< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1400/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه واجب/ اقسام واجب / احتمالات

امام علی: ألعِفافُ زينَةُ الْفَقْرِ وَالشُّكْرُ زينَةُ الْغِنى… قصار 340

عفت و خویشتن داری زینت فقر است و شکر و سپاس زینت غنا و توانگری است. حکمت 68 هم همین مضمون را دارد.

انسان در یک تقسیم بندی دو حالت دارد، یک.حالت فقر، زینت فقر عفت و خویشتنداری است یعنی سراغ حرام نرفتن و مقابل اغنیاء سر تسلیم فرود نیاوردن اینها مصداق عفاف است.(بقره 273)يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ، با سیلی صورتشان را سرخ نگه می دارند که زردی رخسار خودش را نشان ندهد.

عفت فقط در رابطه با آلودگی های جنسی معنا نمی دهد بلکه در همه عرصه ها معنا می دهد. آنها که دین مدارند فقرشان با دیگران فرق می کند. آنها مناعت طبع دارند.

حالت دوم حالت غنا هست، شکر و سپاسگذاری از خداوند زینت غنا هست. همه نعمت ها را از خدا بدانند و قلبا و زباناً شکر کنند و سجده شکر بجا بیاورند و عملا هم شکر کنند که آنچه خدا به آنها داده را در حد توان به دیگران کمک کنند.

بحث پیرامون واجب تخییری است.

شک و تردیدی در عالم اثبات نداریم که واجبی به نام واجب تخییری هم در عرف و هم در شرع داریم. شرع می گوید ان افطرت فاعتق رقبةً او اطعم ستین مسکیناً او صم شهرین متتابعین.

انما الکلام در مقام ثبوت. چگونه واجب تخییری تصویر می شود؟

ابتدا اقسام واجب و اقسام وجوب را میگوییم:

واجب ، هر فعل و ترکی است که بعث اکید به آن تعلّق گرفته.

واجب گاه زمان در آن دخیل نیست (واجب غیر موقت مانند صدق در کلام ، ترک شرب خمر … همیشه اینها واجب هستند الا در مستثنیات) گاه وقت دارد (زمان در آن دخیل است و زمان در آن اخذ شده) گاه زمانی که در آن اخذ شده اوسع از خودش هست ، واجب موسع (نماز) یا زمانش به اندازه خودش هست (صوم)

واجب گاه عینی است و گاه واجب کفایی .

واجب عینی فعلی است که مطلوب مِن شخصٍ خاصٍ هست، مثل نماز و روزه و حج . واجب کفایی هم فعلی است که مطلوب از یک صنف یا از یک نوع خاص هست. اگر من به الکفایه آوردند تکلیف از دیگران ساقط است مانند غسل میت.

واجب معلق و واجب منجّز.

واجب معلق واجبی است که وجوب به آن تعلق گرفته اما حصولش توقف بر امر غیر مقدور دارد فعلا. یا بر امر مقدوری دارد که واجب نشده مانند حج، در ماه شوال واجب می شود اما اعمال حج در نه و ده الی دوازده ذی الحجه هست. و واجب منجز واجبی است که توقف بر امر غیر مقدور ندارد مانند صلاة بعد دخول وقت.

واجب توصلی و واجب تعبدی.

واجب توصلی واجبی است که غرض از او به مجرد حصولش در خارج حاصل می شود، چه به داعی امر مولا انجام بدهد و چه به دواعی دیگر مانند شستن لباس نجس. این تکلیف چه به داعی تقرب انجام بدهد و چه به داعی دیگر انجام دهد ساقط می شود. واجب تعبدی هم واجبی است که غرض از او حاصل نمی شود مگر به اتیانه قُربیاً مانند صلاة و صوم...

(این از اقسام واجب)

اما اقسام وجوب به عنوان احد احکام خمسه (استاد: این وجوب هم بر می گردد به واجب)

وجوب مطلق و وجوب مشروط که امر نسبی است. (چون همه تکالیف شرایط عامه را دارند).

واجب مطلق نسبت به آن شرطی است که واجب مشروط به او نشده، و واجب مشروط نسبت به آن شرطی است که واجب نسبت به او شرط شده مانند صلاة یومیه بالنسبة الی الوقت. همین نماز نسبت به وضو یا به عدالت یا فسق مصلی مطلق است اما نسبت به وقت مشروط است.

(پس ما وجوب مطلق به نحو الاطلاق نداریم که اصلا مشروط به چیزی نباشد)

وجوب نفسی و وجوب غیری.

وجوب اصلی و وجوب تبعی.

وجوب نفسی و اصلی وجوب ذی المقدمه اند و وجوب غیری و وجوب تبعی مصداقش مقدمه است.

وجوب تعیینی و وجوب تخییری.

وجوب تعیینی آن واجبی است که مشخصاً بر انسان واجب هست و باید انجامش بدهد مانند وجوب نماز … و وجوب تخییری یعنی وجوب دو فعل یا افعال هست علی البدل .

ما در باب وجوب تخییری در مقام اثبات مشکلی نداریم ، آنی که مشکل دارد در مقام ثبوت هست. و دو اشکال در مقام ثبوت داریم:

اشکال اول این است که : تخییری منافات با وجوب دارد، اینکه می توانی ترک کنی این از آثار استحباب است .(مستحب است که می توان ترک کرد) در حالی که می توان عتق رقبه یا اطعام ستین مسکین یا … را ترک کرد.

اشکال دوم: اراده از امور قائم به نفس است، اراده به امر مبهم تعلق نمی گیرد (مبهم متعلق اراده قرار نمی گیرد). چگونه وجوبی هست که به امر مبهم تعلق میگیرد؟

این از طرح اشکال و در این فصل به حل این مشکل می پردازیم. پس ما سخن از مقام اثبات نداریم، روشن است که وجوب تخییری در شریعت داریم.

برای حل این مشکل وجوهی مطرح شده:

یک وجه این است که بگوییم در واجب تخییری همه اطراف تخییر واجب هستند، هم عتق رقبه و هم اطعام ستین مسکینا و هم صوم شصت روز منتها وجوب این چنین اخذ شده که اگر یکی امتثال شد آن دیگری از وجوب می افتد (اگر عتق رقبه شد آن دو می افتند )، پس این تصویر کننده می گوید ما اینگونه تصویر می کنیم که هر سه واجب هستند ولو با انجام یکی آن دو از وجوب ساقط می شوند.

(اشکال : سقوط امر ضابطه و چارچوبه دارد، سقوط امر یا از جهت عصیان است یا از جهت اطاعت (اتیان) است یا از جهت انتفاء موضوع هست. مثلا گوسفندی را نذر کرده که قربانی کنند ، حال یا قربانی اش می کنند یا قربانی اش نمی کنند یا گوسفند را می دزدند که این نذر سالبه به انتفاء موضوع می شود.

پس سقوط بی حساب نیست و باید خودش را انجام داد.به عبارت دیگر این بیان شما همان مثال کوسه و ریش پهن است، اگر بگویید واجب است یعنی باید خودش را انجام داد نه اینکه دیگری را انجام دادی او ساقط بشود، فعلی هذا این مسقطات موجود نیست پس نمی توانید در یک چارچوبی که گفتید این چارچوب مشکلتان را حل کند. بنابراین اینکه بگوییم هر دو واجب یا هر سه واجب است منتها با امتثال احدهما دیگری ساقط می شود با چارچوبه اسقاط در فقه نمی گنجد)

تصویر دوم. اینکه بگوییم واجب واحد معین عند الله هست، آنی که خداوند می داند مکلف کدام را می آورد، خدا به علمه می داند زید عتق رقبه می کند ، همان عتق رقبه بر او واجب است و دیگران بر او واجب نیست. یا عمرو اطعام ستین مسکن را می کند، همین بر او واجب است و آن دو مورد دیگر بر او واجب نیست… (این را معتزله گفته اند. ولی انصافا راه حل نیست)

اولا اجماع هست که مکلفین در احکام مشترک هستند، واجبِ زید و واجبِ عمرو و واجبِ بکر یکی هست، در حالی که شما در این تحلیل می گویید واجب زید یک چیز است و واجب عمرو یک چیز است و واجب بکر چیز دیگر است. این با اجماعی که هست در اینکه مکلفین در احکام مشترکند نمی سازد.

ثانیاً با ظواهر ادله در تنافی هست. مقتضای ظواهر ادله توجه خطاب به واجبات تخییریه، به جانب همه مکلفین هست علی حدٍ سواه. اگر از آن اجماع هم دست برداریم ، به ظواهر ادله که نگاه کنیم این فرمایش را که واجب، واحدِ معین عند الله است که خداوند می داند که مکلف کدامش را می آورد با این در تعارض است.

پس این دو راه حل نشد.

آخوند دو راه دیگر عرضه کرده. یک راهش عبارت است از جامع.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo