< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: یمکن التعبد بالظن، فی مقام الاثبات

1- جلسه هشتم اصول 17 مهر 1402

امام علی: خُذْ مِنَ الدُّنْيَا مَا أَتَاكَ، وَ تَوَلَّ عَمَّا تَوَلَّى عَنْكَ؛ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ، فَأَجْمِلْ فِي الطَّلَبِ. قصار 393

از دنیا همان قدر که به سراغت می آید بگیرید، و از آنچه که از تو روی گردان است روی بگردان، اگر چنین نمی کنی لااقل در طلب دنیا به صورت معقول تلاش کن و حریص نباش.

بحث در این بود که یمکن التعبد بالظن، وارد مقام اثبات شدیم: هل وقع التعبد ام لا؟ (تعبد به ظن در عالم اثبات واقع شده یا نشده؟)

گفته شده در بعضی جاها یقینا واقع شد مثلا خبر واحد عادل و حجیت خبر واحد.

بعضی جاها هم نفی اش اثبات شده مانند قیاس، نفی قیاس از بدیهیات فقه شیعه است.

در شک در حجیت یا عدم حجیت آیا اصل بر حجیت است و عدم یحتاج الی الدلیل یا اصل بر عدم حجیت است و حجیت یحتاج الی الدلیل؟

مشهور اصولیین اصل را عدم حجیت می دانند الا اینکه دلیلی بر خلافش باشد؛ اصل عدم حجیت است الا فی الظواهر، الا فی خبر الواحد، الا فی الاجماع المنقول، الا فی قول لغوی…

سوال: آیا کسی معتقد است که اصل بر حجیت باشد الا اینکه دلیلی بیاید؟

انفتاحی ها (کسانی که می گویند باب علم باز است، خروجی بسیاری از حرفایشان این است که اصل حجیت ظن است الا ما خرج بالدلیل.

این آیاتی هم که می گویید هیچ کدام دال بر عدم حجیت ظن نیست. درست است این آیات در حوزه اعتقادی است ولکن شأن نزول، حکم را مقید نمی کند، ان الظن لا یغنی من الحق…

فعلا کاری به آیات نداریم. حرف این است که اینجا پای انتساب به سخن به خداست، استناد سخن به خداست، اینجا سه حالت دارد:

    1. یقین داریم که این استناد واقعی است و بحثی نداریم.

    2. یقین داریم که این استناد نادرست است، در این هم بحثی نیست.

    3. در جایی که شک داریم این منسوب به خدا هست یا نیست این استناد چه حکمی دارد؟ این استناد حکمش افتراء علی الله است چون احراز نشده که این را خدا گفته باشد ، به چه ملاک شما می گویید قال الله، قال رسول الله و به عبارت دیگر:

یک. گاه موضوع حکم واقع است مانند خمر، خمر حرام است، آنچه که خمر است واقعاً یحرم.

دو. گاه موضوع حکم می رود روی شک، کل شیءٍ لک طاهر حتی تعلم انه نجس؛ کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام.

سه. گاه حکم می رود روی علم . (4 اثر دارد: تعذّر، تنجّز، تجرّی و انقیاد)

آنجایی که موضوع حکم علم شد، این حکم فقط روی علم می رود، اگر علم نبود این حکم نیست یعنی تنجز، تعذر، تجری و انقیاد هیچکدام معنا ندارد و در مظنه هیچ کدام از این سه تا نیست (واقع نیست، شک (موضوع حکم) هم نیست و علم هم نیست)، بنابراین دلیلی نداریم که مظنه دلیل ما شود.

یقع الکلام در آیاتی که نفی می کند حجیت ظن را ، حجیت مظنه :

آیات:

یونس 36: ﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ﴾

سیاق این آیه آیات اعتقادی است، ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ ۚ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ ۗ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ، ولی إِلَّا ظَنًّا ۚ إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا، قضیه حقیقیةٌ لا قضیةٌ خارجیةٌ.﴾

 

یونس 66: ﴿أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ ۗ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ ۚ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ﴾ (آیه نکوهش می کند آنهایی را که دنبال تخمین و گمان هستند)

یونس 59: ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ ۖ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ﴾ (این آیه دیگر سخن در مباحث اعتقادی نیست سخن از حراماً و حلالاً هست)

(قرآن نکوهش می کند کسانی که رزق خدا را حلال یا حرام می کنند و علم به آن ندارند و چون علم و یقین ندارند افتراء به خداست)

اما آیاتی که قول بغیر علم را نکوهش می کنند:

اعراف 28: ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً﴾ (گناه بزرگ، زنا، لواط بر این سه گناه فاحشه اطلاق شده) ﴿قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ.﴾

مظنه از مصادیق اتقولون علی الله ما لا تعلمون. (آیه دارد نکوهش می کند)

اشکال کردند که آیات کفایت می کند:

پاسخ. اگر آیات یکفی در عدم حجیت مظنه، در صورتی است که عقل به تنهایی ما را هدایت نکند ولی این آیات ارشاد به حکم است، عقل می گوید حرف با برهان بزنید، سوره بقره آیه 111 اشاره به این حکم عقل است:﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ ۗ تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ﴾ ۗ (قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ) . در قرآن 4 بار قل هاتو برهانکم دارد. این حکم عقلی است و عقل می گوید مستدل و منطقی حرف بزنید.

کهف 15: ﴿هَٰؤُلَاءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً ۖ لَوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ ۖ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا﴾

سلطان یعنی برهان، برهانشان کجاست؟

یونس 68: ﴿قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۖ هُوَ الْغَنِيُّ ۖ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۚ إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بِهَٰذَا ۚ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾

اینها همه اش اشاره به حکم عقل دارد، و این آیاتی که برای عدم حجیت ظن اطلاق شده از آنجا که مستقل عقل باشد، بنابراین حکم این آیات ارشادی است و لیس بحکم مولویٍ

اصل عدم حجیت ظن است پس در مقام اثبات آن دو صورت (علم به حجیت و علم به عدم حجیت ) بحثی نیست در جایی که شک داریم آنی که نیاز به دلیل دارد حجیت است و عدم نیاز به دلیل ندارد ، عقل می گوید چیزی که شما یقین نداری به خدا نسبت نده این افتراء به خداست. آنوقت می رویم سراغ ادله؛ برخی ادله که می گوید حجج دلیل باشد مانند ظواهر، مانند خبر واحد و قول لغوی و بعضی دیگر از حجج.

در این گونه موارد علم نیست ولی علمی است، و ما دائر مدار علم و علمی هستیم.

انسدادیون اگر می گویند هم باب علم و هم باب علمی بسته است را قبول نداریم اما اگر بگویند باب علم بسته است و باب علمی باز است این همان قول به انفتاح است و همین برای ما کافیست.

(اوامر مولوی: اوامری که مولا مولویتش را اعمال می کند، اگر از مولویتش اعمال نکند حکمی نمی فهمیم؛ مثل وجوب صلاة ، مثل وجوب صوم و حج و خمس و زکات… اگر ما باشیم و عقل اینها استفاده نمی شود مثل بسیاری دیگر از احکام صلاة. تا مولا امولویتش را اعمال نکند ما نمی فهمیم ولی امر ارشادی امری است که اگر مولا مولویتش را اعمال نکند ما می فهمیم. مانند اطیعوا الله و اطیعوا الرسول … عقل می فهمد که خدا را باید اطاعت کنیم چون او منعم است و وجوب شکر از منعم از بدیهیات عقل است)

ما در اینجا این بحث را به میان می کشیم که آیا مستند باید حرف بزنیم یا نه؟

عقل می گوید بله، عقل می گوید حرف بی سند پذیرفته نیست. ﴿لَوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ… قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ﴾ این هم که می گوییم این آیه ارشاد به حکم عقل است تفسیر کردیم آیه را، تمام مفسرین ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ...﴾ را همه می گویند ارشاد به حکم عقل است.

بسیاری از آیات ارشاد به حکم عقل است و این نشانه این است که این دین دین خرد است، پس اگر ما می گوییم ارشاد به حکم عقل است میخواهیم بگوییم این آیات را اگر از دست ما هم گرفتید و آمدیم و گفتیم این آیات حوزه شان روی مسائل اعتقادی است و فقط یک آیه حوزه حلال و حرام است ، پس نمی توانیم به آن آیه استدلال کنیم . ما می خواهیم بگوییم اگر این آیات را از دست ما گرفتید در مقام اثبات می گوییم اصل عدم حجیت ظن است الا ما خرج بالدلیل.


 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo