< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1400/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع/مقدمه واجب/ ضد/ ترتب/

امام علی: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً ، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ(انسان از اینکه دیگران اعمالش را بستایند خوشنود شود و سعی کند انسان اعمالش را به دیگران ارائه دهد تا مدح و ثنایش کنند. اما در ریا در همان لحظه که عملی را انجام می دهد به مردم نشان می دهد تا را انسان خوبی بدانند ولی سمعه در اصل شهرت طلبی هست و در آن دوست داشتن مدح و ثناء هست)، طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ، شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ.[1]

مومن از برتری جویی بیزار است و از ریاکاری متنفر...

در بحث خروجی های بحث ترتب وارد شدیم.

خروجی بحث ترتب یکی اش همین ازاله نجاست از مسجد بود (ازل النجاسه عن المسجد و صلّ) .

دومینش این بود که اذا دار الامر بین اینکه آبی دارد، با این آب یا می تواند ازاله الخبث کند یا می تواند ازالة الحدث کند. اینجا هم گفته اند اهم ازالة الخبث هست و مهم ازالة الحدث هست.

اولا ما در این عرصه روایتی داریم که تکلیف ما را مشخص می کند و هیچ مشکلی برای ما باقی نمی گذارد:[2]

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ (حسن بن محبوب) عَنِ ابْنِ رِئَابٍ(علی بن رئاب از سران شیعه و برادر یمان بن رئاب که از سران خوارج هست) عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ (زیاد بن عیسی ثقه) قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ تَرَى الطُّهْرَ وَ هِيَ فِي السَّفَرِ وَ لَيْسَ مَعَهَا مِنَ الْمَاءِ مَا يَكْفِيهَا لِغُسْلِهَا وَ قَدْ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ قَالَ إِذَا كَانَ مَعَهَا بِقَدْرِ مَا تَغْسِلُ بِهِ فَرْجَهَا فَتَغْسِلُهُ ثُمَّ تَتَيَمَّمُ وَ تُصَلِّي(اگر آب بحدی است که فرجش را بشوید تیمم کند و نماز بخواند کافی است) قُلْتُ فَيَأْتِيهَا زَوْجُهَا فِي تِلْكَ الْحَالِ(آیا می شود شوهرش سراغش بیاید؟) قَالَ نَعَمْ إِذَا غَسَلَتْ فَرْجَهَا وَ تَيَمَّمَتْ (فَلَا بَأْسَ) (اگر شست و تیمم کرد فلا بأس)

به نظر می رسد که در این روایت هیچ ابهامی نیست، می فرماید اذا تعارض الامر بین ازالة الخبث و ازالة الحدث، ازالة الخبث بر ازالة الحدث مقدم است زیرا ازالة الحدث بدل دارد ولی ازالة الخبث بدل ندارد.

بنابراین ما مشکلی در اینجا نداریم. مسئله روشن است با توجه به این روایت.

سوال در اینجا این است: اگر کسی ازالة الخبث نکرد و وضو گرفت و یا غسل کرد این وضو و غسلش درست است یا درست نیست؟

اینجا مصداق این بحث اهم و مهم است. او وظیفه اش ازالة الخبث بوده و ازالة الخبث نکرده.

سید گفته باطل است ، دو وجه برای بطلان هست:

وجه اول: اینکه بگوییم امر به شیء نهی از ضد می کند.

این را اکثر اصولیین قبول ندارند و می گویند امر به شیء نهی از ضد نمی کند.

وجه دوم: چون مامور به تیمم بوده و امر به وضو و غسل ندارد. (لانه مامور بالتیمم و لا امر بالوضوء او الغسلِ)

این بطلَ را آقای حکیم گفته اند فی اطلاقه نظر. (پس معلوم است که ایشان می گویند صحیح است)

سیدعبدالهادی شیرازی می گویند بل یصح.

گلپایگانی گفته بطلان مشکلٌ است یعنی طرفدار صحت است.

خویی گفته است و لصحة وجهٌ حتی علی القول بوجوب صرف الماء فی رفع الخبث، که وجهش را بیان می کنیم.

میرزا هاشم آملی گفته فیه تاملٌ ، قبول نداریم که باطل باشد.

سبزواری گفته یمکن تصحیح بالترتب، و الاحوط ضم التیمم ایضا (تیمم را ضمیمه کنید)

سیستانی، لا یبعد الصحه.

فاضل: فالظاهر حیئنذٍ هی الصحة.

(روشن شد. دو دلیل بر بطلان هست، یک دلیل بر اینکه بگوییم امر به شی نهی از ضد می کند و یک دلیل هم اینکه بگوییم چنین وضو و غسلی امر ندارد)

اما سه وجه بر اینکه بگوییم صحیح است.

وجه اول: به دلیل ترتب.

آقای خویی گفته اند اینجا جای ترتب نیست، ترتب جایی است که دو تکلیف باشد یکی اهم و یکی هم مهم باشد، در این صورت چاره این نیست که بگوییم اگر اهم انجام نشد مهم انجام بشود در حالی که اینجا یک تکلیف است و آن یک تکلیف این است که به ما گفته اند نماز با طهارت از خبث بخوان و مکلف طهارت از خبث را تحصیل نکرده ، در اینصورت بگوییم حال که قید طهارت رفت قید دیگر می آید و آن طهارت از حدث است.( این به چه دلیل است؟) بنابراین اینجا اصلا جای ترتب نیست و با ترتب نمی شود این نماز را درست کرد.

سوال از آقای خویی این است: اینجا به چه دلیل می گویید یک تکلیف است؟ بلکه اینجا هم دو تکلیف است، شارع به یک تکلیف گفته صلّ مع طهاره عن الخبث، و صلّ مع طهارة عن الحدث. چطور در ازاله و صلاة می پذیرید (ازاله نجاست کن اگر نکردی نماز بخوان، اینجا هم شارع بگوید ازاله طهارت از خبث بکن و اما اگر ازاله از خبث نکردی با ازاله حدث نماز بخوان) مشکلی ما نمی بینیم در اینکه اینجا دو تکلیف باشد یک تکلیف مع طهارت الخبثیه و یک تکلیف مع طهارة الحدثیه.

وجه دوم: تصحیح بالملاک است. به چه ملاکی به ما گفته اند که شما ازاله طهارت از خبث کن و به این دلیل ازاله طهارت از حدث لازم نیست؟ بخاطر اینکه ظرف فراهم بشود برای ازاله طهارت از خبث (میدانیم اصلا دلیلش این است) ولی حالا که خودش این ظرف را از بین برده و ازاله طهارت از خبث نکرده ، آن محبوبیت ذاتی ازاله خباثت از حدث که نرفته. (محبوبیت ذاتی ازاله طهارت از حدث که از بین نرفته عارضه پیش آمده و این عارضه را مکلف عمل نکرده ، ازاله نجاست خبثیه را نکرده، آن محبوبیت ذاتی اش که از بین نمی رود)

خویی می گوید ملاک از امر بدست می آید و الان که ازاله خبث نکردیم امر بیاورید حرفتان قبول و وضو و غسل جایش را می گیرد ( به عبارت دیگر ملاکات که دست ما نیست، ما که می دانیم با امر به ازاله خبث ملاکات امر به وضو و غسل رفت و تمام، شما می گویید حالا که ازاله از خبث نکرده ازاله از حدث می آید جایش می نشیند و من خویی می گویم امرش کجاست؟ ما ملاک را از طریق امر می فهمیم و امری در مقام نیست، پس به این ترتیب بطل سید درست می شود، چون ملاک درست نشده و انّ دین الله لا یصاب بالعقول )، فعلی هذا اشکال آقای خویی در ملاک وارد است.

آقای خویی می گویند البته می شود تصحیحش کرد: ويمكن تصحيح الطهارة المائية حينئذ بما قدمناه من انها مستحبات نفسية... (وضو و غسل مستحب نفسی است ، ما بخاطر اینکه بدن و لباس خونی بود رفع ید کردیم از استحباب نفسی اش چون نمی توانست هم ازاله خبث کند و هم ازاله حدث کند، اما اگر ازاله خبث نکرد ، وجودان او آب دارد و می تواند با آن غسل یا وضو بگیرد، بنابراین آن استحباب نفسی اش سرجایش هست و یقع صحیحاً و با آن استحباب نفسی اش بیاورد فعلی هذا آنچه که در این مسئله هست این است که با ترتب می توان درستش کرد و با عبارت آخر محقق خویی هم می توان درستش کرد.

بنابراین در این عبارت : و اذا توضؤ او اغتسل حینئذٍ بطل، بزرگانی که گفته اند فیه تأملٌ ، فیه اشکالٌ … به نظر می رسد اشکالشان صحیح است و باید در اینجا گفت بل صحیحٌ.

پس دو خروجی (مسئله ) تا الان مطرح شد.

خروجی سوم موضوع:

مسئله 36 شرایط الوضو است. إذا نهى المولى عبده عن الوضوء في سعة الوقت إذا كان مُفوّتاً لحقّه، فتوضّأ، يشكل الحكم بصحّته، وكذا الزوجة إذا كان وضوؤها مفوّتاً لحقّ الزوج، والأجير مع منع المستأجر وأمثال ذلك.

مولا در سعه وقت به عبدش گفت وضو نگیر، ولی عبد وضو گرفت ، مشکل است حکم به صحت چنین وضویی چون شنیدن امر مولا اهم است و وضو گرفتن مهم است. در این مسئله امام می فرمایند صحیح است ( همانطور که در دو مسئله قبل هم میگفتند صحیح است)

اگر زوج در سعه وقت حقش را از زوجه طلب کرد، و اگر کسی اجیر کرده کسی را ... آیا این وضو درست است یا درست نیست؟ عبارت سید می گوید یشکل الحکم فی صحته.

در این مسئله سه فرض هست، یکی نهی مولاعبد را ، یکی نهی زوج زوجه را و یکی نهی مستاجر اجیر را امام در همه اینها می گویند صحیح است اما بسیاری از بزرگان در عبد می گویند باطل است ولی در زوجه اکثر فقها می گویند صحیح است. (آقایان سید احمد و سید محمد تقی خوانساری ، اراکی، حکیم، شاهرودی ، میلانی، گلپایگانی، فاضل ، بجنوردی، نائینی، آقا جمال ، اصفهانی، کاشف الغطاء…) مطالعه شود.[3]


[3] تنقیح، ج6، ص64.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo