< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1402/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ شک در مکلّفٌ به/ دوران بین الاقل و الاکثر/انحلال حکمی

ایراد محقق نائینی به شیخ

محقق نائینی[1] در مقام ایراد بر شیخ انصاری بر آمده است، مدعای شیخ انحلال علم اجمالی است. از این جهت که علم تفصیلی به وجوب اقل داریم پس علم اجمالی منحل می شود، محقق نائینی می فرماید هذا لا یمکن.

به چه دلیل؟ می فرماید ما در هر علم اجمالی یک جامعی داریم که علی کل تقدیر به آن علم داریم و قوام علم اجمالی به همان علم به جامع است، در ما نحن فیه آن جامع، علم به وجوب اقل است، چه تکلیف به اقل به تنهایی تعلق گرفته باشد و چه در ضمن اکثر تعلق گرفته باشد، علی کل تقدیر اقل واجب است و علم تفصیلی هم به آن داریم. اما این علم به جامع است نه آن علم تفصیلی متولّد از علم اجمالی.

علم تفصیلی به جامع در هر علم اجمالی وجود دارد و اصلا قوام علم اجمالی به علم به جامع و شک در دو خصوصیّت است، حتی در متباینین هم همینطور است. در متباینین که شک در نجاست احد الکاسین داریم باز علم به جامع داریم و آن جامع نجاست احدهما است، پس در بطن هر علم اجمالی یک علم به جامع وجود دارد که با شک در خصوصیات انضمام کرده و علم اجمالی به وجود می آید. پس شک در خصوصیات داریم اما در اصل جامع شکی نداریم و بلکه علم داریم.

پس علم به جامع مقوِّم علم اجمالی است، چیزی که مقوِّم ذات است چگونه موجب انحلال و اضمحلال آن شیئ بشود؟ لذا می فرماید این علم تفصیلی به این شکل که شما بیان کردید نمی تواند موجب انحلال علم اجمالی بشود چون علم به جامع مقوِّم ذاتش است.

از این طریق محقق نائینی اشکال می کند که علم به اقل علی سبیل الجامع مقوِّم ذات علم اجمالی است و نمی تواند موجب انحلال و اضمحلال علم اجمالی بشود، همین علم تفصیلی به جامع را در متباینین هم داریم زیرا علم به نجاست احدهما و شک در خصوصیات داریم، پس علم تفصیلی وجود دارد علم اجمالی هم سرجای خودش هست.

اما آن علم تفصیلی که علم اجمالی را منحل می کند علم به جامع نیست، بلکه علم به احدی الخصوصیتین است، اگر علم تفصیلی به کاسه شرقی یا غربی پیدا کردید آن علم تفصیلی موجب انحلال می شود اما علم به اصل جامع، موجب انحلال نیست.

در اقل و اکثر یک علم به جامع داریم و آن وجوب ده جزء است، یک شک در خصوصیات داریم و آن تعلق وجوب به اقل یا اکثر است، پس علم به وجوب اقل علم به جامع است.

عبور از ایراد ایشان

فرمایش ایشان کاملا درست است اما فقط در مورد انحلال حقیقی. انحلال حقیقی آن است که علم تفصیلی به یکی از دو طرف پیدا بکنیم تا تردید (و به عبارتی «یا این یا آن») منتفی بشود، علم به وجوب اقل به عنوان جامع، تردید را رفع نمی کند. تا اینجا مطلب ایشان درست است اما این در مورد انحلال حقیقی است.

اما انحلال حکمی پا بر جاست، یعنی علم اجمالی باقی است اما تنجیز ندارد زیرا تعارض اصول ندارد و قوام تنجیز علم اجمالی به تعارض اصول است. در ما نحن فیه اگر فی الواقع اقل واجب باشد لا بشرط واجب است و اگر فی الواقع اکثر واجب باشد اقل بشرط شیئ واجب است، در چنین جایی تعارض اصول نداریم، زیرا برائت در جانب اقل اقتضای جریان ندارد.

لا بشرطیّت مقتضی جریان اصل نیست چون کلفتی ندارد لا بشرطیّت یعنی تکلیفی نیست برائت از آن معنی ندارد، اما بشرط شیئیّت کلفت است و برائت در آن اقتضای جریان دارد، در نتیجه ما علم به وجوب اقل داریم و شک در دو خصوصیّت لا بشرطیّت و بشرط شیئیّت، برائت در بشرط شیئیّت جاری است اما در لا بشرطیّت جاری نیست، در نتیجه جریان برائت در اکثر معارض ندارد و در نتیجه علم اجمالی از تنجیز ساقط می شود.

پس ایراد محقق نائینی را قبول داریم لکن این ایراد، فقط انحلال حقیقی را خراب می کند؛ اما انحلال حکمی سر جای خودش باقی است. محقق خوئی هم ظاهرا متوجه ایراد ایشان بوده و لذا اکتفا به بیان شیخ کرده و انحلال حکمی را تقریر کرده و به واسطه تقریر انحلال حکمی از ایراد محقق نائینی عبور می کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo