< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

1401/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ شک در مکلّفٌ به/ تنبیهات علم اجمالی/تنبیه دوم: خروج از محل ابتلاء

مقدمه

گفتیم اگر شک کردیم در اینکه آیا خارج از محل ابتلاء هست یا نه، یا شبهه مفهومیه است و یا مصداقیه.

اگر شبهه مفهومیه باشد یعنی تا یک مسافتی خارج از محل ابتلاء صدق یقینی می کند، اما یک اندازه ای [نزدیکتر] را نمی دانیم مفهوم خارج از محل ابتلاء صدق می کند یا نه، تکلیف چیست؟

مرحوم شیخ گفتند رجوع به دلیل و عمومات مانند «اجتنب عن النجس» لازم است و خروج از محل ابتلاء در چنین موردی از اعتبار می افتد، در نتیجه در ما نحن فیه باید از هر دو طرف شبهه اجتناب بکند.

محقق نائینی رد کرد و گفت این قضیه ثبوتی است نه اثباتی، خروج از محل ابتلاء خلاف عقل است و در موردی که شک میکنیم، فی الواقع شک در این داریم که آیا خلاف عقل هست یا نه، نمی دانیم عقل این حکم را تایید می کند یا نه، در جایی که نمی دانیم عقل این حکم را تایید می کند یا نه چطور به آن رجوع بکنیم؟ محقق خراسانی هم همین مطلب را فرمود، لکن محقق خوئی این مطلب را رد کرد و کلام شیخ را تایید کرد.

بررسی نوع تخصیص در قضیه خروج از محل ابتلاء

در بحث خروج از محل ابتلاء مخصِّص ما لُبّی است، مخصِّص یا لُبّی است یا لفظی که باید هر دو را توضیح بدهیسم تا مطلب در ما نحن فیه روشن بشود.

مخصص لفظی و چگونگی رجوع به عام در موارد شک

مخصِّص لفظی مانند اینکه بفرماید «اکرم العلماء» سپس فساق را خارج بکند، اگر این خروج و تخصیص در کلام، کنار دلیل عام آمده باشد می شود، مخصِّص متصِّل مانند «اکرم العلماء الا الفساق» اما اگر این دلیل خاص در مجلس دیگری گفته بشود، می شود مخصِّص منفصل مثلا در مجلسی بگوید «اکرم العلماء» و در مجلس دیگری بگوید «لا تکرم فساق العلماء»

اگر مخصِّص متصل باشد به هیچ وجه نمی توان به عام رجوع کرد مثلا اگر بفرماید «اکرم العلماء الا الفساق» و ما در مفهوم فاسق شک کردیم که آیا مرتکب صغیره هم فاسق است یا نه ؟ نمی توان به عموم «اکرم العلماء» رجوع کرد چون اجمال دلیل خاص به عام هم سرایت می کند و عام هم مجمل می شود. اگر هم شبهه مصداقیه باشد یعنی نمی دانیم آیا زید عادل است یا فاسق؟ باز نمی توان به «اکرم العلماء» رجوع کرد. همچنین اگر منشأ شبهه دوران بین المتباینین باشد مثلا بگوید «اکرم العلماء الا زیدا» و زید مردد بین زید بن عمر و زید بن بکر باشد، باز نمی توان به عموم «اکرم العلماء» رجوع کرد. در هیچ یک از اقسام شک نمی توان به عموم عام رجوع کرد.

اما اگر مخصِّص منفصل باشد در یک صورت می توان به عموم رجوع کرد و در دو صورت نمی توان، اگر شبهه مصداقیه باشد یا دوران بین المتباینین باشد نمی توانیم به عموم عام رجوع کنیم مثلا شک داشته باشیم در اینکه آیا زید مصداق فاسق هست یا نه، یا اینکه در دلیل خاص آمده «لا تکرم زیدا» و زید مردد بین زید بن عمر و زید بن بکر است، در این دو صورت به دلیل عام رجوع نمی کنیم اما اگر شبهه مفهومیه دائر بین الاقل و الاکثر باشد به دلیل عام رجوع می کنیم، مثلا دلیل عام می گوید «اکرم العلماء» در دلیل خاص آمده «لا تکرم فساق العلماء» و ما شک کردیم آیا فاسق خصوص مرتکب کبیره است یا شامل مرتکب صغیره هم می شود؟ می گوییم قدر متیقن از دلیل خاص مرتکب کبیره است و در مرتکب صغیره شک داریم اصاله العموم جاری است.

مخصص لُبّی و چگونگی رجوع به عام در موارد شک

مخصِّص لُبّی جایی است که دلیل خاص دلیل لفظی نیست بلکه دلیل غیر لفظی مانند عقل حکم کرده و موردی را از تحت عام خارج کرده است، مانند خروج از محل ابتلاء که مولی فرموده «اجتنب عن النجس» اما عقل ما می گوید وجوب اجتناب نمی تواند خارج از محل ابتلاء را بگیرد چون چنین حکمی مستهجن است.

حالا سوال این است که اگر مخصِّص لُبّی باشد عند الشک و در قضیه رجوع به عموم عام آیا ملحق به مخصصِّ متصل است یا منفصل؟

علمای اعلام میزان و ملاکی ارائه کرده اند و می فرمایند مخصِّص لُبّی اگر بدیهی باشد متصِّل حساب می شود در نتیجه در موارد شک به هیچ قِسمی نمی توان به عموم عام رجوع کرد؛ اما اگر نظری باشد و احتیاج به استدلال داشته باشد منفصل حساب می شود و می توان در شبهه مفهومیه دائر بین الاقل و الاکثر به عموم عام رجوع کرد.

تطبیق مسئله بر ما نحن فیه؛ عدم رجوع به عموم عام در موارد شک در خروج

حالا در ما نحن فیه که قضیه خروج از محل ابتلاء مخصِّص از برای عمومات احکام است مانند «اجتنب عن النجس» یعنی عقل آمده و خارج از محل ابتلاء را از تحت عموم ادله خارج کرده است، آیا این حکم عقل نظری است یا بدیهی؟ اگر بدیهی باشد حرف آخوند درست است چون مانند مخصِّص متصل است و نمی توانیم به عموم عام رجوع بکنیم اما اگر نظری باشد مخصِّص منفصل محسوب می شود و می توان به عموم عام رجوع کرد و فرمایش شیخ درست می شود.

اینجا باید عقل را حَکَم قرار بدهیم تا ببینیم مسئله تخصیص به خروج از محل ابتلاء آیا به حکم عقل بدیهی است یا نظری؟ بدیهی یعنی احتیاج به استدلال ندارد اما نظری آنجایی است که احتیاج به استدلال دارد و باید بررسی بشود، حالا در ما نحن فیه وقتی می گوییم «اجتنب عن النجس» شامل خارج از محل ابتلاء نمی شود آیا خروجش بدیهی است یا نظری؟ به نظر می آید بدیهی است چون احتیاج به استدلال ندارد، استهجانش مشخص است.

وقتی میگوییم «العالم حادث» این قضیه نیاز به استدلال دارد، اما وقتی می گوییم «العالم متغیّر» تغییر را به چشم خود می بینیم و استدلال نمی خواهد و بدیهی است.

خروج از محل ابتلاء آیا واقعا احتیاج به استدلال دارد؟ به نظر ما أقوی این است که بدیهی است و نتیجتاً حرف آخوند درست است چون به منزله مخصِّص متصل است و در هیچ یک از اقسامش نمی توان به عموم عام رجوع کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo