< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /واجب مطلق و مشروط

 

حدیث

امام علی: وَ إِيَّاكَ وَ التَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ، فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَى السَّقَمِ وَ الْبَرِيئَةَ إِلَى الرِّيَبِ[1]

برحذر باش از اینکه در جایی که نباید غیرت به خرج دهی اظهار غیرت کنی .زیرا غیرت بی جا زن پاکدامن و بی گناه را به گناه و آلودگی سوق می دهد.

غیرت یعنی حساسیت بر چیزی است.غیرت دینی ناموسی و وطنی داریم اینجا مقصود ناموسی است. امام فرمود غیرت بیجای ناموسی و سوء ظن نداشته باش زیرا او را به ناپاکی هل می دهد (با خودش می گوید حال که آبروی من رفت چه یک وجب چه صد وجب). این اختصاص به زن هم ندارد. اگر نسبت به فرزند هم اگر سوء ظن پیدا کردید این غیرت بیجا هل می دهد بسوی ناپاکی. مثلا اگر به کسی که انتقاد به شما کند بگویید شما ضد آخوندی و چند بار تکرار کنید میگوید بله که ضد آخوند هستم.

واجب مطلق و مشروط

سخن پیرامون واجب مطلق و واجب مشروط بود . به نظر می رسد که واجب مطلق تعریف خاصّ اصولی ندارد . بلکه همان تعریف لغوی است.

واجب مطلق واجبی است که قیدی ندارد و رهاست. از ریشه اطلاق است. لکن نکته ای که بیان شد این بود که اینجا واجب مطلق که می گوییم به لحاظ حال متعلَقش است. یعنی گاهی وجوب، وجوب مطلق است و گاهی وجوب وجوب مشروط است. برخی آمده اند و گفته اند واجب مطلق آن وجوبی است که لا یکون وجوبه متعلقاً علی ما یتوقف علیه وجودُه. وجوبش مقید به آنچه وجودش به آن بسته است نیست. مانند صلاه نسبت به طهارت. وجوب صلاه یتوقف بر طهارت اما وجوب صلاه لا یتوقف علی الطهاره.

بیان مرحوم آخوند

یک مطلبی را اینجا آخوند فرموده که در عام و خاص و مطلق و مقید هم فرموده و آن این است که ، این تعاریف، تعاریف لفظیه و شرح الاسمی است و نیازی به حد و رسم ندارد. تعاریف لفظی مانند اینکه می پرسند از شما که سُعدانه چیست و شما می گویید نبتٌ (گیاه است) . معاجم لغت تعاریفشان همه اش تعاریف لفظی است و جنس و فصل را بیان نمی کند.

منها : تقسيمه إلى المطلق والمشروط. وقد ذكر لكلّ منهما تعريفات وحدود ، تختلف بحسب ما أخذ فيها من القيود.

وربما أطيل الكلام بالنقض والأبرام في النقض على الطرد (مانع اغیار بودن ) والعكس (جامع افراد بودن) مع إنّها ـ كما لا يخفى ـ تعريفات لفظية لشرح الاسم ، وليست بالحد ولا بالرسم. والظاهر إنّه ليس لهم اصطلاح جديد في لفظ المطلق والمشروط ، بل يطلق كلّ منهما بماله من معناه العرفي .[2]

 

(ایشان می گوید لازم نیست که ما بپرسیم که حد و رسم مطلق و حد و رسم مقید چیست. اینها تعاریف لفظی و شرح الاسمی است.)

اشکال بر مرحوم آخوند

نکته ای که اینجا هست که آخوند تعاریف لفظی و شرح الاسمی یکی گرفته و این خلاف اصطلاح منطقی هاست. این اشکال برگرفته از استادش حاج ملاهادی سبزواری بوده است. که ایشان تعریف لفظی و شرح و الاسمی را یکی گرفته در حالی که یکی نیستند.

أس المطالب ثلاثة علم‌. مطلب ما مطلب هل مطلب لم‌.فما هو الشارح و الحقيقي‌. و ذو اشتباك مع هل أنيق‌. شارح را از مای حقیقیه جدا کرده.

حقیقت این است که منطقی ها تعریف لفظی را همان می دانند که در کتب لغت است و حد و رسم نیست اما مای شارحه را حد و رسم می دانند. قبل العلم بوجود الشیء را می گویند مای شارحه ، بعد العلم بوجود الشی را می گویند حد و رسم. فمتعلق مای شارحه همان متعلق مای حقیقیه است . تفاوتشان بالاعتبار است . آنچنان که بوعلی در اشارات گفته و خواجه نصیر هم شرحش کرده . پس اینکه شما تعریف لفظی و مای شارحه را یکی می دانید خلاف اصطلاح منطقی هاست.(چه اینجا چه عام و خاص و چه مطلق و مقید)

(نکته: امور اعتباریه حد و رسم حقیقی ندارند. اصلش اعتباری است آن وقت تعریفش را می خواهید حقیقی باشد ؟ اما امور اعتباریه شبه حد و رسم دارند، شبه حد (هر تعریفی یک وجه مشترک دارد و یک فصل دارد. ما هو الانسان؟ حیوان ناطقٌ . یک وجه اشتراک دارد که حیوان است و یک مابه الامتیاز دارد که ناطق است. پس اینکه فکر کنیم امور اعتباریه رهای مطلق است این چنین نیست و الا مرز پیدا نمی خواهد کرد و وقتی مرز پیدا نشود، نمی شود در موردش تحقیق کرد. پس مطلق باید یک تعریفی برایش عرضه کرد که جای جنس و فصل در امور حقیقیه باشد)

پس اینکه متعرض شدیم این است که آخوند تعریف لفظی و شرح الاسمی را یکی می گیرد خلاف اصلاح منطقی هاست.

نکته دو: اینکه می گوید تعریف لفظی یعنی کاری به حد و فصل نداشته باشید ، چشم نداریم اما شبه حد و رسم که چارچوبه را مشخص کند را ما نیاز داریم.

 

امران اضافیان

مطلب بعدی که آخوند بیان می کند این است که واجب مطلق و واجب مشروط امران حقیقیان نیست بلکه امران اضافیان است.

صلاه را ما نسبت به طهارت می سنجیم ، که واجب مطلق است . اما همین صلاه نسبت به وقت واجب مشروط.

فرق بین واجب مطلق و واجب مشروط در این عرصه چیست؟

در واجب مطلق شما باید دنبال تحصیل شرط بروید مانند صلاه نسبت به طهارت، شما نمی توانی بگویید من دنبال طهارت نمی روم تا نماز بر من واجب نشود ؛ نماز واجب شده ، وجوباً مطلقاً و باید دنبال تحصیل طهارت بروی. اما در واجب مشروط لازم نیست دنبال تحصیل شرط بروی . اگر شرط خودش آمد بر شما واجب می شود ، کالحج نسبت به استطاعت. شما لازم نیست که بروی دنبال تحصیل پول با بتوانی اسم بنویسی، اما همین حج نسبت به سیر واجب مطلقٌ یعنی حج واجب شده و اگر زمینی می روی باید مقدمات سفر زمینی و … را فراهم کنید.

فرق بین واجب مطلق و واجب مشروط این است که در واجب مطلق باید دنبال تحصیل مقدمه اش برویم ولی در واجب مشروط نیازی نیست که دنبال تحصیل مقدمه اش رویم.

 

كما أن الظاهر أن وصفي الإِطلاق والاشتراط ، وصفان إضافيان لا حقيقيان ، وإلاّ لم يكد يوجد واجب مطلق ، ضرورة اشتراط وجوب كلّ واجب ببعض الأمور ، لا أقل من الشرائط العامة ، كالبلوغ والعقل. فالحري أن يقال (بهتراست که گفته شود): إن الواجب مع كلّ شيء يلاحظ معه ، إن كان وجوبه غير مشروط به ، فهو مطلق بالإضافة إليه ، وإلاّ فمشروط كذلك ، وأنّ كانا بالقياس إلى شيء آخر كانا بالعكس[3]

پس بنابراین یک واجب را هم می توان گفت مطلقٌ، نسبت به شرطی و مشروطٌ نسبت به شرط دیگر. صلاه نسبت به طهارت مطلق و همین صلاه نسبت به وقت مشروط است.

در این هم بحث نداریم. از یک جهت نمی توان گفت مطلق و مشروطٌ. از دو جهت مطلق و مشروط.

ثم : قید آیا به هیات می خورد یا به ماده؟

این نزاع بزرگی است بین مشهور که می گویند قید به هیات می خورد و شیخ که می گوید قید به ماده می خورد. در ادامه به آن میپردازیم

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo