< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

99/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت خون باقی مانده در ذبیحه، راههای اثبات طهارت و احکام ظرف ها/مطهرات/احکام آبها/کتاب الطهارة؛

طهارت خون باقی مانده در ذبیحه و دلیل آن

بحث در مطهرات بود و آخرین موردی که فقها ذکر کردند، جریان خون از ذبیحه بود. یعنی حیوانی را که ذبح می شود مقداری خون از آن خارج می گردد که آن را دم مسفوح می گویند که نجس است. مقدار مختصری که از خون در رگها و محل ذبح می ماند و بیرون نمی آید و دم متخلف در ذبیحه به آن می گویند، پاک است. لهذا جریان و خروج دم مسفوحة را از مطهرات ذکر کرده اند.

اما دلیل بر این مطلب، آیه شریفه است که در مورد نجاسات می فرماید: ﴿أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ﴾[1] ؛ لحم خنزیر و دم مسفوح را از نجاسات، ذکر کرده است. یعنی خون را دو قسم نموده است‌؛ یکی از آن دو قسم، خون مسفوح است؛ یعنی خونی که از ذبیحه جاری می شود و جهنده و نجس است. خونی که مسفوح نباشد، متخلف در ذبیحه و پاک است. در این باره روایاتی نیز داریم.

راههای اثبات طهارت

مساله لاثبات الطهارة طرق:

منها: قطع الانسان بذلک.

و منها: شهادة العدلین بها.

و منها: اخبار ذی الید عنها.

و منها: ان نعلم بان تصدی لتطهیر شیء و شککنا في صحة عمله فیحکم بطهارته.

بحث دیگر این است که اگر چیزی به حسب مقام ثبوت، طاهر شد، این طهارت، چطور به اثبات شرعی می رسد؟

اولین طریق از طرق اثبات طهارت، یقین انسان است؛ بنابراین غذا را با یقین به طهارت می تواند بخورد و لباس را می تواند برای نماز بپوشد. دلیل بر این مطلب، حجیت قطع است که از واضحات و نزد عقلا حجت است. حجیت قطع، ذاتی و احتیاج به استدلال و اقامه برهان ندارد.

راه دوم، شهادت دو عادل بر طهارت این چیز است. در شرع مقدس اسلام، شهادت عدلین، جزء مثبتات است. اگر شهادت عدلین بر نجاست یا طهارت یا ملکیت چیزی اقامه شود، بر ما ثابت می شوند. ادله زیادی از جمله موثقه مسعدة بن صدقة را داریم که این راه را ثابت می کنند؛ موثقه مسعدة بن صدقة می فرماید: "و الاشیاء کلها علی هذا حتی یستبین لک غیر هذا (یعنی قطع پیدا کنیم) او تقوم به البينة (یعنی دو شاهد عادل شهادت دهند)".[2] حجیت بینه، اجماعی و جزء مسلمیات و بدیهیات شرع مقدس ماست.

سومین راه، اخبار ذی الید است. اگر ذی الید به طهارت چیزی که تحت ید دارد، خبر دهد، آن چیز پاک است؛ مثلا اگر زن خانه داری به طهارت یا نجاست ظرف و لباسهای تحت یدش که از وضع آنها اطلاع دارد، خبر دهد، حکم به طهارت یا نجاست آنها می کنیم. دلیل حجیت اخبار ذی الید، سیره قطعیه از عقلا و متشرعه است.

راه بعدی این است که ما علم پیدا کنیم که مسلمانی در صدد تطهیر چیز نجسی برآمد؛ ولی نمی دانیم که این تطهیر را درست و مطابق شرع انجام داد یا غلط بود‌؛ در اینجا ما باید کار او را حمل بر صحت کنیم‌؛ چون اصل فعل، برای ما محرز است و در صحت و بطلانش شک داریم؛ در اینجا قاعده اصالة الصحة في فعل المسلم جاری می شود که می فرماید هر فعلی از مسلمانی سر زد، باید بنا را بر صحت بگذاریم. دلیل این قاعده هم سیره متشرعه است که از زمان ائمه اطهار تا امروز بوده است.

نظریات مختلف درباره اعتبار خبر ثقه

بسیاری از فقها از جمله مرحوم سید کاظم یزدی[3] و حضرت امام(ره)[4] و فقهای قبل از جمله صاحب جواهر(ره) فرموده اند که در اعتبار اخبار عدل واحد، اشکال هست و احتیاط واجب را باید رعایت کنیم. وقتی مجتهدی می فرماید که اشکال هست، يعنی متحیرم و نظری ندارم و دلیل، برای من واضح نیست و نمی توانم از ادله چیزی بفهمم. وقتی مجتهد نظری ندارد، مقلد باید احتیاط کند.

اما نظر محقق خویی(ره)[5] و به تبع ایشان، نظر بسیاری از فقهای عصر ما این است که ادله، برای اثبات حجیت خبر ثقه در موضوعات، کافی است و اجماعی بر خلاف نداریم. نظر ما نیز همین است. خبر ثقه با سیره عقلائیه و متشرعه، حجت است. اما آقایان می فرمایند که خبر ثقه، فقط در مورد احکام، حجت است و در مورد موضوعات، حجت نیست. مثال احکام، جایی است که ثقه ای نقل کند که امام صادق(ع) اینگونه حکم فرموده است که در چنین جایی حجیت خبر ثقه رو قبول داریم. اما اگر خبر ثقه در موضوعی مثل ملکیت زید بر فلان خانه یا پاکی فلان چیز یا دخول وقت نماز بود، حجت نیست. ادعای اجماع شده و مطالبی گفته شده راجع به اینکه خبر ثقه در موضوعات، حجت نیست و احتیاج به بینه داریم. مشهور بین اصحاب چنین است؛ ولی همان طور که گفتیم نظر محقق خویی(ره) و فقهای بعد از ایشان و فقهای معاصر و ما بر حجیت خبر ثقه است. بحثش را مکرر گفته ایم و تکرار نمی کنیم. اگر خبر ثقه، حجت شد، بینه و خبر عدل واحد از مصادیقش می شوند؛ چون خبر ثقه، معنی عامی دارد‌. وقتی خبر یک ثقه حجت شد، حجیت بقیه، به طریق اولی است.

حکم طهارت در مورد اخبار شخصی که وکیل در تطهیر لباس است

مساله من کان وکیلا عن الإنسان في تطهیر ثوبه مثلا و کان الثوب تحت یده فاخبر بطهارته فهو طاهر.

اگر لباسمان نجس بود و به رختشور وکالت دادیم تا از طرف ما، تطهیرش کند و رختشور بگوید من آن پاک کردم، خبرش حجت است. حجیت خبر این رختشور از باب وکالت نیست؛ بلکه از باب ذی الید بودن ‌است. در این صورت، اخبارش در اینکه این فعل را انجام داده و به صورت صحیح این کار را کرده است، حجت می شود. اما در اینجا چون خبر نداریم که این وکیل واقعا این فعل را انجام داده یا نه، نمی توانیم اصالة الصحة را جاری کنیم.

چیزی که محل اختلاف است، حجیت خبر ثقه در موضوعات است.

احکام ظرف ها

اوانی جمع آنیة و به معنی ظرف هاست. ظرف ها چیزهایی مثل کاسه، پیاله، بشقاب و لیوان هستند که از آنها برای خوردن غذا یا آب استفاده می شود.

حرمت استفاده از ظروف ساخته شده از نجس به صورت مطلق

مسأله يحرم الاکل و الشرب من الظرف المصنوع من جلد الکلب او الخنزیر او الميتة و کل ما یحتاج الی الطهارة فلا ینتفع من تلک الظروف فیها. بل الاحوط ان لا یستعمل مطلقا لا ظرفا و لا غیره حتی في ما لا يشترط فیه الطهارة.

اگر طرفی از پوست سگ یا خوک یا میته از اعیان نجسه درست کردیم، نمی توانیم در آن غذا یا آب بخوریم و استعمالش در آنچه طهارت در آن شرط است، مثل اکل و شرب جایز نیست؛ برای اینکه موجب نجاست می شود و خوردن و آشامیدن نجس حرام است‌. این مطلب، مطلب واضحی است و بحثی ندارد.

جایی که محل بحث است، جواز یا عدم جواز استعمال اینها در چیزهایی است که مشروط به طهارت نیست؛ مثلا از آنها برای جا به جایی خاک یا برای سطل آشغال استفاده کنیم.

مرحوم امام می فرماید: "و الاحوط ان لا یستعمل مطلقا"؛ یعنی احتیاط در ترک استعمال این ظروف، به صورت مطلق است؛ یعنی هر انتفاعی از آنها اشکال دارد؛ چون بالاخره این استفاده هم نوعی از انتفاع است و اگر ما انتفاع از آنها را حرام دانستیم، این انتفاع را هم نباید داشته باشیم.

معنای احتیاط در اینجا این است که نمی دانم و در این مساله متوقف هستم و لهذا نظر خاصی ندارم‌. در این صورت اگر مقلد بخواهد به نظر مجتهد دیگری عمل کند، اشکال ندارد. اما اگر بخواهد بر فتوای ما بماند، باید احتیاط کند؛ چون ما فتوایی نداریم و این معنای احتیاط واجب است. امام (ره) چنین فرموده است؛ برای اینکه فتوای مشهور بر این است که هر نوع انتفاعی جایز نیست. بعضی در مقابل فرموده اند که جایز است. فتاوای اصحاب بر این است که این مسأله، خلافی است؛ اما نظر مشهور بر عدم جواز انتفاع است.

دو دسته روایت در محل بحث

ما دو دسته روایت در این زمینه داریم. صاحب وسائل در باب 61 از ابواب نجاسات و در کتاب اطعمه و اشربه در باب 34 از اطعمه محرمه، این روایات را مطرح کرده است.

یکی از این روایات، صحیحه علی بن ابی المغيرة است.

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی الْمُغِیرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ الْمَیْتَةُ یُنْتَفَعُ مِنْهَا بِشَیْ ءٍ قَالَ لَا قُلْتُ بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَرَّ بِشَاةٍ مَیْتَةٍ فَقَالَ مَا کَانَ عَلَی أَهْلِ هَذِهِ الشَّاةِ إِذْ لَمْ یَنْتَفِعُوا بِلَحْمِهَا أَنْ یَنْتَفِعُوا بِإِهَابِهَا قَالَ تِلْکَ شَاةٌ لِسَوْدَةَ بِنْتِ زَمْعَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ ص- وَ کَانَتْ شَاةً مَهْزُولَةً لَا یُنْتَفَعُ بِلَحْمِهَا فَتَرَکُوهَا حَتَّی مَاتَتْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا کَانَ عَلَی أَهْلِهَا إِذْ لَمْ یَنْتَفِعُوا بِلَحْمِهَا أَنْ یَنْتَفِعُوا بِإِهَابِهَا أَیْ تُذَکَّی.[6]

یک مَیتة و یک مِیتة داریم. مَیتة وصف است و به معنی چیزی است که مرده است. مِیتة مصدر و به معنی مرده است. در حدیث شریف دارد که "من مات و لم یعرف امام زمانه مات مِیتة جاهلية"؛[7] میتة در اینجا مصدر و به معنی این است که به مردن جاهلیت مرده است. اما مَیتة، وصف و به معنی مردار است. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ﴾[8] در اینجا کلمه "مَیتة" به معنی حیوان مرده است.

در روایت آمده که به امام صادق(ع) عرض کردم: جانم به قربانت؛ آیا می توان از حیوان مرده، سود و انتفاعی برد؛ مثلا از گوشت یا پوست یا چیزهای مختلفی که در این میته هست، می توان بهره برد یا نه؟ حضرت (ع) فرمود که نمی توان بهره برد. سوال کردم که این روایت به ما رسیده است که پیامبر(ص) یک روز از راه عبور می کرد و به گوسفند مرده ای رسید که صاحبش آن را در کوچه انداخته بود. پیامبر(ص) فرمود: صاحبان این گوسفند که نمی خواستند از گوشتش استفاده کنند، چرا از پوستش استفاده نکردند. پوستش که برای خوردن نیست؛ استفاده و منافع دیگری غیر از اکل و شرب دارد. بالاخره در امور غیر مشروط به طهارت، منفعت دارد. مثل اینکه شخصی از این پوست، کفش، درست کند تا بپوشد؛ پوشیدن کفش نجس که اشکالی ندارد؛ می تواند برای نماز، پایش را آب بکشد. حضرت(ع) فرمود که این گوسفندی بود که مالکش، "سوده" از زن های پیامبر(ص) بود. این گوسفند، گوسفند لاغر بی حالی بود و گوشتی نداشت که قابل استفاده باشد. رهایش کردند تا مرد و در کوچه آن را انداختند. پیامبر(ص) فرمود: گوشتش قابل استفاده نبود؛ اما اگر ذبح شرعی اش می کردند، پوستش پاک بود و می توانستند از آن استفاده کنند. اما وقتی که مُرد، میته شد و گوشت و پوستش نجس شد و در این صورت به درد نمی خورد.[9] مقصود حضرت(ع) این نبوده که در حالی که میته است از پوستش استفاده شود؛ بلکه منظور این بوده که به صورت شرعی، تذکیه اش می کردند تا اینکه بتوانند در حالی که میته نیست، از پوستش استفاده کنند.

بالاخره از صدر و ذیل روایت، استفاده می شود که استفاده، حرام است و حتی از پوستش نمی توان استفاده کرد. به مقتضای اطلاق روایت، هیچ استفاده ای نمی توان کرد.

طایفه دیگری از روایات را در مقابل داریم که بر جواز انتفاع به میته دلالت دارند؛ مثل روایتی که ابن ادریس از جامع بزنطی نقل نموده است:

"سالته عن الرجل تکون له الغنم یقطع من الیاتها و هی احیاء ایصلح له ان ینتفع بما قطع؟ قال نعم یذیبها و یسرج بها و لا یاکلها و لا یبیعها."[10]

راوی سوال کرد که کسی گوسفند دارد. دنبه های گوسفند خیلی سنگین می شوند و تکه ای از این دنبه را می برند تا مقداری سبک شود. معلوم است که وقتی چیزی از بدن حیوانی، قطع شد، میته می شود. سوال کردند که از این دنبه می شود استفاده کرد؟ حضرت(ع) جواب فرمود که نمی توانند از آن بخورند؛ چون میته و نجس و خوردنش حرام است‌؛ فروشش هم جایز نیست. لکن می توانند ذوبش کنند و از روغنش، برای چراغ استفاده کنند. روغن مثل نفت، قابل اشتعال است. از این روایت می فهمیم که انتفاعی که مشروط به طهارت نیست، اشکالی ندارد. مقتضای جمع بین دو طایفه از روایات این است که طایفه اول را حمل بر کراهت شدیده کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo