آفتاب از آن چیز پاک به نجس می رسد؛ یعنی اشراق شمس بر چیز نجس نیست‌؛ چون نجاست در باطن است. پس "اشرقت الشمس علی النجس" صدق نمی کند. نکته اصلی این است که اشراق شمس باید روی نجس باشد؛ اگر اشراق شمس بر روی طاهر باشد، سپس حرارت شمس از طاهر به نجس رسید، اشراق شمس بر نجس صدق نمی کند؛ بلکه اشراق شمس بر روی طاهر بوده است.

شرط ششم این است که بین چیز نجس و تابش آفتاب، چیز طاهری واسطه نشود. مثلا اگر پتویی روی دیوار انداختیم و تابش آفتاب به پتو خورد و حرارتش از پتو به دیوار رسید، فایده ندارد؛ چون "اشرقت الشمس علی النجس"، صدق نمی کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo