< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

99/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطهریت انقلاب/مطهرات/احکام آبها/کتاب الطهارة؛

مطهریت انقلاب

مسأله اذا صار الخمر خلا و لو بعلاج کالملح و الخل کان طاهرا.

اگر خمری ماند تا اینکه خل شد، حتی اگر کمی نمک و سرکه در آن بریزند تا سریعتر به خل تبدیل شود، پاک می شود‌. این را انقلاب می گویند.

انقلاب فقط در جایی مطهر است که خمر به خل منقلب می شود و مسکریتش را از دست می دهد.

تفاوت استحاله و انقلاب

استحاله و انقلاب باهم تفاوت دارند. استحاله تحول در ماهیت شیء است؛ یعنی صورت نوعیه اش به صورت دیگر، منقلب می شود. اما در انقلاب، ماهیت، باقیست‌؛ ولی صفت، عوض می شود.

مستند مطهریت انقلاب

مستند این حکم، موثقه ابی بصیر است که می فرماید:

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَمْرِ یُصْنَعُ فِیهَا الشَّیْءُ حَتَّی تَحْمُضَ قَالَ إِنْ کَانَ الَّذِی صُنِعَ فِیهَا هُوَ الْغَالِبَ عَلَی مَا صُنِعَ فِیهِ فَلَا بَأْسَ.[1]

ما ظاهرا روایتی راجع به اصل مطلب، پیدا نکرده ایم؛ چون اصلش واضح بوده و کسی راجع به اصلش سوالی نکرده است؛ اما از جزئیات مطلب سوال کرده اند. یک سوال این است که اگر در خمری که می خواهد سرکه شود، مقداری نمک بگذاریم، ضرر دارد یا نه؟ حضرت(ع) فرمود که ضرر ندارد. پس اصل مطلب مفروغ عنه است.

اختصاص طهارت خمر از نجاست خمریه با خَل شدن

مسأله انما یطهر الخمر بالخلیة من نجاسته الخمریة. و اما اذا کان فیه نجاسة سابقة من زمان العنبیة او عرضه نجاسة جدیدة من الخارج فلا یطهر بصیرورته خلا. و کذا المصنوع من الزبیب و التمر النج

خمر که خل و پاک می شود، از نجاست خمریه خودش پاک می شود. اما اگر نجاست دیگری غیر از نجاست خمریه، مثلا خون یا ادراری با آن مخلوط شود، از بابت انقلاب، پاک نمی شود. نجاست جداگانه چه قبل از خمر شدن و چه بعد از خمر شدن به آن رسیده باشد، فرقی ندارد؛ برای اینکه خلیت، فقط مطهر از نجاست خمریت است و برای تطهیر نجاسات دیگر، دلیلی نیامده است؛ ‌فلذا به نجاست خودش باقی است.

البته بحث ما در مورد نجاست قبل و بعد از خمر شدن است و الا در مورد نجاست قبل و بعد از خل شدن که بحثی نیست؛ همه سرکه ها این طورند که وقتی نجاستی به آنها رسید، نجس می شوند. این کلام حضرت امام(ره) است.[2]

اشکال به بیان حضرت امام (ره)

ما در شرح مساله گفته ایم که اگر آب انگور، قبل از خمر شدن نجس شده است، یک نجاست از قبل داریم و یک نجاست از جهت خمر شدن داریم و خلیت، فقط مطهر نجاست خمريه است. اما در صورتی که به آب انگور بعد از خمر شدن، نجاستی رسیده باشد، اشکالمان این است که اگر به نجاست خمر قائلیم، "النجس لا یتنجس ثانيا و لا يصلح لعروض النجاسة"؛ بنابراین عروض نجاست در اینجا مصداق، پیدا نمی کند. نجاست از دو جهت در صورتی است که در حال طهارت، دو نجاست بر آن وارد شوند؛ وقتی اولی نجسش کرد، "النجس لا یتنجس".

البته بحث ما در مورد تنجس است نه اینکه خود عین، باقی باشد‌؛ عین نجاست در اینجا مفروض نیست و از بحث خارج است. پس اگر خود عین مثل خون در خمر باشد، اینها دو چیزند؛ هم خمر و هم خون در اینجا وجود دارد و این مورد از بحث، خارج است.

اما صورتی که قابل طرح است، نجاست اشد و اخف است؛ مثلا نجاست خمريه، نجاست خفیفه است و با یک مرتبه آب کشیدن پاک می شود‌؛ اما نجاست بول، اشد است و لهذا احتیاج به دو بار تطهیر دارد. در روایت هم خیلی داریم که نجاست بول، اشد از سایر نجاسات است. ثمره ای که در اینجا ظاهر می شود، این است که اگر نجاست بولیه ای عارض شد، چون نجاست اشد است، نسبت به نجاست اولی، تحصیل حاصل نیست و نمی توانیم بگوییم که "النجس لا یتنجس". به خلاف اینکه در جایی دو نجاست، مساوی باشند؛ مثلا اگر چیزی نجاست خمريه را داشت، دیگر صلاحیت ندارد که از بابت خون هم نجس تر شود.

پس در صورتی که نجاست خمريه وجود داشت و متنجسی با آن برخورد کرد و عین نجاستی به آن اضافه نکرد، با خل شدن، پاک می شود؛ چون وقتی که خمر بود، آن چیزی که با آن ملاقات کرد، نتوانست نجس ترش کند‌. به خلاف اینکه اگر با نجاست شدیده ای مثل بول یا متنجس به بول ملاقات کرد که احتیاط به دوبار تطهیر دارد، تحصیل حاصل نیست. این بیان ما در شرح است و چون متن، هنوز در فرمایشات امام(ره) بوده، آن را عوض نکرده ایم؛ ولی باید در متن، مقداری تغییر ایجاد کنیم تا مطابق با فتوای ما شود.

عدم اشکال در زوائدی که با انگور و خرمایی هستند که خمر از آنها ساخته می شود

مسأله لا اشکال فی الزوائد التی تکون مع العنب و التمر التی تصنع منها الخمر و کذلک لو القی فیه الخیار و البادمجان و امثالهما، لا اشکال فیها.

در اینجا مقداری فکر کردیم ولی کلماتی یادمان نیامد؛ بنابراین تعبیر "زوائد" را به کار بردیم؛ مقصود از زوائد مثلا نوک انگوری است که وقتی بر درخت بود، همراه آن بود و وقتی هم از درخت کنده شد، همراهش آمد و به صورت چوب شد. به زبان فارسی به آن "پوشال" می گویند. وقتی انگور را در خمر می اندازند تا خل شود، اینها هم هستند و معلوم است که وجود اینها به خاطر اطلاق مقامی اشکالی ندارند؛ چون انگورها همیشه اینها را دارند و ائمه(ع) در مقام بیان بوده اند و به این مورد ایرادی نگرفته اند.

البته در اینجا بحث تبعیت وجود ندارد؛ بلکه طهارت اینها به سبب اطلاق دلیلی است که می فرماید آب انگور پاک می شود و لوازمش را هم شامل می شود.

اما عنقود به کل خوشه انگور می گویند که تعدادی انگور هستند که به یک شاخه متصل شده اند.

بیان حضرت امام(ره) و اشکال به آن:

حضرت امام(ره) بیانی دارد که نتوانستیم حلش کنیم و آن این است که قبل از اینکه آب انگور، خمر شود، قدری خیار و بادمجان هم با آن بیاندازیم، اشکالی ندارد. ولی ما در روایات چنین چیزی نداریم و اینها خارج از ذات خمر و خل هستند و در زمان خمریت، نجس می شوند. اگر اینها در روایت بودند، اشکالی ندارد؛ ولی حالا که در روایت نیستند، خلیت، نجاست خمريه را پاک می کند و اینها موجودات بالاستقلال و خارج از این جریان هستند؛ پس با خل شدن، پاک نمی شوند و طهارتشان دلیل می خواهد. روایتی که داریم، موثقه ابی بصیر است که چنین می فرماید:

"عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَمْرِ یُصْنَعُ فِیهَا الشَّیْ ءُ (چیزی درآن می اندازند) حَتَّی تَحْمُضَ (تا اینکه ترش شود) قَالَ إِنْ کَانَ الَّذِی صُنِعَ فِیهَا هُوَ الْغَالِبَ عَلَی مَا صُنِعَ فِیهِ فَلَا بَأْسَ."[3]

حضرت(ع) فرمود: اگر خم شراب که می خواهد سرکه شود، غالب و زیادتر از نمکی است که می خواهی بگذاری، اشکالی ندارد.

احتمالی در مورد فرمایش حضرت امام(ره)

احتمالی که در مورد فرمایش حضرت امام(ره) می دهیم این است که ایشان به عموم تعلیل عمل کرده باشند. عموم تعلیل، همان غلبه است؛ یعنی از باب اینکه مجموعه خم، زیادتر است و چیزی که در آن انداخته می شود، کمتر است، پس به عمومش شامل بادمجان و خیار و امثال اینها می شود. اما اشکالی که دارد این است که ابتدای حدیث آمده که چیزی مثل نمک یا سرکه بیندازیم تا منشا ترش شدن آن شود؛ اما خیار و بادمجان، تاثیری در ترش شدن ندارد. بنابراین ما در اینجا مقداری اشکال می کنیم؛ چون تعلیل و قاعده موجود در روایت، در محدوده موضوع خاص و در چیزی است که سبب ترشیدگی می شود. اما اگر چیز دیگری مثل آهن یا خاک در آن بریزیم، این تعلیل در این موارد جاری نیست. در حقیقت بیان روایت، تعلیل نیست؛ بلکه تفصیلی است در اینکه در محدوده ای که سوال شده، کدام غالب است.

تفاوت لسان تعلیل با محل بحث

اما بیان "الخمر حرام لانه مسکر"، با مورد ما فرق می کند؛ در آن بیان، با تعلیل مشخص می شود که موضوع مبغوضیت، جهت اسکار است. ولی در مورد بحث نمی توانیم بگوییم که موضوع طهارت، غلبه است؛ یعنی نمی توانیم بگوییم که هرگاه دو چیز حلال و حرامی را باهم مخلوط کنیم و یکی غالب و دیگری مغلوب باشد، اشکالی ندارد‌؛ پس اینجا تفصیلی در مورد خاصی است. پس تعبیر "ان کان" شرطی برای صدر روایت و به لسان شرط است و نه به لسان تعلیل. اگر به لسان تعلیل بود، می توانستیم بگوییم، علت، تعمیم می دهد. فلذا اگر آن بیان این گونه باشد که بگوید، "الخمر حرام ان کان مسکرا"، در محدوده خمر است. پس لسان، فرق دارد. اگر در روایت محل بحث هم تعلیل، وجود داشته باشد، تعمیم حکم را قبول می کردیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo