< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

99/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطهریت تبعیت و زوال عین نجاست/مطهرات/احکام آبها/کتاب الطهارة؛

تبعیت طهارت شیء نجس به تبع طهارت نجس دیگر

مساله التبعیة أن یطهر شیء نجس بتبع طهارة نجس آخر.

معنی تبعیت این است که چیز نجسی به تبعیت چیز نجس دیگری که پاک می شود، پاک شود.

طهارت اناء و ملزومات آن، به تبع طهارت خمر موجود در آن

مساله اذا صار الخمر خلا فالاناء التی احتواه ایضا یطهر بالمقدار الذی کان فیه. و ما وضعوا علیه من خرقة او صحن یطهر بالتب بل و لو فارت و اریقت علی ظاهر الاناء، فهو ایضا یطهر بالتب

اگر خمری در ظرفی بماند تا سرکه و پاک شود، ظرفی که خمر در آن هست، بالتبع پاک می شود. همچنین اگر ظرف یا خرقه ای رویش بوده، بالتبع پاک می شود.

بلکه اگر خمر، به جوش آمد و به اطراف ریخت، آنها هم به تبع سرکه شدن خمر، پاک می شوند. ما در این مورد، آب کشی نداریم و چیزهایی که لوازم و ملزومات این قضیه هستند، خود به خود پاک می شود.

طهارت ملزومات غسل میت به تبع طهارت میت

مسأله السرير الذی یغسل علیه المیت و الخرقة التی یستر بها عورته و ید الغاسل و کذلک ادوات الغسل کالکیس و الصابون، کل ذلک یطهر باتمام الغسل.

میتی که غسل داده می شود و نجس است، با غسل دادن پاک می شود. وقتی که غسلش تمام شد، تختی که میت روی آن بوده، دست غاسل، لیف و صابون به تبع، پاک می شوند. البته ممکن است که بتوان در بعضی از موارد تشکیک کرد؛ مثلا کیسه و صابون را اول غسل می کشند و حین غسل به کار نمی روند؛ به نظر ما پاک شدن اینها اشکال دارد. اما اگر چیزی باشد که هنگام غسل به کار می رود و آلتی باشد که با آن غسل داده می شود، به تبع، پاک می شود؛ چون غسل، مطهر است.

طهارت دست به تبع طهارت شیء نجس موجود در آن

مسأله من کان فی یده شیء نجس و طهّره تطهر یده بالتب

اگر شخصی چیز نجسی در دستش گرفته و دستش در اثر گرفتن آن، نجس شود، با پاک شدن این دستمال، دستش هم از نجاستی که از گرفتن این دستمال، پیدا کرده، به تبع پاک می شود. اما اگر دست از جای دیگری نجس شده، به این مورد ربطی ندارد.

طهارت آب باقی مانده در لباس به تبع طهارت لباس شسته شده با آب قلیل و فشرده شده

مساله اللباس و نظیره اذا غسل بالماء القلیل و عصر بالمقدار المتعارف الی ان یخرج غسالته، فالماء المتخلف بعد العصر طاهر.

لباس یا نظیر آن که نجس شده، وقتی آب کشیده می شود، باید فشرده شود؛ وقتی فشرده شد، عمده آب موجود در آن خارج می شود و مقدار آبی که در لباس می ماند، به تبع، پاک می شوند.

طهارت قطرات موجود در کاسه به تبع تطهیر آن با آب قلیل

مسأله الاناء المتنجس الذی یغسل بالماء القلیل بعد انقطاع غسالته، تکون القطرات المتخلفة فیه طاهرة.

وقتی ظرف متنجسی آب کشیده می شود و قطرات مختصری در آن می مانند، آن قطرات، پاکند.

دلیل طهارت با تبعیت

دلیل بر تبعیت، سیره متشرعه است‌؛ مضاف به اینکه این موارد از موارد لوازم و ملزومات هستند. بعضی چیزها اصلا سیره نمی خواهد، خودش عقلی است؛ چون وقتی گفتیم که این خمر وقتی خل شد، پاک است، چطور ممکن است خودش پاک شود ولی ظرفی که در آن بوده، نجس بماند؛ اگر ظرف نجس بماند، نجاستش به سرکه سرایت می کند و نجسش می کند و حال آنکه می دانیم که این طور نیست. بعضی از موارد ذکر شده، عقلی است و در بعضی موارد که عقلی نیستند، سیره متشرعه جاری می شود. مثلا در جایی که خمر در اثر جوشیدن، سر می رود و به ظاهر ظرف برخورد می کند، پاک شدنش با پاک شدن خمر، با سیره متشرعه درست می شود.

طهارت با زوال عین نجاست

مساله زوال عین النجاسة عن بدن الحيوان مطهر بمعنی الحکم بطهارته بعد زوال العین و کذلک باطن بدن الإنسان. فاذا کان فی فمه شیء من الدم ثم استهلک و زال، فالفم طاهر. و لکن اذا کان فی فمه اسنان عارية، فالاحوط تطهیرها.

یکی از مطهرات، زوال عین نجاست است. این مورد در دو جا جاری می شود؛ یکی در حیوانات و دیگری در باطن بدن انسان.

تفصیلی در محل بحث

در اینجا باید تفصیلی دهیم. اگر خونی در باطن به وجود آمده و هنوز هم در باطن هست، خود خون پاک است و مادامی که در باطن هست، دلیلی بر نجاست آن نداریم. این مطلب در جایی به درد می خورد که خون در خارج باشد و حکم به نجاستش شود؛ بعد روی زبان و در دهان ما آمد؛ این خون تا زمانی که هست، نجس است‌. ولی وقتی عینش زائل شد، لازم نیست که مثلا زبان یا سقف دهانمان را آب بکشيم و خود به خود پاک می شود. این در موردی است که نجاست از بیرون آمده باشد؛ چون اگر نجاستی در داخل بدن باشد، دلیلی بر نجاستش نداریم. مثلا خونی که از دندان آمده، اگر از بیرون بدن نیامده، دلیلی بر نجاستش نداریم. همین خون وقتی که بیرون بدن آمد، نجس است و تا زمانی که در رگها هست، دلیلی بر نجاستش نداریم.

اما اینکه بحث استهلاک خون در دهان مطرح شده است، در مورد خون هایی است که از خارج از بدن آمده و نجاستشان از خارج بوده و حالا در دهان آمده اند. از طرف دیگر استهلاک در مورد نجاست نیست؛ بلکه در مورد حرمت اکل است. خود خون بما هو خون، در داخل بدن نجس نیست؛ ولی اکلش حرام است و حرمت اکلش با استهلاک برطرف می شود.

تفصیل همین موردی بود که گفتیم‌؛ اگر خون از داخل پیدا شد، تا زمانی که در داخل است، نجس نیست؛ چون دلیلی بر نجاستش نداریم. اما اگر این خون بیرون آمد و حکم به نجاستش شد و بعد داخل بدن رفت، تا زمانی که عینش هست، نجس است؛ اما اگر عینش زائل شد، پاک می شود.

جریان حکم ظاهر در مورد اسنان عاریه

اما اسنان عاریه مشکوک هستند؛ چون گاهی بیرون آورده می شود. اینها چیزی مربوط به باطن نیستند؛ بلکه در خارج، ساخته و در دهان گذاشته شده اند و گاهی بیرون آورده می شوند. بنابراین نسبت به اسنان عاریه، حکم به باطن، مشکوک است؛ بلکه اقوی عدم حکم به باطن است. پس این اسنان، محکوم به حکم خارج هستند.

حکم غذایی که در دهان با نجس ملاقات می کند

لقمه غذا وقتی به داخل دهان می رود، اگر نجس بود، خوردنش جایز نیست. اما زبان و سایر اجزای باطن را نجس نمی کند؛ چون باطن، نجس نمی شود. در روایتی که ظاهرا موثقه عمار است، چنین آمده که "انما علیک تطهیر الظاهر و اما الباطن فلیس علیک"‌؛[1] یعنی در مورد نجاست باطن، چیزی به گردنت نیست که آب کشی کنی؛ بلکه فقط تطهیر ظواهر بر تو لازم است.

ملاک ظاهر و باطن

ملاک ظاهر و باطن، تشخیص عرف است؛ باطن یعنی چیزی که داخل بدن است و دیده نمی شود؛ مگر اینکه دهانمان را باز کنیم که این خارج از اصطلاح عرفی است. حتی چشم هم جزء باطن است، ولو اینکه دیده می شود. میزان در چشم، حالتی است که پلک ها را روی هم می گذاریم. پشت پلک که دیده می شود، جزء ظاهر است‌؛ اما داخل پلک و خود چشم، جزء باطن هستند؛ ولو اینکه معمولا چشم، باز است و مردم آن را می بینند. فلذا اگر چشم، نجس شد، نباید آبش بکشیم‌؛ چون نجس نمی شود.

حکم ملاقات غذای باقیمانده در میان دندان ها در صورت ملاقات با خون داخل دهان

مساله ان بقی شیء من الطعام فی خلال الأسنان و لاقت الدم فان لم یعلم باصابته الدم، فهو طاهر و ان علم باصابته فالاحوط الاجتناب عنه.

این مساله را شرح دادیم و گفتیم که اگر خونی از داخل دهان است، تا در داخل دهان وجود دارد، محکوم به نجاست نیست؛ مگر اینکه خونی از بیرون، داخل دهان رفته باشد و غذا در داخل دهان با محل نجاست، ملاقات کند، که در این صورت خوردن آن غذا محل اشکال است؛ برای اینکه هم خون و هم غذا از بیرون، به داخل دهان رفته‌ است.

حکم ملاقات با نجاست در مورد چیزی که باطن یا ظاهر بودن آن مشکوک است

مساله ما لم یعلم کونه من الظاهر او الباطن ان لاقی النجاسة یکن طاهرا و ان کان الأحوط تطهیره.

اگر در جایی از بدن شک کنیم که از باطن حساب می شود یا از ظاهر، شبهه، شبهه مفهومیه است. در اینجا شبهه مصداقیه، متصور نیست و معمولا شبهه، مفهومیه است.

گوش را وقتی نگاه می کنیم تا جایی که قابل تطهیر است، باید تطهیر شود‌؛ ولی جایی که قابل تطهیر نیست و آب‌، به داخل می رود، تطهیرش واجب نیست. این حکم، از فقه، مسلم و مشخص است.

مثالی که شیخ(ره) ظاهرا در رسائل از مورد مشکوک پیدا کرده، چین های شکم آدم چاق است.[2] حالا اگر این چین ها را از هم باز کنیم، داخل چین ها را می بینیم؛ ولی اگر آنها را به طور عادی بگذاریم، داخلشان را نمی بینیم. اگر شک کردیم، اصل بر طهارت است؛ چون اگر جایی از بدن، جزء باطن باشد، نجس نمی شود و اگر جزء ظاهر باشد، نجس می شود؛ ولی ما در اینجا شک داریم که این قسمت، از ظاهر یا باطن بدن است. در اینجا باید اصالة الطهارة را جاری کنیم.

عجیب این است که در اینجا استصحابی نداریم؛ برای اینکه حالت سابقه، معلوم نیست؛ یعنی نمی توانیم بگوییم که حالت سابقه این قسمت مشکوک، از ظاهر بودن یا از باطن بودن است؛ برای اینکه حالت سابقه موجود نیست‌؛ این "عُکنة البطن" از ابتدای به وجود آمدن یا از ظاهر بوده یا از باطن. مگر اینکه در این نقطه خاص از بدن، عکنه، خیلی به داخل فرو نرفته بود و ظاهر بود و بعدا چربی بیشتر شد‌؛ در اینجا استصحاب بقاء ظاهریت، ممکن است. یا اگر نقطه‌ای از بدن، از باطن بوده و شک کردیم که از باطن بودن خارج شد یا نه، بازهم حالت سابقه را می‌توانیم استصحاب می کنیم. در این صورت استصحاب، استصحاب موضوعی است.

سوال و جواب

سوال: اگر مساله را به صورت غیر استصحابی بیان کنیم و بگوییم هر چیزی که با نجس ملاقات کند، نجس می شود و باطن، استثنا شده است، در اینجا اصالة الطهارة نمی تواند جاری شود.

جواب: ادله نجاست از ابتدا، کلی نبوده اند و منصرف به ظاهر بدن هستند. ادله ای که آمده اند مربوط به ظاهر بوده اند. عمومی نداریم که از ابتدا شامل تنجس باطن باشد. عمومات، منصرف به ظاهر هستند.

در پاورقی کتاب، فرض را قرار دادیم بر اینکه عموماتی داریم که به عمومشان ملاقات در ظاهر و باطن را گرفته اند و با شبهه مفهومیه ای که ایجاد شد، در مشتبهش باید به عموم عام رجوع کنیم. ولی ما الآن در وجود چنین عمومی تردید کردیم و گفتیم که ادله از اول منصرف به ملاقات در ظاهر هستند. لهذا در اینجا از آن چیزی که در پاورقی نوشتیم، عدول کردیم.

احتیاط در جایی که بدن باز می شود و باطنش ظاهر می شود

در جایی که عمل جراحی می شود و بدن باز می شود، باز هم جزء باطن حساب می شود. البته در لحظه ای که داخل بدن باز است، مقداری باید احتیاط کرد و وقتی دوباره بسته شد، جزء باطن حساب می شود. پس جراحانی که هنگام جراحی و شکافتن بدن، به اعضای داخل بدن، دست‌ می زنند، یقینا باید احتیاط کنند؛ چون الآن داخل بدن، ظاهر شده است. ولی در مورد چشم این طور نیست و سنگ چشم، مطلقا جزء باطن است.

حکم رسیدن غبار نجس به لباس یا فراش

مساله اذا وصل الغبار المشتملة علی التراب النجس باللباس او الفراش، فان کانا جافّین کان اللباس و الفراش طاهرین‌؛ و ان کانت العجة او اللباس مشتملا علی الرطوبة فاللباس او الفراش نج

این مساله، درباره نجاست غبار زمین نجس، مساله واضحی است و احتیاج به شرح ندارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo