< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1400/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع/مقدمه واجب/ ضد/ ترتب/

 

امام علی:كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ، ...

سکوت مومن بسیار هست و تمام وقتش مشغول است.

صمت به معنای سکوت از حرف های بیجا هست، مقصود این است که سکوت بجا فضیلت است نه سکوت بیجا. اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است. مومن بیکار نیست، وقتش را پیوسته مشغول کار مثبت برای خود یا برای دیگران هست.

آقای حسن زاده می فرمودند: نفس انسان تمایل به تنبلی دارد باید بزور برنامه بریزید تا تنبلی نکند.

ثمرات بحث ترتب را بیان می کردیم، و این را پی می گرفتیم که آیا خروجی بحث ترتب فقط ازل النجاسه عن المسجد و صل هست یا جاهای دیگری هم هست، گفته شد 15 مورد دیگر در فقه است که استنباط گره خورده به پذیرش ترتب و عدم پذیرش ترتب هست.

در مواردی هست که باید نماز را شکست، قدر مسلمش آنجاست که جان مومنی در خطر است و اگر او بخواهد نماز را ادامه دهد او میمیرد، اینجا یجب که نماز را قطعش کند.

سخن این است که اگر کسی قطع نکرد و نماز را ادامه داد و آن فرد هم مرد(در آب غرق شد)، آیا اینجا این نماز صحیح است یا این نماز صحیح نیست؟

در پایان مکروهات گفته فصل فی حکم قطع الصلاة مسئله 4:

في موارد وجوب القطع إذا تركه واشتغل بها فالظاهر الصحة، وإن كان آثما في ترك الواجب(اگر نکرد او گنهکار است در ترک واجب ولکن نمازش صحیح است)، لكن الأحوط الإعادة (آقا جمال این احوط را لزومی گرفته یعنی لا یترک یعنی احوط وجوبی است وباید اعاده کند) خصوصا في صورة توقف دفع الضرر الواجب عليه(مخصوصا اگر تنها راه نجات آن غریق همین بوده باشد.).

آقای حائری گفته لا یترک الاحتیاط فی تلک الصوره، ترک احتیاط نشود.

آقا ضیاء گفته است بل فی مثل هذا المورد البطلان هو الاقوی لمرجوهیة الصلاة حینئذٍ للمقدمیة .

آنچه را که می خواستیم بیان کنیم تصویر مسئله بود.

لب مطلب این است که اینجا چند گزینه پیش روی شماست:

گزینه اول : اینکه بگویید امر به شی نهی از ضد می کند، اینجا به شما گفته اند انقذ الغریق و ادامه این نماز مزاحم این انقذ الغریق است اینجا این نماز مبعّد است و ما یکون مبعداً لا یکون مقرباً چون نهی به آن خورده.

این را اثبات خواهیم کرد که امر به شیء نهی از ضد خاص نمی کند.

گزینه دوم: این که بگوییم که اینجا این نماز امر ندارد آنچنان که شیخ بهایی گفتند. (امر به شیء نهی از ضد نمی کند ولکن این صلاة امر ندارد) در این صورت هم این صلاة باطل است.

دو وجه هم برای صحت این صلاة هست. فالظاهر الصحه.

یک: وجه ملاک هست، (که ما با ملاک نمی توانیم درستش کنیم ، بگوییم که خداوند گفته نخوان تا آن غریق نجات پیدا کند حال که آن غریق نجات پیدا نمی کند دیگر مانعی نیست)

بیان شد که این سخن درستی نیست چون تنها را بدست آوردن ملاک امر است و فرض این است که امر در اینجا لااقل مشکوک است پس از راه ملاک نمی توانیم درست کنیم.

دو: ترتب (چه ترتب طولی و چه ترتب عرضی) بر این اساس این صلاة امر پیدا می کند. و فتوای سید بر این اساس استوار است، فالظاهر الصحه و ان کان آثماً فی ترک الواجب.

بزرگانی که احوط وجوبی یا فتوا به اعاده داده اند :

آقا جمال گلپایگانی : او باید اعاده کند ، نه اینکه ایشان ترتب را قبول نداشته لکن لخصوصیة المورد می گوید شک داریم که امر آمده یا نیامده، در آنجا که دفع ضرر توقف بر این دارد که این نماز نباشد.

آقا ضیاء: تعبیری که ایشان دارد این است که این صلاة مرجوح است، چون ترک این صلاة مقدمه واجب انقاذ هست.

این فرمایش آقایان به نظر می رسد که نقض قاعده ترتب نیست چراکه ترتب حداکثر هنری دارد این است که امر درست می کند (اگر مشکل امر باشد) ولی اگر مشکل چیز دیگری باشد با ترتب درست شدنی نیست و در اینجا نجات جان یک انسان مطرح است و ما یقین داریم در اینجا امر به صلاة نیست و اینجا این صلاة مرجوح است نه به خاطر اینکه امر به شیء نهی از ضد می کند نه ، بلکه لخصوصیة المورد این خصوصیت را می فهمیم.

لکن امام فرمایشی دارند :

فی الموارد المذکوره لا یکون آثما بترک القطع (در این موارد نمی توان گفت که چون قطع را ترک کرده گنهکار است، چون وجوب القطع موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد، به عبارت دیگر قطع بر او واجب نیست که بگوییم ترکش گناه است، او گناهکار است چون آنچه بر او واجب است را ترک کرده کحفظ النفس و اشباحه)

حاشیه آقای مرعشی تفسیر این حاشیه است ، ذیل «و ان کان اثماً فی ترک الواجب» می گویند: این واجب کحفظ النفس و النفیس، لا وجوب القطع لانه طریقیٌ (وجوب قطع طریقی است) طریقی است، برای انجام آن واجب (وجوب حفظ نفس خود و حفظ نفس دیگران)

(بحث ترتب در اینجا هم خودش را نشان داد)

مورد دیگر اینکه :

مسئله باب مبطلات صلاة، ج3، ص16، مسئله 16:

يجوز رد سلام التحية في أثناء الصلاة، بل يجب وإن لم يكن السلام أو الجواب بالصيغة القرآنية ( واجب است وقتی که سلام می کنند جواب بدهد ولو بگوید سلام)، ولو عصى ولم يرد الجواب واشتغل بالصلاة قبل فوات وقت الرد لم تبطل على الأقوى(نمازش باطل نیست).

آقای رفیعی(سیدقزوینی) دارد هذا مبنی علی قاعدة الترتب المحررة فی الاصول .

ولو عصى ولم يرد الجواب واشتغل بالصلاة قبل فوات وقت الرد لم تبطل على الأقوى.

آقا جمال در اینجا گفته اند: و الاولی اتمام الصلاة ثم اعادتها. اینجا نمازش را تمام کند چون لا تبطلوا اعمالکم را داریم ولی اولی که احوط است این است که دوباره این نماز را بخواند (برای ایشان امر داشتن این نماز احراز نشده و الا وجهی برای احوط وجوبی نیست ، اینجا هم احوط وجوبی نداریم، چون فتوا را پذیرفته است لم تبطل علی الاقوی ولی و الاولی اتمام الصلاة ثم اعادتها.

مرعشی: و الاحوط الاولی اتمام الصلاة ثم اعادتها. این احوطشان احوط استحبابی است و دیگر فتوایی در اینجا نیست.

کاشف الغطاء(شیخ محمدحسین کاشف الغطاء برادر شیخ احمد و کمک کار سید یزدی در نوشتن عروه، صاحب کتاب عقود حیاتی، ترجمه فارسی هم شده) : بل ولو اشتغل حتی فات وقت الرد، لم تبطل ایضاً . اگر مشغول نماز بشود تا وقت رد فوت شود باز نماز باطل نیست.

(ایشان ادله دلیل ترتب را قوی می گیرند و می گویند اینجا یک گناهی صورت گرفته در خارج از نماز و واجبی آنچنان که باید انجام نگرفته به چه دلیل بیاییم و بگوییم این صلاة باطل است)

و از این حدود 40 حاشیه حتی یک نفر هم قائل به بطلان نماز نیست.آقای رفیعی این را گره داده به قاعده ترتب المحررة فی الاصول.(این هم از فرع دیگری که قاعده ترتب در آن جواب می دهد)

در رابطه با آن مسئله گذشته که مسئله قطع صلاة بود، یک مسئله باقی ماند.

مسئله بعد: يستحب أن يقول حين إرادة القطع في موضع الرخصة أو الوجوب: السلام عليك أيها النبي ورحمة الله وبركاته(مستحب است وقتی می خواهد قطع صلاة کند در جایی که مستحب یا واجب است بگوید السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته).

مرحوم اصفهانی: لم أظفر إلى الآن بدليله.

امام :لم يتضح وجهه

گلپایگانی: لا بأس به رجائاً لکن لم نظفر علی دلیله.

میلانی: الاولی ان لا یقصد الورود فی ذلک. به قصد ورود این ذکر را نگوید.

بجنوردی: استحباب هذا القول حین القطع غیر معلوم الا ان یقال بشمول قاعدة التسامح فی ادلة السنن بمثل قول الفقها .

(پس این فتوا هیچ مستند روایی ندارد) . گفته اند رجائا بیاورد یعنی اینجا وارد نشده و دلیل خاصی هم ندارد ولی به قصد ذکر می تواند بیاورد،

اینجا هم مانند تحت الحنک در نماز که دلیلی نداریم، (در باب اصل تحت الحنک دلیل داریم، من تعمّم و لم یتحنّک ابتلاه الله بداعٍ لا دواء له) اینجا هم نداریم، السلام علیک ایها النبی را باید با ضرب و زور و رجائاً درست کرد و اینجا روایتی ندارد ولکن وقتی چند فقیه می گویند احتمال می دهیم که روایتی بوده چه عاماً و چه خاصاً.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo