< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

91/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی جریان استصحاب کلی قسم سوم / تنبیهات استصحاب / استصحاب
 تفصیل مرحوم امام (ره) پیرامون جریان استصحاب کلی قسم سوم:
 در جلسهﻯ گذشته پیرامون استصحاب کلی قسم ثالث گفتیم فردی که متیقن الحدوث است و علم به وجود کلی در ضمن آن پیدا می کنیم، قطعاً از بین رفته لکن احتمال بقاء کلی را به واسطهﻯ حدوث فرد دیگری می دهیم که این حدوث، یا مقارن با زوال فرد اول است یا اینکه از زمان وجود فرد اول موجود شده است. در اینجا شبهه ای مطرح کردیم و گفتیم اگر به دقت عقلی به موضوع نگاه کنیم نتیجه اش عدم جریان این استصحاب است لکن در استصحاب کلی قسم دوم نیز باید قائل به عدم جریان شویم و اگر میزان در باب استصحاب، صدق عرفی باشد و دقت عقلیه اعتباری نداشته باشد، استصحاب کلی قسم سوم نیز علاوه بر قسم دوم، اقتضای دخول دارد.
 مرحوم امام (ره) در کتاب رسائل صفحهﻯ 134 در مقام بیان تفصیل برای حل این مشکل می فرمایند از آنجا که میزان در وحدت قضیهﻯ متیقنه و مشکوکه، صدق عرفی است، در استصحاب کلی قسم ثالث، موارد مختلف هستند. یعنی در برخی از موارد، طبق صدق عرفی، شک در بقاء کلی داریم و در برخی از موارد نیز شک در بقاء کلی نداریم. مثلاً اگر موضوع حکم، فردی از افراد انسان و فردی از افراد حمار بود، به دقت عقلیه باید سراغ جنس قریب آنها یعنی «حیوان» برویم؛ حال آنکه نظر عرف نسبت به این جامع برای انسان و حمار مساعد نیست؛ چراکه عرف، انسان را حیوان نمی داند. بنابراین موارد، مختلف هستند و در هر مورد باید ببینیم ذوق عرفی مساعد با بقاء طبیعت است یا اینکه نظر عرف، به سمت خصوصیات فردیهﻯ آن مورد می رود و برای طبیعت، عرفاً بقایی صدق نمی کند.
 ایشان در ادامه در مقام بیان ضابط می فرمایند گاهی اوقات وضعیت افراد به گونه ای است که ذهن، منصرف به سمت جامع آنها می شود و خصوصیات در نظر او هیچگونه ارزشی ندارد. در مقابل، گاهی اوقات نیز ذهن منصرف به خصوصیات فردیه می شود و جامع را تصور نمی کند و در نتیجه شک در بقاء جامع نیز نمی کند بلکه اگر کسی جامع را هم به او یادآوری کند، این جامع را تابع افراد می بیند و می گوید وقتی فرد عوض می شود، جامع نیز عوض می شود. مثال برای جایی که ذهن سمت جامع می رود، زمانی است که علم به وجود حیوانات مختلفی در اتاق داریم، در این صورت ذهن به سمت طبیعت حیوان که جامع بین آنها است می رود و کاری به خصوصیات افراد ندارد. لذا اگر به هر دلیلی در وجود آن طبیعت شک کردیم، ولو شک ما از جهت قطع به زوال آن حیوانات و موجود شدن حیوانات دیگری به جای آنها باشد، صدق می کند که بگوئیم در بقاء طبیعت حیوان شک کرده ایم. چون ذهن، به سمت جامع رفته و نسبت به خصوصیات فردیه، ارکان استصحاب کامل نیست؛ به دلیل اینکه خصوصیات فردیه، در مورد فردی که از بین رفته، مقطوع الارتفاع هستند و در مورد فرد جدید، متیقن الحدوث نیستند.
 جواب به تفصیل مرحوم امام (ره):
 این ملاکی که مرحوم امام (ره) قرار داده اند، کلی گویی است. چون مصداق پیدا کردن برای جایی که ذهن به سمت جامع می رود یا جایی که ذهن به سمت خصوصیات فردیه می رود، به طوریکه این مصادیق قابل تردید نباشند، مشکل است.
 تفصیل مرحوم شیخ عبدالکریم حائری (ره) پیرامون جریان استصحاب کلی قسم سوم:
 برای حل مشکل مطرح شده نسبت به ملاک و ضابطهﻯ جریان استصحاب، استاد حضرت امام(ره)، شیخ مشایخنا مرحوم شیخ عبدالکریم حائری(ره) در کتاب دُرَرُ الفَوائِد چاپ جامعهﻯ مدرسین با حاشیهﻯ آیت الله العظمی اراکی(ره) صفحهﻯ 537، تفصیل دیگری مطرح کرده اند که انصافاً بیان پخته ای است.
 ایشان می فرمایند اگر مولا طبیعت را برای حکم، به صورت صرف الوجود (طبق مبنای اصالت الوجود) یا به تعبیر دیگر به صورت صرف الطبیعة (طبق مبنای اصالت الماهیة) اخذ کرده باشد، این طبیعت در ضمن هر فردی که محقق شود کفایت می کند و هیچگونه تفاوتی نیز بین افراد طبیعت وجود ندارد. پس تا زمانی که یک فرد از طبیعت وجود دارد یا محتمل الوجود است، طبیعت نیز وجود دارد یا مشکوک البقاء است ولو اینکه آن فرد، تغییر کند و همزمان با از بین رفتن آن، فرد دیگری به وجود بیاید. چون معنای صرف الوجود بودن، بقاء طبیعت است تا زمانی که یک فرد از آن در خارج موجود باشد و انعدام صرف الوجود به انعدام مطلقه است. یعنی باید تمام افراد از بین بروند تا صرف الوجود از بین برود و اگر پس از آن، فرد دیگری شکل گرفت، حدوث جدید به حساب می آید. لذا حدوث جدید، بعد از انعدام مطلق که همهﻯ افراد از بین می روند و پس از آن نیز یک فَتره ای می گذرد، شروع می شود.
 بنابراین تا زمانی که انعدام مطلق حاصل نشده است، تبدّل و تغیّر افراد تأثیری در صرف الوجود ندارد و طبیعت، باقی است. پس اگر یقین به وجود افرادی پیدا کردیم و پس از آن، یقین کردیم آن افراد از بین رفته اند ولی همزمان با آنها احتمال دادیم فرد دیگری به وجود آمده است، از آنجا که انعدام مطلق و یقین به نابودی همهﻯ افراد، متخلل نشده است بلکه احتمال فرد جدید، متصل به افراد گذشته است، احتمال فرد جدید، احتمال البقاء نسبت به صرف الطبیعة محسوب می شود. چون حدوث جدید، پس از انعدام مطلق شروع می شود؛ ولی اگر طبیعت به نحو صرف الوجود اخذ نشده باشد، بدین صورت که دلیل، ظهوری در آن نداشته باشد و اجمال داشته باشد، استصحاب در قسم ثالث جاری نمی شود.
 البته این بیان شیخ عبدالکریم(ره) که صِرفُ الطَبیعة یَصدُق بِفَردٍ ما و انعدام آن به جمیع افراد است، بر اساس مسامحهﻯ عرفیهﻯ رجل همدانی(ره) است نه دقت عقلیهﻯ شیخ الرئیس(ره).
 والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo