< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1400/02/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه واجب/ اقسام واجب / تخییری

امام علی: الاقاویل محفوظةٌ و السرائر مبلوّةٌ... قصار 343

گفتار انسانها نگهداری می شود،یکی از راه های حفظ زبان توجه به این نکته هست که گفتار ما را هم می نویسند و جزء اعمالمان قرار می دهند،مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (ق18) انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی آورد مگر اینکه فرشته ای مراقب و آماده برای ضبط آن هست.

معاذ بن جبل از پیامبر پرسید که چه چیزی می تواند مرا بهشتی کند و از دوزخ دور نگه دارد؟ پیامبر رهنمودهایی فرمودند بعد فرمودند : الا اخبرک بملاک ذلک کله:؟ آیا اساس و ریشه همه اینها را به تو نگویم که امّ و اساس سازندگی هست؟ گفتم آری: پیامبر فرمود کُفّ علیه هذا و اشار الی لسانه، این زبانت را حفظ کن.

مرحوم فیض در مهجة البیضاء 18 آفت برای زبان ذکر کرده و شخص دیگری به 30 رسانده و شخص دیگری هم به 200 آفت رسانده، جرمه صغیر و جرمه کبیر.

تردیدی نیست در اینکه در شریعت واجبات تخییری فراوانی داریم، که یک مثالش عتق رقبه و صوم ستین و اطعام ستین مسکینا هست. سخن در تحلیل این واجبات تخییری هست. چون در مقام ثبوت تصور واجب تخییری با سه مشکل همراه است:

اشکال اول این بود که اراده و بعث، تعلق به امر مردد نمی گیرند، اراده فاعلیه به امر معین تعلق می گیرد. اراده آمریه هم تعلق به امر معین می گیرد چون تشخّص اراده به مراد است، اگر مراد مردد بود اراده به آن تعلق نمی گیرد. و ظاهر واجب تخییری که کل واحدٍ واجب علی البدل باشد این است که اراده به امر مردد تعلق گرفته. بعث به امر مشخص تعلق می گیرد نه به امر مردد.

اشکال دوم این است که هر یک از اطراف واجب تخییری واجب است لکن شما می توانید ترکش کنید. این چه واجبی است؟ واجبی که بتوانی ترکش کنی واجب نیست، این صحت سلب دارد.

اشکال سوم: اگر کسی این واجبات تخییریه را همه اش را ترک کرد، این یعاقب بعقابٍ واحدٍ ام یعاقب بعقوبات متعددة؟

عقاب واحد است در حالی که شما می گویید چند واجب است. وحدة العقاب مع کثرة الواجب.

اینها عقبه های این راه است. این است که آخوند وارد شده که اگر غرض واحد هست چه شکلی و غرض متعدد هست چه شکلی.

در منتهی الدرایه ده راه بزرگان را بیان کرده برای برون رفت از مشکلی که در این عرصه هست.

راه آخوند بیان شد و نقدش هم بیان شد و گفته شد که این تصور و تصویر آخوند در مقام ثبوت یا دلیلی بر آن نیست یا گرهی را نمی گشاید.

نائینی در فوائد الاصول ج1 ص 314 و 315 و آقای شاهرودی در درسشان (نتایج الافکار ج1 ص 314 و 315) .

نائینی مشکل اراده را به این بیان حل کرده است:

الف. چه اشکالی دارد که بگوییم اراده تشریعیه به امر مردد بین امرین یا امور متعلق می شود؟

مسئلة: اگر کسی 4 همسر دارد بگوید احدی زوجاتی طالق ، این طلاق درست است یا نادرست؟

نایینی گفته این طلاق درست است.

حال کدام زن مطلقه هست؟ ایشان می گوید القرعه لکل امرٍ مشکل،قرعه به نام هر کس که افتاد مطلقه می شود.با قرعه مسئله متعین می شود.

(پس مطلب اول این است که لا مانع من تعلق الارادة التشریعیه بالامرین او الامور)

ب. اینکه تشریع از اعتباریات است، امرش به ید معتبر است.

گاهی این اعتبارش بین فعل مبهم و فاعل معین است (مثل واجب تخییری، فعل مبهم و فاعل معین دارد)

گاهی اعتبار می کند بین فاعل مبهم و فعل معین (مثل واجب عینی و واجب کفایی. دفن میت. در واجب کفایی فعل مشخص است ولی فاعل مبهم است. این در واجبات تکلیفی. اما در واجبات وضعی اعتبار ملکیت لمالکٍ مبهم، ملکیت را اعتبار می کند اما مالک مبهم است مانند ملکیت زکات للفقراء. اینجا ملکیت امر مشخصی است، اعتبار معینی است اما مالک عنوان فقراست. یا خمس للسادة، اینجا فعل معین هست اما فاعل مبهم است)

به این ترتیب فرقی در صحت تعلق حکم شرعی به مبهم بین تکلیفی و وضعی نیست، و بین اینکه ابهام از ناحیه فعل باشد یا از ناحیه فاعل .

ج. صحیح است انشاء طلبیه بین فعل مبهم (مثل خصال کفاره، عتق و صوم و اطعام) و فاعل معیّن .

د. پس حقیقت وجوب تخییری انشاء نسبت طلبیه بین فاعل معین و فعل مبهم است.

فعلی هذا این شبهه اولی را که شما مطرح کردید که اراده به امر مردد متعلق نمی شود ، مرحوم نایینی می گوید اراده تشریعیه به امر مردد متعلق می شود.

این فرمایش ایشان ویراستاری کلام استادشان میرزای شیرازی است. به این ترتیب:

میرزای نائینی تفصیل داده بین اراده تشریعیه و اراده تکوینیه. گفته است که اراده تکوینیه که محرک عضلات مرید نحو فعل است، معقول نیست که به مردد متعلق شود. چون اراده تکوینیه علت وجود مراد در خارج هست. پر واضح است که موجود خارجی فرد معین است، اصلا تشخّص با وجود مرادف هستند. معقول نیست که اراده تکوینی به امر مبهم تعلق بگیرد. اراده تکوینیه به کلی متعلق نمی شود و همینطور به فرد مردد متعلق نمی شود بلکه به خصوص فرد معین متعلق می شود.

تا اینجای کلام میرزا کلامی است که بالوجدان قابل تصدیق است. (اراده تکوینیه، تصور، تصدیق و شوق محرک عضلات را در پی دارد و تا وقتی امر مردد است آن اراده تکوینی محقق نمی شود)

(اگر خالق هستی را به عنوان خالق (بما هو خالق) می بینیم می شود اراده تکوینی و اگر به عنوان قانونگذار (بما هو شارع) می بینیم می شود اراده تشریعی)

اراده تشریعیه با اراده تکوینیه متفاوت است. در اراده تشریعیه هدف حدوثِ داعی برای مکلف است نحو الفعل ، این اشکالی ندارد که به مردد تعلق بگیرد آنچنان که صحیح است اراده تشریعی به امر معین تعلق بگیرد مانند صلاه، صحیح است که تعلق بگیرد به امر مردد بین امرین من الامور مانند صوم و عتق و اطعام. پس مانعی از تعلق اراده تشریعیه به شخص و کلی نیست. گاه اراده تشریعیه به کلی متعلق می شود و گاه به جزئی که از لوازم وجود است و گاه به احد امرین او الامور متعلق می شود. این اسمش واجب تخییری است.

به این ترتیب مانعی نیست از اینکه اراده تشریعیه به امر مبهم متعلق شود، این امر مبهم همان وجوب تخییری است.

(نمی خواهیم اثبات کنیم که وجوب تخییری داریم یا نداریم این می شود اثباتی، بلکه آنچه که در پی اثباتش هستیم شکل و راز هستی اش هست و اینکه چگونه هست می شود ثبوتی)

آن تحلیل آخوند (جامع) هر سه شبهه را حل کرد. اشکال تعلق الاراده بالامر المبهم و اشکال جواز ترک (این چه واجبی است که می شود ترکش کرد الی البدل) و اشکال سوم وحدة العقاب مع کثرت الواجب.

آخوند همه اینها را حل کرد و گفت جامع واجب است .اما نائینی و هم میرزا، فقط یک شبهه را حل کردند و آن شبهه، شبهه تعلق اراده به امر مردد است. اما در اشکال ترک واجب جوابی نداده اند و گفته اند ما بنای حل آن مشکل را نداریم بلکه ما مشکل اراده را برای شما حل کردیم. با وحدة العقاب با تکثر واجب را چه می کنی ایشان می گوید آن را هم جواب نمی دهم اما این کلام نائینی مخدوش است . فعلی هذا میرزا و نائینی یک شبهه را حل کرده اند اما حرف ما این است که وزان اراده تشریعیه و اراده تکوینیه در امتناع تعلق به مبهم یکسان است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo