< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری - مقدمات و مباحث الفاظ

93/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فایده علم اصول

علم اصول را اینگونه تعریف کردیم : «هو العلم بالقواعد الممهَّده لاستنباط الاحکام الشرعیّه، عن ادلّتها التفصیلیّه»[1] این هم تعریف به غرض است و از اینجا معلوم می شود علم اصول مقدّمه است برای علم فقه و فایده مترتبه بر آن توانایی و تمکّن از علم فقه است، مراد از فقه هم اجتهاد و استنباط است، احکام کلیّه. لذا ابتدا باید فایده علم فقه را بررسی کنیم، فایده علم فقه معرفه الاحکام است، انسان به خاطر اطاعت خدا و التقرّب الی جنابه و الفوز بجنانه، و الأمن مِن عقابه، دنبال این معرفت است . این معرفه سه حالت دارد:
1-تاره معرفت وجدانی است که علم به احکام پیدا می کنیم.
2-تاره هم معرفت تعبّدیّه است که به واسطه علم تعبدی به وسیله حجج و امارات به دست می آید.
3-گاهی هم علم نیست اصلا بلکه تنجّز احکام است علی تقدیر الوجود، یعنی بدون اینکه ما علمی پیدا کنیم که حکمی هست یا نه لکن اگر باشد منجَّز است و استحقاق عقاب بر آن مترتب می شود.
پس اقلّ المراتب از فواید علم فقه «الأمن من العقوبه» است، زیرا بدون علم فقه أمن از عقوبت پیدا نمی کنیم و این اقلّ مراتب عبودیّت است، امیر المومنین صلوات الله علیه فرمودند «الهی ما عبدتک خوفا مِن نارک و لا طمعا فی جنّتک و لکن وجدتک اهلا للعبودیّه فعبدتک»[2]. حالا در مورد أمن از عقوبت می خواهیم صحبت کنیم که متوقف بر سه امر است:
شروط استحقاق عقاب
1-اینکه واقعا حکم الزامی باشد به حسب مقام ثبوت، زیرا اگر نبود و انسان احتمالش را بدهد، یا اینکه علم به حکم داشته باشد ولی فی الواقع نباشد داخل در بحث تجرّی می شود.
2-مکلّف توجّه و التفات داشته باشد، یعنی احتمال آن حکم را هم بدهد و الا اگر ناسی یا غافل باشد، یا قطع به خلاف داشته باشد دیگر استحقاق عقاب ندارد، پس باید التفات پیدا بکند و احتمالش را بدهد.
3-دو کار دیگر می ماند که باید انجام شود تا استحقاق عقاب حاصل شود،
اول: اینکه مولی باید بیان بکند، زیرا اگر حکم را جعل بکند ولی بیان نکند استحقاق عقاب حاصل نمی شود.
دوم: اینکه عبد باید فحص از دلیل و بیان بکند، زیرا وظیفه المولی جعل البیان است فی معرض الوصول، بحیث لو فحص العبد لظفر به، مولی وظیفه ندارد بیانش را ایصال بکند به تک تک مکلّفین، بلکه همین که در معرض وصول قرار بدهد کفایت می کند و فحص وظیفه عبد است،
لذا عبد وقتی متوجه تکلیف شد و احتمالش را داد، این احتمال هست که مولی حکمی را بیان کرده باشد و در معرض وصول هم قرار داده باشد، از همین باب است که می گوییم شبهه قبل الفحص مجرای برائت نیست و مجرای احتیاط است زیرا هنوز عبد وظیفه اش را انجام نداده و فحص نکرده لذا باید احتیاط بکند.
با این توضیح معلوم می شود اگر مولی حکمی را بیان کرد و در معرض وصول هم قرار داد و عبد فحص نکرد و آن را ترک کرد در حالی که احتمالش را می داد و به آن التفات داشت، اینجا عبد مستحق عقاب است زیرا مولی به وظیفه اش عمل کرده، هم تکلیف الزامی جعل کرده و هم در معرض وصول قرار داده ولی عبد ترک وظیفه کرده است. لذا از همین باب است که می گوییم از موارد اصاله الاحتیاط شبهه قبل الفحص است، زیرا عبد نمی تواند بی تفاوت باشد در حالی که مولی وظیفه اش را انجام داده است.
وظیفه عبد چیست؟ فحص حتی الیأس عن الظفر بالدلیل، یعنی به جایی برسد که معلوم بشود مولی بیانی در معرض وصول ندارد، اگر داشت هر آینه عبد پیدا می کرد، هر کجا که از یافتن دلیل مأیوس شد مجرای برائت عقلی میشود، برائت از چه؟ از استحقاق عقاب بلا بیان. تا اینجا که گفتیم فقه از نگاه یک مجتهد بود.
فقه مقلّد چیست؟ در حق مقلّد، فقهِ خودش میزان است، فحص مقلّد رجوع به رساله است، یعنی باید رساله را تهیّه بکند اگر در رساله نبود باید سوال بکند، اگر حکمی پیدا نکرد می تواند به برائت رجوع بکند، پس فقه مقلّد، رجوع به مرجع است و فقه مجتهد رجوع به ادلّه.
جمع بندی مطلب
پس فایده علم اصول تمکّن از علم فقه است و فهمیدن احکام الله و متعلّقاتش فوایدی که گفتیم(تقرّب الی الله والفوز بجنانه و الامن من عذابه) مترتّب بر خود علم فقه می شود یعنی بر خود اجتهاد و استنباط احکام، مانند نماز و احکام آن، لذا اطاعت الله که موجب تقرّب الی الله است، لأنه مستحقّ للعباده، متوقّف بر این شناخت احکام و فقه است.
اگر بخواهد بهشت برود باز هم متوقّف بر اطاعت الله است، اطاعت هم متوقف بر شناخت احکام الله است که به واسطه علم فقه به دست می آید. اگر بخواهد از غذاب الهی هم در أمان باشد باز هم مطلب به همین بیان است که گفتیم.
برخی فایده علم فقه را منحصر می کنند در همین سوّمی لکن این اشتباه است، لأنّ الله مستحقّ للعباده و این عبادت امیر المومنین است، «الهی ما عبدتک خوفا مِن نارک و لا طمعا فی جنّتک و لکن وجدتک اهلا للعبودیّه فعبدتک» این عالی ترین مرتبه اش است و خلاصه کردن عبادت، در مرتبه أمن از عذاب صحیح نیست.
ثانیا استنباط مستنباط مستحبات و مکروهات آیات جزء علم اصول هست یا نیست؟ هست، و حال آنکه در مستحبات و مکروهات عقوبتی وجود ندارد، لذا بسیار روشن است که نمی توانید فایده علم فقه را منحصر در «الأمن من العقوبه» بکنید و الا باید همه مکروهات و مستحبات را از آن خارج بکنید، زیرا قطع به عدم العقوبه در اینها داریم در حالی که مسلّما جزء علم فقه هستند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo