< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پاسخ به شبهه ابن قبه رازی

1- جلسه پنجم اصول 10 مهر 1402

امام علی: لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ؛ فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ، وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ مَعَاشَهُ، وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ. وَ لَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ: مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ خُطْوَةٍ فِي مَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ. قصار 390

مومن روزش را به سه بخش تقسیم می کند، بخشی از زمانش را می گذارد برای مناجات با خداوند (این اطلاق دارد، مناجات واجب مثل نماز را می گیرد و هم مناجات مستحب مثل تلاوت قرآن) بخش دیگر برای کار و تامین معاش هست، و بخشی هم برای لذت های حلال و تفریح، سزاوار نیست عاقل حرکتش را جز در این سه مورد قرار بدهد، بخشی برای معاش و زندگی، بخشی هم گامی برای قیامتش بردارد و یا در لذت غیرحرام بکار ببرد.

پاسخ به شبهه ابن قبه رازی

سخن پیرامون حجج بود، اولین بحث مقام ثبوت است، آیا در مقام ثبوت شارع مقدس می تواند ما را متعبد کند به امارات غیر علمیه؟

ابن قبه رازی گفته بودند امکان وقوعی ندارد چون مشکل دارد، مشکل اجتماع مثلین است، اجتماع ضدین است، تناقض در مبادی هست، تناقض در ملاکات هست.

پاسخ هایی داده شد و یک جواب این بود که حجیت به چه معناست؟

یک. حجیت به معنای جعلُ الحکم نیست بلکه به معنای منجزیت و معذریت هست.

دو. به معنای جعل الحکم هم باشد شارع جبران می کند، می گوید اگر از این راه رفتی و آسیب دیدی من جبران می کنم.

سه. اینکه در این گونه موارد حکم واقعی، فعلی معلق است و حکم ظاهری فعلی منجز است، اصالة الاباحة می گوید این ماء الشعیر را می توانی بنوشی اگر در واقع و نفس الامر نمی توانستم و القای فی المفسده بوده شارع مقدس می گوید آن فعلی بوده ولی در حق شما باید نداشته(منجز نبوده) و این باید بوده که کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه. یا اصالة الطهارة، دو فعلی درست کرد، فعلی معلق و فعلی منجز.

چهار. (این را آخوند به شیخ نسبت داده در حالی که این نسبت صحیح نیست) کفایه ص 43:

فانقدح بما ذكرنا : أنّه لا يلزم الالتزام بعدم كون الحكم الواقعيّ في مورد الاصول و الأمارات فعليّا ، به آن چیزی که بیان شد روشن شد که لازم نیست ملتزم شویم که حکم واقعی در اصول و امارات فعلی نیست (ما گفته بودیم فعلی هست ولی منجز نیست اما اینجا به شیخ نسبت داده که شیخ گفته حکم واقعی اصلا فعلی نیست، رسائل چاپ جدید ج1 ص 114، گفته است حکم واقعی انشائی غیر فعلی است)

(بین حرف دیروز و حرف امروز تفاوت قائل می شویم، دیروز گفتند حکم فعلی منجز نیست بلکه معلق است و حرف امروز این است که اصلا فعلی نیست)

آخوند این را به شیخ نسبت داده اند در حالی که شیخ نمی خواهد بگوید حکم فعلی نیست بلکه می گوید حکم فعلی است ولکن حکم فعلی است که تشویق در فعلش و توبیخ و نکوهش در ترکش نیست، نه فعلی معلق و فعلی منج

توضیح ذلک:

شما یا این است که در حال انسداد این حرف را می زنید (قائل به امتناع تعبد می گوید در حال انسداد یا در حال انفتاح، انسداد این است که بگوییم طریق علم بسته است. از ابن قبه می پرسیم راه برای علم نداریم شما هم می گویید سراغ خبر واحد نرو( تعبد به ظن همین هاست) سراغ اجماع منقول نرو، ما پس چه کنیم وقتی می گویید یمتنع التعبد. یک راه بیشتر نمی ماند که بگوییم که آن چیزهایی که به آن یقین داریم به آن اخذ کنیم (اصل نماز ، روزه، خمس و زکات…) اما به ریزه کاری هایش لازم نیست متعبد بشیم؛ اصل خمس را قائل بشیم اما اینکه به مرجع تقلید بدهیم به چه دلیل؟ و خروجی این حرف بی دین شدن است.

بنابراین دو حالت دارد

یا شما می گویید در زمان انسداد باب علم یمتنع التعبد و این لازمه اش خروج از دین است و راه باز کردن برای اباحه گری است و این بدیهی البطلان است که ما یک مبنایی را برگزینیم که خروجی اش بی دین شدن است.

یا اینکه مبنای دوم را انتخاب می کنید و می گویید جایی که ینفتح باب العلم (مثلا در زمان امام معصوم هستیم) در جایی که طریق العلم باز است اینجا یمتنع التعبد بالظن. (جایی که به معصوم دسترسی داریم و زمان معصوم هستیم یمتنع التعبد بالظن، زیرا از معصوم می پرسیم و او می گوید یا درست است یا نادرست)

پاسخ: انفتاح باب علم یک واقعیت یا خلاف واقعیت است؟ پاسخ این است که خلاف واقعیت است چون اولا دوره حضور ائمه در جامعه 250 سال بوده است، با این ویژگی ها:

الف: با فشار شدید بر ائمه و معصومین، از دستگیر شدن نگران بودند اطرافشان پر از جاسوس بود .

ب: در بسیاری از مواقع ائمه در حصر و تحت نظر بودند.

ج: اگر در حصر هم نبودند جاسوس ها بودند و امام نمی توانست حقیقت را بیان کند و تقیه می کردند.

د: گاه تقیه بر خودش نبوده ، بلکه تقیه بر طرف بوده(تقیه بر جان مکانی)، مثلا امام کاظم به علی بن یقطین پیام دادند که امروز به سبک اهل سنت وضو بگیر در حالی که هارون نگاه می کرد …

ه: گاهی هم بعد مکانی بوده (در زمان انفتاح بعد مکانی بوده) بین مکلف و معصوم.

بنابراین

اولا انفتاح یک واقعیت بیرونی نیست،

ثانیاً از همه اینها هم بگذریم و هیچ محذوری هم نباشد امام که همیشه در دسترس نبوده، (وارد فرمایش شیخ می شویم) در چنین شرایطی که چنین وضعیتی هست این کسی که یسلک طریق الاماره ، حکم واقعی در حق او هم هست (نه اینکه در حق او نباشد)

لکن در اینجا سه صورت دارد:

صورت اول: این طرف حکم واقعی را می داند و انجام نمی دهد.

صورت دوم: اینکه حکم واقعی را نمی داند لکن راه برایش باز بود و او جاهل مقصر است مثلا نماینده خاص امام در دسترسش بود و او میتوانست بپرسد و نپرسید.

صورت سوم : اینکه جاهل قاصر است و اصلا توهم چنین حکمی در رابطه با او نمی رود.

فایده این حکم واقعی این است، پس کی شیخ می گوید که حکم فعلی نیست؟ می گوید فعلی هست ولی چون به عسر و حرج می افتد این حکم واقعی از او خواسته نشده، نه اینکه اصلا نیست، (اگر اصلا نیست دیگر جاهل مقصر ، جاهل قاصر و عالم نداریم) جناب شیخ می گوید به این ترتیب دیگر مثلینی نیست، آنجایی مثلین هست که عالم است، آنجایی مثلین هست که مقصر باشد ، آنجا اجتماع ضدین هست که چنین وضعی باشد در جایی که جاهل قاصر است نه مثلینی هست نه ضدینی هست نه تضادی در مبادی احکام هست نه تضادی در ملاکات احکام هست، پس این مطلبی را که آخوند به شیخ نسبت داده صحیح نیست و شیخ این مطلب را نگفته.

می ماند راه پنجم (سید محمد فشارکی استاد آقای حائری بزرگ)

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo