< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /تقسیمات مقدمه

 

حدیث

امام علی علیه السلام و لا تعد بکرامتها نفسها، و لا تطمعها فی ان تشفع لغیرها[1]

در بزرگداشت و احترام زن اندازه نگهدار . بیش از اندازه بایسته تکریم نداشته باش. در حدی احترام مکن که فکر کند برای بیگانگان شفاعت کند.

اندازه نگه دار که اندازه نکوست. هم قابل دشمن است و هم قابل دوست

 

خلاصه

 

در تقسیمات المقدمه: در امر ثالث بودیم:

 

    1. المقدمه الداخلیه، و المقدمه الخارجیه.

    2. المقدمه العقلیه و المقدمه الشرعیه و المقدمه العادیه.

    3. مقدمه الوجود، مقدمه الصحه، مقدمه الوجوب ، مقدمه العلم.

    4. مقدمه متقدمه ، مقدمه مقارنه، مقدمه متاخره.

    5.

تقسیمات واجب

 

بحثی که از الان شروع می کنیم تقسیمات الواجب است.

 

مطلب اول: باز کردن این اصطلاح:

ما در اینجا تقسیمات الوجوب را داریم یا تقسیمات الواجب؟ (واجب تقسیمات فراوانی دارد که در فقه بیان می شود. آنچه اینجا از آن بحث داریم تقسیمات الوجوب است . پس اینجا که تقسیمات واجب مطرح می کنیم وصف به حال متعلق است. القریه الظالم اهلها.

 

مطلب دوم: الواجب اما مطلق و اما مشروط (ای وجوبه مطلق و وجوبه مشروط)

مثال: صلاه و صوم را به عنوان وجوب مطلق ذکر کرده اند ولی حج را به عنوان وجوب مشروط ذکر کرده اند. زیرا وقتی وجوب الحج می آید که استطاعت آمده باشد. و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا.

ما هو الواجب المطلق و ما هو الواجب المشروط.

تعریف الوجوب المطلق

تردیدی نیست که کل واجبات یک شرایط عامه دارند. از این شرایط عامه می توان (بلوغ، عقل، قدرت، علم) را نام برد . (در شرط عام بودن علم برای تکلیف بحث است.)

واجب مطلق که می گوییم یعنی واجبی که غیر از شرایط عامه تکلیف ، مشروط به شرطی نباشد. (این تعریف را نمی توان پذیرفت.)

اشکال این تعریف : اشکالش این است که ما مِن تکلیفٍ تسمونه بالمطلق الا و له شرطٌ غیر الشروط العامه. شما نماز را می گوید واجب مطلق ، نماز هیچ شرطی غیر از شروط عامه ندارد؟ چرا دارد. مانند وقت و یا جهاد ابتدایی غیر از شرایط عامه شروط دیگر هم دارد و آن اذن امام است .

نتیجه: بنابراین این تعریف سبب می شود که فقط یک ذیل (مصداق) داشته باشد و آن ذیل معرفة الله سبحانه باشد. معرفت خدا واجب است و این معرفت غیر از شرایط عامه تکلیف هیچ شرط دیگری ندارد. و این تقسیم این چنینی با این خروجی اش لغو است و شبیه تخصیص اکثر است. جوری تعریف می کنید که فقط یک زیر مجموعه در آن باقی می ماند، بنا براین این تعریف برای واجب مطلق ( واجب مطلق واجبی است که غیر از شرایط عامه تکلیف هیچ شرط دیگری ندارد) این محذور را دارد.

سوال: آیا علم مانند بلوغ و قدرت و عقل از شرایط عامه تکلیف است؟

شبه اش این است که در اصول بیان شده که : هل الاحکام مختصة بالعالِمین بها ام الاحکام مشترکةٌ بین العالم و الجاهل؟

احکام مشترکه بین العالم والجاهل . و اگر بگویید تکلیف اختصاص به عالم دارد دور لازم می آید . تکلیف توقف بر علم دارد و علم هم توقف به تکلیف دارد. (فاذا اراد ان یعلم ، یعلم بماذا؟) لذاست که آنجا گفته اند که احکام مشترک بین عالم و جاهل است.

اللهم الا ان یقال : اینکه تکلیف 4 مرحله دارد: یک: اقتضاء . دو: انشاء. سه: فعلیت . چهار: تنجز.

دو مرحله (اقتضاء و انشاء) توقف بر علم ندارد. اما مرحله فعلیت و تنجز توقف بر علم دارد.

مرحله اقتضاء : مانند مسئله سربازی بردن علما. اینکه ما نیاز به طلبه ها داریم در جبهه و یک راهش بردن آنها به سربازی است. اقتضاء مرحله مصلحت سنجی است.(پس مقتضی اش موجود است)

مرحله انشاء: انشاء در ستاد فرماندهی کل قواست. مصلحت هست پس تصویب می کنیم تا مانند اقشار دیگر سربازی بروند. (این مرحله هم کافی نیست.)

فعلیت: باید این انشاء در نهاد مربوطه تصویب شود تا برسد به فعلیت.

تنجز:تصویب شدن هم کافی نیست باید ابلاغ شود به مدیریت حوزه تا به گوش طلاب واجد شرایط برسد(مرحله تنجز) .

صرف تصویب در مجلس به صورت قانون در نمی آید در صورتی که ابلاغ شود قانون می شود.

مر حله اقتضاء و انشاء توقف بر علم مکلف ندارند زیرا قوانین به نحو قضایای حملیه است ، اما فعلیت التکلیف ، تنجزّ التکلیف توقف بر علم دارد. به این ترتیب هم علم را از شرایط عامه دیده ایم نسبت به مرحله اقتضا و انشاء . (در این مرحله از شرایط عامه نیست) اما برای مرحله فعلیت و تنجز یتوقف علی العلم که مکلف علم پیدا کند.

لذاست که بزرگانی دست از این تعریف برداشته اند و این تعبیر را کرده اند : ما لا یتوقف وجوبه علی ما یتوقف علیه وجودُه. طهارت نسبت به صلات سبب وجود صلاه است ( نماز بی وضو که نماز نیست) اینجا صلاه وجود خارجی اش یتوقف علی الوضوء . اما وجوبش لایتوقف علی وجود وضو. شما باید وضو را تحصیل بکنید . اگر این باشد معنایش این می شود که من وضو را بوجود نیاوردم تا نماز بر من واجب نشود . این که نمی شود. پس واجب مطلق واجبی است که لا یتوقف وجوبه علی ما یتوقف علیه وجودُه، نماز وجوب مطلق است وجود نماز متوقف بر وضو است ولی وجوبش بر وضو توقف ندارد، شما باید وضو را تحصیل کنید .

بر خلاف حج که یتوقف وجوبه علی ما یتوقف علیه وجوده، تا استطاعت نیاید حجی بر من واجب نمی شود پس از طرفی هم تا استطاعت نیاید وجوب الحج نمی آید. پس یتوقف وجوب الحج علی ما یتوقف علیه الوجوده و هذا الواجب واجب مشروطٌ . اما واجبی که لا یتوقف وجوبه علی ما یتوقف علیه وجوده آن واجب مطلق است.

اینجا یک شبهه ای مطرح شده و آن این است که آیا وجود الحج لا وجوبه عقلا توقف بر استطاعت دارد یا اینکه عقلا توقف ندارد. مانند حج متسکعاً (کسی مستطیع نیست و با قرض به حج می رود) پس این طور نیست وجوب الحج عقلاً علی الاستطاعت .

پاسخ: ما حج شرعی را می خواهیم نه حج عقلی را ، حج شرعی یتوقف وجوبه علی ما یتوقف علیه وجوده.

اینجا آخورند مطلبی را گفته که در جای جای کفایه مطرح کرده. ایشان گفته شما بیخود ناخن می زنید برای تعریف مطلق . اینها همه اش تعاریف شرح الاسمی و لفظی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo