< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/06/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /موارد استفاده

 

امام علی :اخّر الشر فانک اذا شئت تعجلت.[1]

بدی را به تاخیر بیفکن و در آن عجله نکن زیرا هر زمان که بخواهی می توانی انجام بدهی.(در خانه اختلاف پیدا شد زود دعوا راه نینداسعی کن که برخوردتان آخر راه باشد.)

مقدمه

بحث مقدمه واجب را شروع کردیم. و بیان شد که حدوداً 18 مورد هست که در فقه ما استدلال شده به مقدمه در وجوب. عمده ترینش تعلّم بود. تعلم فقه . تعلم افعال صلاه . تعلم القرائه. تعلم معروف و منکر . تعلم مواقیت الحج.

مواردی از کاربرد مقدمه واجب

شیخ بهایی کتابی دارد بنام زبده الاصول. تحقیقا مختصرترین اصولی که در تاریخ تشیع نوشته شده این است. علمای زیادی هم بر این کتاب تعلیقه و حاشیه زده اند.

ایشان در این کتاب غیر تعلم را هم ذکر کرده. یتفرّع علی وجوب مقدمه الواجب فروع کثیرةٌ:

یک: کغسل جزءٍ من الرأس فی غَسل الوجه فی الوضو. برای اینکه در وضو مطمئن شویم که صورت را شستیم مقداری از اطراف صورت را شستن واجب است، شستنش علی القول بوجوب المقدمه و اگر مقدمه را واجب ندیدیم همین مقدار که مطمئن شود صورت را شستم کافی است.

دو: و قضاءُ من فاته احدی الخمس حاضراً ثلاثاً ، کسی می داند که یک نمازش قضا شده ولی نمی داند صبح بوده یا ظهر و عصر و عشا بوده یا مغرب. او برای اینکه به علم برسد که انجام داده از باب مقدمه واجب باید یک نماز دو رکعتی و یک نماز 3 رکعتی و یک نماز 4 رکعتی از باب ما فی الذمه بخواند. و اگر مقدمه را واجب ندیدیم این واجب نیست.

سه: و مسافراً اثنتین، مسافر است و مطمئن است که یک نماز پنجگانه‌اش قضا شده.باید یک نماز دو رکعتی و یک نماز سه رکعتی بخواند.

چهار: و وجوب الغُسل مع الوضوء اذا اشتبه الخارجُ من المني و البول . کسی که نمی داند آنچه از او خارج شده منی بوده یا بول برای این که یقین کند که طاهر شده است باید یک غسل انجام دهد و یکبار هم وضو بگیرد. این از باب مقدمه واجب است.

پنجم: و وجوب احیاء العشر الاواخر علی من نذر احیاء لیله القدر. کسی که نذر کرده لیله قدر را احیا بدارد (قدر متیقن این است که لیله القدر در دهه آخر ماه رمضان است ). اینجا ذی المقدمه احیاء شب قدر است این واجب جز با این انجام نمی گیرد که تمام ده شب دهه آخر را احیا بگیرد. لا یتم الواجب الا به.

شش: و وجوب تغسیله الکل عند اشتباه المسلمین بالکفار ان لم یعمل بروایة التمییز بکیس الذکر اگر در جهاد تن به تن ، جنازه ای را ندانستیم مسلمان است تا غسل کنیم یا کافر است .(غسل مسلمان واجب بالوجوب الکفایی) اینجا از باب مقدمه واجب باید همه را غسل داد .

هفت: و وجوب التوجه الی الاربع عند الاشتباه القبله.[2]

وجوب مقدمه به صورت عقلی و شرعی

از مواردی که دیروز خوانده شد، و از مواردی که امروز از تعلیقه زبده بیان شد ، روشن شد که سخن از وجوب عقلی نیست. بلکه سخن از وجوب شرعی است. به دلیل سیاق کلام علما. (تصریح کلامشان) می گوید تعلم الفقه واجب (واجب شرعا نه عقلاً للمعقول و المنقول) پس ما در بحث مقدمه واجب دنبال این نیستیم که اثبات کنیم عقلا آوردن مقدمه واجب، واجب است.(مثلا برای رفتن به پشت بام نیاز به نردبان داریم. این را عقل می فهمد)

پس ما سخن از وجوب عقلی نداریم و نیاز به بحث نیست. آنچه نیاز به بحث دارد وجوب شرعی است. این وجوب شرعی هم بسیار فواید دارد که بیان شد.

مقدمه واجب از کدام بخش علوم است

مسئله المقدمه الواجب هل هی مسئلهٌ اصولیةٌ؟ ، فقهیةٌ؟ ، او جاء فی الاصول استطراداً؟ ، کلامیةٌ؟. من المبادی الاحکامیه؟ ، من المبادی التصدیقیه؟.

اولین بحثی که آخوند مطرح کرده همین است. ما در اول اصول گفتیم خروجی اصول آن بخشی است که در کبرای استنباط قرار میگیرد است.

الف، اُمرَ بوجوب الجلسةِ الاستراحة. والأمر ظاهر فی الوجوب. فجِلسة الاستراحةِ واجبةٌ. این در کبرای استنباط قرار گرفت.(اگر والامر ظاهر فی الوجوب نبود ما نمی توانستیم این استنباط را داشته باشیم.) این شاخص و تراز یک بحث اصولی است. این تراز در اینجا هست. به این گونه که : معرفةُ احکام الحج لا یتمّ . اتیان الحج الاّ بها. (حجّمان را نمی توان درست انجام داد مگر اینکه احکام حج را بشناسیم= معرفت) و ما لا یتم الواجب الاّ به واجب فمعرفةُ احکام الحج واجبٌ.

با این بیان به وضوح روشن می شود که این یک بحث اصولی هست و جای بحث هم در همین جاست.

کفایه: فصل في مقدّمة الواجب

وقبل الخوض في المقصود ، ينبغي رسم أمور :

الأول : الظاهر أن المهم المبحوث عنه في هذه المسألة ، البحث عن الملازمة بين وجوب الشيء ووجوب مقدمته ، فتكون مسألةً أُصوليةً ، لا عن نفس وجوبها ، كما هو المتوهم من بعضٍ العناوين ، كي تكون فرعية ، وذلك لوضوح أن البحث كذلك لا يناسب الأُصولي ، والاستطراد لا وجه له ، بعد إمكان أن يكون البحث على وجه تكون عن المسائل الأصولية.[3]

مقدمه واجب مساله فقهی نیست

از الان می خواهیم به این فاز بریم. مسئله مقدمه الواجب لیست بمسئله فقهیةٍ. این یک مسئله فقهی نیست زیرا مسئله فقهی عهده دار تکلیلف فعل مکلفین است. الصلاه واجبةٌ . الخمر حرام. صلاه اللیل مستحبة. نوم بین الطلوعین مکروه. و مباحات...

فما هی المسئله الفقهیه؟

المسئله الفقهیه هی الباحث عن افعال المکلفین من حيث الاقتضاء و التخییر.

فهل المسئله ای مسئله مقدمه الواجب من المباحث الفقیه ام من الاصولیه؟

استاد : پاسخ این است که من المسائل الاصولیه . زیرا ما کلی داریم بحث می کنیم و از فعل مکلف بما هو فعل مکلف بحثی نداریم .

انقلت : نایینی در اجود التقریرات ج1 ص 213 می گوید: که درست است موضوع فقه افعال مکلفین است ولی نه افعال عناوین عام،. صلاه . صوم . حج. اما شما به عنوان کلی می گویی مقدمه واجب واجبةٌ. این چنین موضوعی از موضوعات فقه نیست. عناوین خاصّه از موضوعات فقه اند.

نقد این فرمایش این است که ما از آقای نایینی سوال می کنیم که : هل وجوب الوفاء بالنذر من المسائل الفقهیةِ ام لا ؟ می گویید از مسائل فقهی است در حالی که متعلق این نذر گاهی صلاه است و گاهی صیام است و گاهی اطعام است و … پس این که بگوییم موضوع فقه فقط عناوین خاصه است این درست نیست. آنچه که یُحسب فعل المکلف ، چه عنواناً کلیاً و چه عنواناً غیر کلی اینها موضوع فقه‌اند، بله، گاهی موضوع فقه محدود است، می شود مسئلهٌ فقهیةٌ . گاهی موضوع فقه یک عنوان فراگیر است که می شود قاعدةٌ فقهیةٌ. پس نگویید عناوین عام موضوع فقه نیست . نه موضوع فقه هست اما عنوانش قاعده است.

انقلت دیگر: برخی از بزرگان گفته اند که در اینجا شما بحثی را که مطرح می کنید از لوازم فعل مکلف نیست. از لوازم طلب است و آنچه موضوع فقه است آنی است که مربوط به فعل مکلف باشد نه مربوط به طلب.

پاسخ: طلب متعلق به فعل مکلف است چه در اینجا بگوییم که از لوازم طلب از مکلف است و چه لازمه فعل مکلف است فرقی ندارد . لذا از این موارد 18 گانه که برخی را بیان کردیم علما وجوب شرعی را استفاده کرده اند. بنابراین ما نیازی نداریم که بگوییم مسئله المقدمه لیست من المسائل الفقیه، بیشتر از اینکه براحتی در چارچوبه اصول قرار میگیرد، این هم در کانال استنباط است. جالب این است که بزرگانی که وجوب را استفاده کرده اند از همین کانال وجوبُ ما لا یتم الواجب الا به استفاده کرده اند.

(عقل می گوید معرفت تکلیف واجب است و الا تکلیف مالایطاق لازم می آید.و لا یتم الا بتحصیل هذا العلم و ما لا یتم الواجب الا به واجبٌ ، پس بنابراین بزرگان آمده اند در کانال طرح مباحث اصولی قرار داده اند واز آن فرع فقهی را استفاده کرده اند)

ادبیات مطرح کردن این بحث را برخی به گونه ای مطرح کرده اند که از آن استفاده می شود که بحث فقهی است.

سید قزوینی در حاشیه قوانین گفته : اختلف القوم فى وجوب ما لا يتم الواجب إلّا به و هو المعبّر عنه بمقدمة الواجب[4] . این ادبیات فقهی است نه ادبیات اصولی.

صاحب قوانین : الأمر بالشي‌ء هل يقتضي إيجابَ مقدّماته...،[5] یعنی سخن را برده روی ملازمه . اگر سخن را بردیم روی ملازمه می شود بحث اصولی و اگر سخن را بردیم روی وجوب می شود بحث فقهی.

صاحب فصول الغرویه گفته : أن الأمر بالشي‌ء مطلقا يقتضي إيجاب ما لا يتم الواجب الا به[6] .(اینجا باز بحث ملازمه است و دو ادبیات هست)

عدة الاصول شیخ: ان الامر بالشئ هل هي امرٌ بما لا يتم الا به ام لا؟[7]

بنابراین باید ادبیات بحث مقدمه واجب را بگونه ای ریخت که در قالب و تراز یک مسئله اصولی باشد.

باقی میماند هل هی مسئلهٌ کلامیةٌ ؟ ام من المبادی الاحکامیه؟(که شیخ بهایی مقدمه واجب را از مبادی احکامیه دیده) ام من المبادی تصدیقیه؟

 

فردا وارد این بحث می شویم که در زیر مجموعه کدام یک از مباحث اصولی است . هل هی من المباحث اللفظیه ام هی من المباحث عقلیه؟ از مباحث لفظی است یا از مباحث عقلی؟

 


[2] - زبده الاصول، شیخ بهائی، ص78.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo