< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1400/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مقدمه واجب/ اقسام واجب / تخییری

امام علی: مَعَاشِرَ النَّاسِ، اتَّقُوا اللَّهَ، فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا يَبْلُغُهُ، وَ بَانٍ مَا لَا يَسْكُنُهُ، وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ يَتْرُكُهُ، وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ، أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً، فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً، قَدْ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ "ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ. [1]

مردم تقوای الهی را رعایت کنید و حریم برای خدا نگه دارید. چه بسیارند آرزومندانی که به آرزوی خودشان نرسیدند و چه بسیارند سازندگانی که در آنچه ساخته اند سکونت نمی کنند و چه بسیارند جمع آوری کنندگان اموال که به زودی اندوخته های خود را ترک می کنند، اموالی که شاید از طریق باطل گردآوری کرده و یا حق آن را نپرداخته اند.

این کلام زیبای حضرت مبنای دنیاگریزی هست و اینکه نباید فدای دنیا شد. کسانی که در پی دنیا هستند با آرزوهایشان زنده اند (با انواع دنیا گاهی دنیای کسی ریاست است و گاهی مال است و گاه شهوت است…) فراوانند آنها که به آنچه می خواستند نرسیدند. بنابراین این دنیا جای دلبستگی ندارد و آنچه جای دلبستگی دارد خدا ، معنویت و ارزش هاست. فراوانند کسانی که آرزوها داشتند با اینکه همه زمینه هایش هم فراهم شد اما به آن نرسیدند: یا من بدنیا اشتغل ، قد غرهّ طول الامل. الموت یأتی بغتة ، والقبر صندوق العمل

انشاء الله خداوند به ما لطف کند و هر روزی که از عمرمان می گذرد دلبستگی هایمان کم و بی ارزش شود تا زمان مرگ نگاه حسرت به عمر نداشته باشیم.

بحث پیرامون واجب تخییری بود ما دو نوع وجوب تخییری داریم. یکی وجوب تخییری های معروف که هم در قوانین شرعی هست و هم در قوانین عقلایی، تخییر در باب کفارات؛ اطعام و کسوتهم و تحریر رقبه. در باب نماز؛ تخییر بین حمد و تسبیحات اربعه در رکعات سه و چهار. در قوانین عقلایی؛ تخییر بین مجازات به مال و مجازات به حب

در موالی عرفیه؛ مولا به عبدش می گوید می توانی این گوشت را از این قصاب یا از آن قصاب بگیری، این وجوب تخییری های معروف است.یک واجب تخییری غیر معروف داریم که تخییر بین اقل و اکثر است.سخن این است که تخییر عقلی (آنجا که وحدت الغرض هست و متعلق الوجود جامع بین فعلین است و تخییر شرعی آنجا که تعدد ملاک ها هست بین اقل و اکثر ممکن است یا نه؟

مثال شرعی: تخییر در تسبیحات اربعه بین یک و سه .

شبهه در تخییر بین اقل و اکثر این است که :

الف : اینکه در اقل و اکثر، اقل قبل از وجود اکثر موجود می شود، تخییر بین یک مرتبه تسبیحات گفتن یا سه مرتبه تسبیحات گفتن.

(یک مرتبه را که گفته ایم)

ب: بدیهی است که با آوردن اقل غرض تحصیل شده ، واجب بر آن منطبق شده و امر هم ساقط شده.

ج: زائد بر اقل نمی تواند از اجزاء واجب باشد، بنابراین نمی تواند اکثر متصف به وجوب شود.

د: در حالی که مقتضای وجوب تخییری بین اقل و اکثر آن است که اکثر هم متصف به وجوب بشود.

ه: بنابراین تخییر بین اقل و اکثر متصور نیست. (این از شبهه)

(این بدیهی است که بین اقل و اکثر تخییر قائل می شوند. بالبداهه این تخییر واقع است در حالی که با این تحلیل می گوید من یک سبحان الله … گفتم و واجب بر این یکی منطبق شد و دیگر تمام شد)

جواب : در بحث قبل گفتیم ما در باب اثبات واجب تخییری و وجوب تخییری را داریم مشکل در مقام ثبوت است. در مقام ثبوت هم این توجیه را داریم: (توجیه آخوند با مقدماتی هست:بعد جواب ایشان را می شنویم)

مقدمه : ماهیت بر سه نوع است، ماهیت مشروط به شیء و ماهیت مشروط به عدم شیء و ماهیت لابشرط .

سوال نسبت این اقسام ماهیت نسبت تساوی است یا عام و خاص من وجه است یا عام و خاص مطلق است یا نسبت تباین؟

نسبتشان تباین است. ماهیت به شرط شیء و ماهیت به شرط لا، متباینین است و قابل جمع نیستند .

مثال آخوند: اگر مولا بگوید یک خط طولانی بکش و یا یک خط کوتاه، وقتی خط دو متری کشیدی نمی گویند این همان خط یک متری بعلاوه یک خط یک متری دیگر. این خط یک متری شیءٌ و خط دو متری شیءٌ آخر، چون فصلشان دو تا هست پس دوتا هستند و متباینین است.

(اشکال . فصل به تنهایی موجب تباین نمی شود بلکه فصل با جنس باعث پیدایش تباین بین شیئین می شوند!

پاسخ: هویت انسان با حیوان متباین است، واقعیت این است که جنس را بدون فصل نمی توان دید، اگر بگویید جنسش حیوانیت است. نمی شود به طور کلی یک چیز گفت اگر اینگونه شد با این نگاه دیگر هیچ چیز متباینی در جهان نداریم چراکه هر چیز متباینی با دیگری در یک جنس کلی مشترک هستند مثلا در شیئیت یا موجود بودن، معلوم میشود تا فصل نیاید موجودی در خارج پیدا نمی شود و ما هم با همین کار داریم.

نکته دیگر این است که مفهوم غیر ماهیت است، مفهوم شیءٌ و ماهیت شیءٌ آخر. )

تفاوت مفهوم و ماهیت؟؟؟***

در مثال آخوند وقتی به عرف این دو خط را عرضه می کنیم می گویند این یک خط است و آن هم یک خط ، نمی گویند که در یک متر هر دو مشترک هستند.

اینجا ما اقلی داریم و اکثری داریم. اقل از این ماهیت ها چه نوع ماهیتی هست؟ آیا مشروط به شیء است یا مشروط به عدم است یا لابشرط است؟

مشروط به عدم اکثر است (اقل، ماهیت به شرط لاست) اکثر ماهیت مشروط به شرط شیء(زیاده) هست.

فالاقل ماهیةٌ مشروطةٌ بشرط لا (به شرط عدم زیاده) و الاکثر ماهیةٌ مشروطةٌ بالشیء (به شرط زیاده). پس تخییر بین اقل و اکثر برگشت به متباینین می کنند چون ماهیت به شرط لا، متباین است با ماهیت به شرط شیء. بر این اساس تخییر بین اقل و اکثر قابل تصور است و هیچ مشکلی هم ندارد. به دیگر عبارت در قسم قبلی تخییر ما تصور عقلایی کردیم و در این هم تصور می کنیم تصوراً عقلاییا.

عبارت آخوند: بقي الكلام في إنّه هل يمكن التخيير عقلاً (آنجا که وحدت الغرض هست و جامع دارد) أو شرعاً (آنجا که وحدت الغرض نیست) بين الأقلّ والأكثر ، أولاً؟ ربما يقال ، بإنّه محال ، فإن الأقلّ إذا وجد كان هو الواجب لا محالة(اقل که آمد فرض این است که این یک فرض واجب است و واجب بر این صدق می کند و دیگر واجبی نمی ماند) ، ولو كان في ضمن الأكثر ، لحصول الغرض به (با این اقل غرض حاصل شده)، وكان الزائد عليه من أجزاء الأكثر زائداً على الواجب(بیشتر از اقل می شود زائد بر واجب، فعلی هذا نمی تواند در تخییر بین اقل و اکثر وقتی اقل موجود شد اکثر هم واجب باشد) (شبهه این است که اقل که آمد دیگر جایی برای اکثر باقی نمی ماند.)

لكنه ليس كذلك ، فإنّه إذا فرض أن المحصل للغرض فيما إذا وجد الأكثر ، هو الأكثر لا الأقلّ الذي في ضمنه ، بمعنى أن يكون لجميع أجزائه حينئذ (حین مؤثریت الاکثر للغرض) دخل في حصوله ، وأنّ كان الأقلّ لو لم يكن في ضمنه كان وافياً به أيضاً ، فلا محيص عن التخيير بينهما ، إذ تخصيص الأقلّ بالوجوب حينئذ كان بلا مخصص ، فإن الأكثر بحدَّه يكون مثلَه على الفرض ، مثل أن يكون الغرض الحاصل من رسم الخط مترتباً على الطويل إذا رُسِم بماله من الحد ، لا على القصير في ضمنه ، ومعه كيف يجوز تخصيصه بما لا يعمه؟ ومن الواضح كون هذا الفرض بمكان من الأمكان.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo