< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /واجب مطلق و مشروط -هیئت و ماده-

 

حدیث

امام علی: وَ اجْعَلْ لِكُلِّ إِنْسَانٍ مِنْ خَدَمِكَ عَمَلًا تَأْخُذُهُ بِهِ، فَإِنَّهُ أَحْرَى أَلَّا يَتَوَاكَلُوا فِي خِدْمَتِكَ؛[1]

برای هریک از خدمتگذارانت کار معینی قرار بده که او را در مقابل آن کار مسئول بدانی، زیرا سبب می شود این برنامه ریزی که آنها کارهای تو را به یکدیگر واننهند.

امام در این جمله بر این نکته نظر دارند که در عرصه مدیریت بایستی که هر کاری را به کسی واگذاشت ، مردی و کاری. تا بشود از آنها بازخواست کرد. از مشکلات ما این است که به این مردی و کاری عمل نمی شود و به یک عمل موفق چند کار بر دوشش گذاشته می شود و کار ها بر زمین می ماند.

واجب مطلق و مشروط(هیئت و ماده)

بحث پیرامون واجب مطلق و واجب مشروط بود. از مباحثی که در بحث واجب مطلق و واجب مشروط مطرح می شود و بحث مهمی هم هست این است که قید و قیود بازگشت به مفاد هیات می کند یا بازگشت به مفاد ماده می کند؟

در واجب مشروط ، اگر قید بازگشت به مفاد هیات کرد، این قید قید وجوب است.تا قید حاصل نشده این وجوب نمی آید مثل قید استطاعت نسبت به حج. تا استطاعت نیاید حج نمی آید. نتیجه اش این است که ماده باقی بر اطلاقش هست. نتیجه اش این می شود که مثلا با مبنای وجوب بعد از دخول وقت نماز ما باید در پی آب برویم و قبل از دخول وقت تکلیفی برای بدست آوردن آب نداریم

پس یک نظر این است که قید در واجب مشروط می خورد به مفاد هیات نه به مفاده ماده. چون ماده علی اطلاقها باقی است.

نظر دوم نظر شیخ انصاری است (و نظریه اول را نقد کرده) و گفته که قید در واجب مشروط بر میگردد به واجب ، نه به وجوب. در نتیجه واجب محدد به قید است، اما وجوب باقی بر اطلاقش هست. فالصلاه قبل الوقت واجبةٌ . نماز قبل از وقت واجب است،( بله واجب مقید به زوال است)

پس هنا نظریتان:

1.نظرمشهور: قید به هیات برمی گردد بنابراین تا قید نیامده وجوبی نیامده، وجوب که نیامد خروجی اش این می شود که مقدمه این وجوب هم واجب نخواهد بود.

2.اما شیخ انصاری گفته این قید مربوط به واجب است . و وجوب باقٍ علی اطلاقه.

دو مثال می زنیم یکی شرعی و یکی هم مثال عرفی:

مثال شرعی: آِیه 78اسراء :﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ۖ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا﴾[2]

نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب برپا دار و همچنین قرآن فجر که نماز صبح است . چرا که قرآن فجر مشهود فرشتگان روز است.

لام اینجا به معنای عند است.﴿اقم الصلاة لدلوک الشمس یعنی عند دلوک الشمس.﴾

دلوک : روایات می گویند ظهر است.از ریشه دَلک است یعنی مالیدن به چشم است.( زیرا در آن ساعت آفتاب می تابد و انسان به چشمش میمالد تا تابش خورشید قابل تحمل باشد.)

غسق: نهایت تاریکی شب هست.

این بخش اول آیه 4 نماز را بیان می کند(ظهر، عصر، مغرب و عشاء را). و قرآن الفجر صلاه صبح است که مشهود فرشتگان شب و روز است.

در روایتی ، زراره تفسیر این آیه را از امام باقر سوال کرد. امام فرمود دلوکها زوالها.(الشمس) غسق اللیل الی نصف اللیل ذلك اربع صلوات وضعهنّ رسول اللّه و وقتّهن للناس ، و قرآن الفجر ، صلوة الغداة.[3]

مشهور میگویند این قید لدلوک الشمس می خورد به وجوب(هیأت). یعنی این قید به اقم (الصلاه) می خورد. نظر شیخ این است که این لدلوک می خورد به صلاه (که ماده هست) نه به اقم (که هیات است).

مثال عرفی: اکرم زیداً ان سلّم . زید را گرامی بدار اگر بر تو سلام کرد.

مشهور می گویند :سلّم ، قید وجوب است (قید هیات اکرم ) است. یعنی تا سلام نکرده وجوبی نیامده. اما شیخ می گوید این سلّم قید اکرام است . معنایش این است که یجب اکرام زیدٍ ، اکراماً مقیداً بتسلیمه. وجوب علی اطلاقه هست . اکرام مقید به تسلیم است. وجوب همین الان است ( حالیٌ ) ولکن ظرف عمل استقبال است.

مشهور قید را به وجوب (هیات) می زنند و شیخ قید را به ماده (واجب) میزند.

هنا بحث: و آن این است که: قیود علی قسمین است.

برخی از قیود یقیناً بی هیچ تردیدی قید وجوب (متعلق هیات) است. (قید متعلق یعنی : اکرم زیداً ان سلّم علیک این قید را به اکرام بزنید (قید را به متعلق الوجوب بزنید) . برخی از قیود اینچنین است، مثل اینکه می گوید صلّ فی المسجد . صلّ صلاه الجمعه جماعهً. طُف بالبیت...

نقش این قیود این است که محصِّلات مصلحت در صلات و در طواف است. این نوع از قیود فقط قید واجب است نه قید وجوب. ( فرض این است که وجوب آمده، شارع می گوید این وجوبی را که آمده من دوست دارم جماعةً آورده شود). پس روشن قید قید واجب است نه قید وجوب. نماز جمعه از این قبیل است. اصلا هویت نماز جمعه گره خورده به جماعت است. شارع این وجوبی را که آمده واجب را مقید به جماعت میکند. یا صلّ الصلاه فی المسجد. می گوید مصلحت را من به نماز در مسجد می دانم (اینجا استحباب است) . یا طف بالبیت. طوافی که وجوبش آمده است با شرایطی بالبیت باید شروع شود از کجا شروع و به کجا ختم قبلش چی باشد و بعدش چی باشد، تردیدی نیست که بخشی از قیود، چاره ای نیست جز اینکه بگوییم قید واجب است نه قید وجوب.

بخشی از قیود قید وجوب است : ان افطرت فکفِّر و ان ظاهرت فاعتق. افطار و ظهار از قیود اراده و بعث است. شارع مقدس در حج می گوید که حج، هرجور شده واجب نیست، بلکه حجی که با استطاعت باشد آن حج واجب است.

به دیگر عبارت وقتی اراده در جان مولا ظاهر می شود که بگوید حُجَّ ، که این استطاعت بدست بیاید. متسکعاً (یعنی حج بی استطاعت، حج زورکی خود را به مکه برساند و در برگشت هم فقیر است ، شارع این حج را وجوب نداده). یا ان افطرتَ فکفّر، یعنی وجوب این کفاره با افطار می آید. ان ظاهرتَ فاعتق اگر ظهار کردی این وجوب العتق می آید. یعنی این وجوب استارتش را ظهار می زند. به همسرش بگوید ظهرک کظهر امی… (نوعی طلاق بوده، اسلام هم با شرایطی این را پذیرفته). برخی از قوانینی که در جاهلیت بوده ، قوانین بدی نبوده ، اسلام هم اینها را تثبیت کرده مانند حرمت جنگ در ماههای حرام. اسلام اصل را بر جنگ قرار نداده، بنابراین آنچه سبب شود که از این جنگ کم شود را تایید می کند ولو در جاهلیت هم بوده باشد.

برخی قوانین را هم ویرایش کرده مانند ظهار که نوعی طلاق است. وقتی می گوید ان ظاهرتَ فاعتق رقبةً ، یعنی وجوب عتق با ظهار استارتش می خورد. بنابراین برخی از قیود بدون شک قیود وجوب است. تا نیاید وجوب نیامده.

اطلاق در قیود درست نیست

این را برای این گفتیم که هم مشهور (آخوند طرفدار آنهاست ) و هم شیخ ، قیود را یکپارچه کرده اند، همه قیود را یا قید هیات دیده اند (قید وجوب) و یا قید ماده دیدند (قید واجب). حرف این است که این اطلاق درست نیست. بعض القیود هست که قید الوجوب است و بعض القیود است که قید الواجب است. اینک این بحث مطرح می شود که:

اصل در قیود

اگر قیدی را ندانستیم که آیا قید وجوب است یا قید واجب است اصل بر چیست؟

اصل بر قید وجوب بودن است یا اصل بر قید واجب بودن است.

آنچه از اول بحث تا الان در پی آن بودیم این است که: قیود گاه قید الوجوب است و گاه قید الواجب است. مشهور گفته اند قیودی که در واجبات مشروط هست بر میگردد به وجوب. و شیخ هم گفته برمیگردد به واجب. فالواجب اما مطلق و اما مشروطٌ .

واجب مطلق که وجوبش قید ندارد. می رسیم به واجب مشروط که این دو نوع را دارد . مشهور گفته اند که قیود در واجب مشروط به وجوب می خورد، فلا وجوب قبل حصول القید . شیخ گفته این قید ، قید واجب است.

استدلال چیست؟ به چه دلیل قید در واجب مشروط قید واجب است و به چه دلیل قید وجوب است؟

شیخ چند دلیل بیان کرده بر قید واجب بودن . مطارح الانظار مطالعه شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo