< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1400/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع/مقدمه واجب/ ضد/ ترتب/ مقدمات امام

امام علی: العُمرُ الذي أعذَرَ الله فيهِ إلى أبن آدمَ ستّونَ سنةً . قصار 326

عمری که خداوند در آن با فرزندان آدم اتمام حجت می کند و عذرشان را می پذیرد 60 سال است. بعد از آن دیگر عذری پذیرفته نیست. در روایات هست عمر بین 60 تا 70 آمادگی برای رفتن است. در روایات روی 40 سال و روی 60 سال تاکید هست. جمعش به این است که از 40 سالگی باید آماده بود و باید بار و بنه را محکم بست برای رفتن قرار هم بر ماندگاری دائم نیست. در روایات این دنیا به کاروانسرا تعبیر شده ، امید که در سال جدید تصمیم بگیریم و واقعا از خداوند حول حالنا الی احسن الحال را بخواهیم .

سخن پیرامون این است که آیا امر به شیء نهی از ضد می کند یا نه؟

بحثی که علما را درگیر کرده این است که گفته اند اگر امر به شیء نهی از ضد بکند (عبادتی اگر ضد واجب دیگری شد و نهی به او خورده) موجب فساد است.

شیخ بهایی هم گفتند اگر امر به شیء نهی از ضد هم نکند این عبادت فاسد است چون امر ندارد.

امر ازل النجاسه عن المسجد داریم و ضدش نماز است ، و مکلف ازاله نجاست از مسجد نکرد و نماز خواند. بزرگان هم وارد این مبحث شدند که برای این عبادت امر درست کنند.

مهم ترین راه حل بحث ترتب است که از محقق ثانی شروع و بعد میرزای شیرازی تبیینش کرده و بعد هم تلامیذشان فشارکی و نائینی به آن پرداخته اند.

مرحوم نائینی با 5 مقدمه ترتب را به صورت طولی درست کرده . گفته شارع گفته ازل النجاسه عن المسجد ولی اگر ترکت الازاله فصلّ. با این ترتب طولی خواسته برای این عبادت امر درست کند.

امام خمینی با 7 مقدمه خواسته اند ترتب عرضی درست کنند. یعنی ازاله و صلّ اگر هم در کنار هم باشند جمع بین ضدّین نخواهد شد.

آن هفت مقدمه این است:

مقدمه اول : اوامر یتعلق بالطبایع لا بالافراد (به خصوصیات تعلق نمی گیرد)

مقدمه دوم: (از نظر امام بسیار مهم است و این مقدمه خودش ذی المقدمه است)

خلاصه این مقدمه این است :

نکته اول: ما هو الاطلاق ؟ (اطلاق چیست؟) آیا اطلاق جمع القیود است(اعتق رقبةً یعنی سواءٌ کانت مومنةً او غیرمومنة، سواءٌ کانت سیدةً او غیرسیدةٍ. این جمع القیود هست یا اطلاق لحاظی) یا اطلاق رفض القیود است؟(اینکه می گوید من طبیعت را می خواهم و نظر به خصوصیات ندارم. اعتق رقبةً، نظر به این ندارم که خصوصیاتش چیست بلکه طبیعت رقبه را می خواهم)

و هذا هو الفرق بین الاطلاق و العموم (در عموم نظر به افراد دارد و اطلاق نظر به افراد ندارد).

پاسخ این است که : اطلاق رفض القیود است و تمام الموضوع اطلاق طبیعت است، بدون در نظر داشتن خصوصیات و جمع القیود نیست.

نکته دوم: بنابراین اطلاق همان عموم است ، تفاوتشان فقط در لفظ است که در عموم از الفاظ العموم استفاده میشود و اطلاق بالدلالة العقلیه است (دلالت عقلیه هم همان مقدمات حکمت است. اینکه مولا در مقام بیان هست و قرینه ای در مقام تخاطب نداشته و بنابراین یستفاد الاطلاق)

و اینکه اطلاق بر دو قسم است:اطلاق شمولی و اطلاق بدلی.

این مطالب خلاف واقع است و سخن درستی نیست، چرا که خروجی این مطالب آن است که اطلاق جمع القیود است، در حالی که حقیقت آن است که اطلاق چیزی جز رفض القیود و نداشتن قیدی نیست. نیز در اطلاق شمولی و اطلاق بدلی ما نگاه به افراد داریم منتها در اطلاق شمولی نگاه ما به همه افراد است (به همه مصادیق) و در اطلاق بدلی نگاه ما به احد علی البدل است در حالی که خانه از پای بست ویران است، اصلا ما در اطلاق نظر به افراد و مصادیق نداریم.

نکته سوم: فالدال علی الاطلاق لیس هو اللفظ بل الدال علی الاطلاق هو العقل. با مقدمات حکمت می گوییم که تمام الموضوع طبیعت است . کاری به مصادیق و افراد نداریم، دلیل این مطلب وجدان است. آیا احل الله البیع با احل الله کل البیوع یکی هست؟

وجداناً اینها متفاوت هستند (احل الله البیع و احل الله کل البیوع) در دومی ما نظر به افراد داریم و در اولی نظری جز به طبیعت نداریم.

نکته چهارم: هر عام افرادی اگر بخواهد نتیجه بدهد، نیاز به اطلاق احوالی دارد، یا اگر اطلاق مراد قائل نیست نیاز به تقیید دارد.

توضیح ذلک: اکرم العلماء (یعنی اکرام کن این عالم و این عالم و این عالم …) این عام است، اما اگر بخواهیم از این عموم بهره مند بشویم باید وارد حوزه اطلاق و تقیید بشویم یعنی این علمایی که می گویید سادات هستند یا غیر سادات؟ اگر بگویید مطلق است یعنی طبیعت العالم (چه سادات و چه غیر سادات) تفصیل بین سادات و غیر سادات یا هست یا نیست . این یا را بحث اطلاق و تقیید درست می کند. بله ولی اگر گوینده نظر به سادات علماء دارد باید بگوید.

سوال: اکرم العلما عام است یا مطلق ؟

از این جهت که افراد را شامل است عام است و دالش جمع محلای به لام است، اما از این جهت که حالات(احوال) را فرا میگیرد مطلق است یعنی طبیعت مراد است اینکه آیا سیادت مد نظر هست یا مد نظر نیست این را از اطلاق استفاده می کنیم نه از الف و لام جمع محلای به لام.

نکته پنجم : این است که غایة الاطلاق با غایة العموم متفاوت است.

در غایة العموم این لفظ را آینه برای افراد قرار دادیم و انگار چتری بر سر افراد کشیده ایم ولی در غایة الاطلاق چتر را برداشتیم. فغایة العموم این است که این چتر را بر سر افراد بکشیم و غایة الاطلاق این است که این چتر را برداریم از سر افراد. وقتی چتر را برداشتی عملا می شود رفض القیود . فغایتهما ایضا متفاوتةٌ.

فتحصّل: أنّ الفرق بين الإطلاق و العموم ليس إلّا من جهة أنّ الموضوع للحكم في الأوّل نفس الطبيعة، و في الثاني المصداق الذاتي منها (من الطبیعه)

(در اطلاق موضوع، خود طبیعت است و در عموم مصداقش هست)، و أمّا الخصوصيات الفردية فأجنبية عن دائرةِ دلالتهما و إن كانت غير منفكّةٍ عن الطبيعة و مصاديقها خارجاً.

الحق ان الکلی الطبیعی موجود بوجود افراده، اینکه ما می گوییم در اطلاق نظر به طبیعت داریم معنایش این نیست که خصوصیت ندارد و معنایش این نیست که این طبیعی منهای خصوصیات وجود پیدا می کند ، بلکه معنایش این است که ما نظر به آن نداریم (چتر را بر میداریم گرچه نمی توان طبیعی را منهای افراد ملاحظه کرد)

امام با این مقدمه مبنا را از بین بردند و بستر نزاع را جمع کردند به این بیان :

اگر اطلاق ( ازل و صلّ) به معنای جمع القیود بود (میشد ازل النجاسه ولو نماز بر تو واجب باشد) اینها در کنار هم قرار می گیرند و قابل جمع هم نیستند زیرا فرض این است که نمی توانیم هم ازاله و هم صل را داشته باشیم. اما امام با این مقدمه فرض نزاع را از بین بردند.میگویند وقتی من به شما میگویم ازل اصلا کاری به این ندارم که آیا نمازی بر شما واجب هست یا نیست وقتی هم می گویم صلّ یعنی هیچ کاری هم ندارم که ازاله ای واجب است یا واجب نیست ، بنابراین چه ضدینی و چه جمع بین الضدینی؟ اصلا من نظر ندارم.

این از مقدمه ثانی امام. تهذیب هم این مقدمات را بطور مختصر دارد ولی جواهر الاصول از صفحه 305 تا 309 مفصل بیان کرده است.


 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo