< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/06/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /تاریخچه

حدیث

امام علی : و رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِيرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّكَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ.[1]

گاه می شود که شخص بینا به خطا می رود و نابینا به مقصد می رسد. یعنی بینایان را مطلق نکنید و نابینان را هم مطلق نکنید. نگویید هرچه بینا می گوید درست می گوید و نابیناها را هم نگویید هر چه می گویند نادرست می گویند. امام رضا می فرمایند دو کلمه شگفت انگیز است که قبول کنید . یک سخن حکمت آمیزی که از سفیه می شنوید و بپذیرید و کلمه سفیهانه از حکیمی صادر می شود پس ببخشید. در مورد گفته ها عقل را باید بکار ببرد و پخته عمل کرد، نباید دربست پذیرفت و نباید دربست هم رد کرد.

مقدمه واجب

از مباحثی که در اصول مطرح است بحث مقدمه واجب است.

تاریخچه

استدلال به وجوب مقدمه در کلمات قدما، بسیار اندک است، در هدایه فی الفقه صدوق نیست. در کتب مفید نیست. در کتب سید مرتضی (انتصار و ناصریات) یک مورد هست که از باب وجوب مقدمه نیست. ابی الصلاح حلبی در کافی. المراسم العلویه (سلار) درکتب شیخ طوسی(الاقتصاد الهادی الی الرشاد، المبسوط . الرسائل العشر) در نهایه فقط یک مورد است و آن این است که معرفت القبله به خاطر نماز و ذبحه و احتضار اموات واجب است و این وجوب ، وجوب مقدمی است. ابن براج طرابلسي در جواهر الفقه و شرح الجمل العلم و العمل و اَلمهذب، الوسیله ابن حمزه طوسی. در فقه القرآن قطب راوندی . در غنیه ابن زهره اسمی از مقدمه واجب ندارند. (تا قرن ششم اسمی از استدلال به مقدمه واجب نیست. )

ابن ادریس که آخرین های قرن ششم است (598م)، 4 مورد را به عنوان وجوب مقدمه نقل کرده. یکی استحباب تنظیف ما فی داخل الزُفر. عدم وجوب غسل جنابت مگر بعد از دخول وقت. وجوب معرفت مواقیت للحاجّ.

پس استدلال به وجوب مقدمه در کلمات قدماء بسیار کم است. برخی از مواردی هم که نقل شده ذی المقدمه است.

میرویم سراغ محقق حلی که آخرین فرد از قدماست. بعد از ایشان علامه حلی بعد فخر المحققین، بعدش شهید اول . بعد فاضل مقداد. بعدش هم شهید ثانی.

استدلال به وجوب مقدمه از معتبر، محقق حلی مواردی هست. بعد میرسیم به علامه حلی. بسیار استدلال به وجوب مقدمه دارند. در منتهی المطلب (15جلدی) نزدیک 20 مورد استدلال می کند به وجوب مقدمه. بیشترین استنادات به وجوب مقدمه در منتهی المطلب است. بعد هر چه جلوتر می رویم استدلال به وجوب مقدمه را می بینیم.

شاخص استدلال به بحث وجوب به مقدمه

در باب تعلّم است چه تعلم اصل فقه و چه تعلم مباحث فقهی .

یک : آیا تعلم فقه واجب است؟(عینیاً او کفایاً)

علامه حلی 726م

. المقدّمة الخامسة: في أنّ تحصيل هذا العلم واجب يدلّ عليه المعقول و المنقول‌ أمّا المعقول، فهو انّ معرفة التّكليف واجبة، و إلّا لزم تكليف ما لا يطاق، و لا يتمّ إلّا بتحصيل هذا العلم قطعا، و ما لا يتمّ الواجب إلّا به يكون واجبا، فيكون تحصيل هذا العلم واجبا. و أمّا المنقول، فقوله تعالى:فَلَوْ لٰا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طٰائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذٰا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ [2]

تحصیل علم فقه واجب است. یدل علیه العقول و المنقول.هم عقل و هم نقل دال براین است که تعلم فقه واجب است.

دلیل عقلی:

أما المعقول، فهو أن معرفة التكليف واجبة، وإلا لزم تكليف ما لا يطاق، ولا يتم إلا بتحصيل هذا العلم قطعا، وما لا يتم الواجبٌ إلا به يكون واجبا، فيكون تحصيل هذا العلم واجبا.معرفت تکلیف واجب است و الا تکلیف مالایطاق لازم می آمد. ما باید تکالیفمان را انجام دهیم و انجام این تکالیف منهای آموزش نمی شود.

اما دلیل نقلی :

یک: تعلم الفقه: آیه 122 توبه آیه نفر: وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[3]

از این آیه به خوبی استفاده می شود که تفقه یک تکلیف است و این تکلیف را همه نمی توانند انجام دهند و عده ای آموزش بگیرند و به سایرین آموزش دهند. و سایرین هم بپذیرند از آنها. زیرا حذر مورد قبول است و اگر نکوهیده بود مطرح نمی شد.

وجوب تعلم فقه را به این دلیل نقلی و دلیل نقلی هم وجوب مقدمه است.

بحث روی ملازمه است و ما لا یتم الواجب الا به واجب و هذه مسئلهٌ اصولیهٌ . اینکه ملازمه بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه هست یا نیست ، این مسلم گرفته شد.

دو:تعلم افعال الصلاه (العلم بالصّلاة الواجبة واجب لتوجّه الأمر بها المتوقّف على معرفتها و هو متوقّف على العلم بأجزائها، إذ معرفة المركّب مسبوقة بمعرفة أجزائه.)[4] آموزش افعال صلاه واجب است . آن هم بخاطر اینکه ما واجب است نماز را با اجزائش بیاوریم. آوردن نماز با اجزائش بدون آموزش نمی شود پس این تعلم الاجزاء واجب است.

سه: تعلم قرائت حمد و سوره. کسی که حمد و سوره اش درست نیست باید آموزش ببیند تا درست بخواند زیرا این آموزش مقدمه درست خوانی حمد و سوره است. من لم یُحسن القرائه وجب علیه تعلم بالعربیه و هو قول کل من اوجب القرائه بها لانّ القرائهَ واجبهٌ و هی متوقفهٌ علی التعلم فیکون واجبا[5] .

این یک بحث کاملا اصولی است چرا که در کانال استنباط قرار داده است. مثال دیگر برای اینکه کانال استنباط معلوم شود: جلسةُ الاستراحةِ قد اُمر بها، و الامر دالٌ علی الوجوب. فجلسةُ الاستراحةِ واجبٌ. یا اینکه در کبرای استنباط قرار بگیرد آن هم مسئله اصولی است . اینجا هم همینطور است. قرائت حمد و سوره به عربی واجب است و این واجب نمی شود مگر با تعلم . پس تعلم قرائت واجب است.

پس علامه حلی در جای جای مواردی که بیان کرده اند نگاه اصولی به مسئله مقدمه واجب دارد.

چهار: معرفت المواقیت. حج باید از میقات صورت بگیرد. من جمله مسجد شجره و از جحفه و... پس معرفت المواقیت واجب است . زیرا حج بدون این معرفت انجام نمی گیرد. پس این معرفت واجب است. معرفة المواقيت واجبة؛ لأنّ الإحرام ركن لا يصحّ إلّا منها المتوقّف على معرفتها، و ما لا يتمّ الواجب إلّا به فهو واجب[6] ،

وجوب تعلم را مرحوم علامه گره می زند به ملازمه بین وجوب ذی المقدمه و مقدمه.

پنج: قضاوت ،قضاوت وقتی بر قاضی واجب بود یک مقدمه دارد و آن مقدمه آشنایی با کتاب و سنت است و آن کتاب عربی است و قاضی باید عربی را یاد بگیرد برای اینکه کتاب سنت را بفهمد تا قضاوت را یاد بگیرد . فاضل مقداد در التنقیح الرائع لمختصر الشرایع إذا وجب معرفة الكتاب و السنة وجب معرفة العربية لأنهما عربيان فيتوقف معرفتهما على معرفتها(العربیه)، لان ما يتوقف عليه الواجب المطلق و كان مقدورا فهو واجب.[7]

شش: کشف الرموز فاضل آبی ، این کتاب دو جلد است و فاضل آبی اهل ساوه است که شاگرد محقق حلی است

وصورته : معرفة القبلة واجبة ، للتوجه إليها في الصلوات ، ولاستقبالها عند الذباحة ، وعند احتضار الأموات.[8]

اینها واجب است و مقدمه اش این است که من بدانم که قبله در کدام سو قرار دارد . هیچ آیه ای ندارد که بگوید علیکم بمعرفه القبله. این وجوب المعرفة قبله فقط از حوزه وجوب مقدمه واجب است.

منتهی المطلب ج4 ص 169 همین وجوب معرفت قبله را دارد.

(نکته : در تاریخچه استدلال مقدمه هستیم. اما بما انها مسئله اصولیه ام مسئله فقهیه ام مسئله کلامیه ام من مبادی الاحکام ام من مبادی التصدیقه این بحث جداست . این را به صراحت می گوییم که بحث وجوب مقدمه از بدیهیات عقلی است عند علامه و فخر المحققین و شهید اول . و اصلا جای بحث نداشته. کانه از مستقلات عقلیه است این تلازم. بعد بحث می کنیم آیا این مسئله اصولیه است یا فقهیه…)

هفتم: وجوب تعلم ما یصح معه الامر بالمعروف و النهی عن المنکر[9] .

هشتم. وجوب تعلم تکبیره الاحرام بالعربیه لمن لا یعلمها[10] .[11] .این را بیان کرده.

استاد: پس بنابراین اصلا جایگاهی تا قرن ششم این استدلال نداشته و قابل ذکر نمی دیدندش . از زمان محقق حلی و علامه حلی این استدلال بازار گرمی پیدا کرد.

سوال: این بحث اصولی است یا فقهی یا استطرادی بیان شده. در کفایه و حواشی آن منتهی الدرایه ، عنایه الاصول. بعد نظر امام و آقای خویی مطالعه شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo