< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /واجب منجز و معلق

 

حدیث

امام علی : مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ اِمْرَأً عَقْلًا، إِلَّا اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً مَا.[1]

خداوند هیچ نوع عقلی را در وجود کسی به ودیعه ننهاده ، جز اینکه روزی وی را بوسیله آن نجات خواهد داد.

عقل نعمت الهی است و معنای عقل هم روشن است. سنجیده عمل کردن و سنجیده سخن گفتن. امام فرمودند: العاقل مَن وقف حیث عرف. عاقل با شناخت عمل می کند.

 

تقسیم واجب-منجز و معلق-

بحثی که شروع خواهیم کرد بحث تقسیم واجب به واجب منجز و واجب معلق هست.

زمینه این بحث چیست؟ چرا این بحث مطرح می شود.

به این دلیل که ما در شریعت برخی از تکالیفی داریم که مقدماتش واجب است در حالی که هنوز ذی المقدمه واجب نشده است.

مواردی که از این قبیل هستند:

    1. بالغ باید احکام را یاد بگیرد قبل از اینکه وقت وجوب عمل برسد. اگر یاد نگیرد و وقت وجوب عمل برسد معاقب است. یا قبل از تشرف به حج باید قبل از رسیدن موسم حج باید احکام حج را یاد بگیرد. اینجا ذی المدقمه واجب نیست(چون وقتش نرسیده) ولی مقدمه اش واجب است.

    2. وجوب تحصیل مقدمات وجودیه حج قبل از وقتش. حج، در ذی الحجه واجب می شود اما این باید از سالهای قبل که مستطیع شده نام نویسی کند و دنبال گذرنامه و کاروان … برود . این مقدمه واجب است در حالی که وجوب حج ایام ذی الحجه است.

    3. کسی که می خواهد روزه بگیرد و جنب شده باید قبل از فجر غسل کند.

    4. مستحاضه قبل الفجر در صوم واجب باید غسل کند.

    5. اگر کسی می داند که ظهر شود، مثلا آب در اینجا برای وضو نخواهد داشت اما الان که ساعت ده هست آب دارد و آن را حفظ کند می تواند ظهر با وضو نماز بخواند. (اینجا برخی از فقها گفته اند که واجب است که آب را حفظ کند)

    6. من اگر ساعت ده وضو بگیرم و غسل کنم، طاهر شده ام . اما اگر الان غسل نکنم در ساعت دوازده قدرت تحصیل بر طهارت ترابیه ندارم.

    7. الان می توانم ساتر برای صلاه تهیه کنم .اما وقتی وقتش رسید توان تهیه ساتر ندارم. اینجا (برخی فقها) گفته اند حفظ ساتر واجب است.اصطلاحا نام این مقدمات، مقدمات مفوته هست. به دلیل اینکه ترک این مقدمات موجب تفویت واجب فی وقته هست.

در این مقدمات مفوته بیان می کنیم که اگر شارع هم نگوید این مقدمات واجب است، عقل می گوید که باید بیاورید. عقل دو حکم می کند. یک حکم، لزوم الاتیان است و حکم دوم که در پی این حکم اول است میگوید تارک این مقدمه مستحق عقاب بر واجب در ظرف خودش است به سبب ترکش.

اینجا این شبهه پیش می آید:

    1. شما وجوب مقدمه را تابع وجوب ذی المقدمه می دانید یا نمی دانید؟ (از نوع تبعیت معلول للعة). اصلا چرا این وجوب آمده . از کجا آمده. (فرض این است که ذی المقدمه واجبش کرده. اگر حج واجب نمی بود تعلم احکام هم واجب نبود، چطور این معلول آمده در حالیکه این علت نیامده.

    2. اگر کسی این مقدمات را انجام نداد، در نتیجه قدرت بر ذی المقدمه پیدا نکرد. به چه بیانی این شخص عقاب بشود؟ آن زمانی که می توانست وجوب مقدمه نیامده بود و واجب نبود دنبالش برود. حال که نرفته و وقتش رسیده نمی تواند واجب را انجام دهد. به چه دلیل عقاب شود؟

جواب شبهه

لذاست که بزرگان در پی علاج درآمده اند، 6 راه علاج گفته شده (یک راه علاجش راه حل صاحب فصول هست)

یک: راه علاج اول همان است که قبلا تفصیلا بیان شد. که مشهور شرط را در واجب مشروط به وجوب می‌زدند و شیخ به واجب می زد.( دغدغه شیخ این بود که این مشکل را حل کند) واجب مشروط دو اصطلاح دارد:

    1. واجب مشروط مشهوری: اینکه قید را به هیات بزنیم و وجوب را مقید کنیم. بگوییم تا شرط نیامده، وجوب نیامده. با این واجب مشروط مشهوری این وجوب مقدمات مفوته حل نمی شود مگر با راه حل هایی که بیان می شود.

    2. واجب مشروط شیخی : شیخ می گوید شما هیات را قید نزنید.(معنای جزیی قابل تقیید نیست) شما ماده (واجب) را قید بزنید، قید برای واجب است. شیخ با این تحلیل مشکل مقدمات مفوته را حل می کند. می گوید شما ماه رمضان مستطیع شدید . در رمضان وجوب الحج آمده ، گرچه واجب هنوز نیامده و در ذی الحجه اتیان میشود. چون وجوب آمده باید دنبال تعلم احکام و گذرنامه رفت.

در ماه رمضان قبل از طلوع فجر وجوب روزه بر این مستحاضه و بر این جنب آمده، گرچه واجب بعد از طلوع فجر است. فالوجوب لا قید له، فالوجوب لا شرط له. ما له القید در حقیقت واجب است. (پس روشن شد که در واجب مشروط مشهوری که قید به وجوب می خورد و در واجب مشروط شیخی که قید به واجب می خورد. با واجب مشروط شیخی مقدمات مفوته مشکلش حل می شود.)

صاحب فصول

صاحب فصول از این راه وارد نشده است، بلکه ایشان می گوید ما به همان واجب مشروط مشهوری ثابت قدم و استوار باقی می مانیم. در عین حال مشکل مقدمات مفوته را حل خواهیم کرد. به این بیان که می گوییم: تقسیم قبلی که می گفت الواجب اما مطلق و اما مشروط ، مقسم مطلق الواجب بود. مطلق الواجب یا آن است که وجوبش مقید به قیدی هست یا نیست. اگر وجوبش مقید به قیدی نبود اسمش را می گذاریم واجب مطلق غیر از قیود شرایط عامه مانند صلاه و صوم. و اگر وجوبش مشروط به شرطی غیر از شروط عامه بود، اسمش را واجب مشروط می گذاریم.

در این تقسیم مقسم را مطلق الواجب قرار نمی دهیم بلکه مقسم را واجب مطلق قرار می دهیم. به این گونه که می گوییم : واجب مطلق بر دو گونه است:

گونه اول: اینکه نه وجوب قید دارد و نه واجب . فالوجوبُ و الواجبُ فعلیٌ . مانند، کالمعرفة باصول الدین . کسی که بالغ شد باید معرفت به اصول دین داشته باشد.اینجا فالوجوب فعلیٌ . لا یکون مشروطاً بشرطٍ. والواجب ایضا فعلیٌ لا یکون مشروطاً بشرطٍ.

پس واجب مطلق گاه چنین است که نه وجوب و نه واجب هیچ قیدی ندارند. اسم این واجب مطلق را میگذاریم واجب منجز.

گونه دوم: گاه چنین است که وجوب متوقف بر شی نیست! لکن واجب متوقف بر شیء است. کالحج بالنسبتة الی حلول الموسم. حج نسبت به موسم که ایام ذی الحجه است. اسم این واجب را واجب معلق می گذاریم.

(پس صاحب فصول همانی را که در تقسیم قبلی وجوب مشروط نامیدیمش را می گوید وجوب مطلق، آن وقت واجب مطلق را بر دو قسم تقسیم می کند. یکی واجب منجز و دیگری هم واجب معلق، این عبارتٌ اخرای واجب مشروط شیخی است، شیخ هم همین را می گفت. می گفت که حج واجبٌ مشروط منتها اینجا وجوب مشروط نیست، شما هم همین را می گویید. شما هم می گویید در واجب معلق وجوب تعلیق ندارد و منجز است . این واجب است که معلق است. پس این همان است. تغییر الفاظ بدون آنکه تغییری در محتوا ایجاد کند که دردی را درمان نمی کند. شما این را زیرمجموعه واجب مطلق دیدید و شیخ زیرمجموعه واجب مشروط دیده و همان را شما دارید می گویید.

به عبارت دیگر ما سه واجب مشروط داریم:

    1. واجب مشروط مشهوری، که قید به هیات میخورد و وجوب مقید می شود.

    2. واجب مشروط شیخی ، که قید به ماده می خورد و به هیات نمی خورد.

    3. واجب مشروط صاحب فصولی، که اسمش را می گذارد واجب مطلق معلق. که این دقیقا همان واجب مشروط شیخی است. و آن واجب مشروط شیخی را شیخ اسمش را می گذارد واجب مشروط و صاحب فصول اسمش را می گذارد واجب مطلق معلق).

برخی گفته اند یک فرق است بین واجب مشروط شیخی و واجب معلق صاحب فصولی .و آن فرق این است که واجب معلق صاحب فصولی درمورد قیود و شروط غیر مقدور است مانند وقت، ولکن واجب مشروط شیخی اعم است از قیود غیر مقدور مانند زمان ، و قیود مقدور مانند تهیه مقدمات حج .

صاحب مطارح(شیخ) می گوید چه دلیلی دارد که شما قید را محدود می کنید به قید غیرمقدور، بلکه این را اعم بگیرید.

پاسخ این است که نه ، صاحب فصول هم در فصول ص 80 و 81 در ذیل کلامش قید را اعم میگیرد. اعم از مقدور و غیر مقدور.

(کلام شیخ ملاحظه شود و نقد شیخ را ببینند.

و منها تقسیمه الی معلق و المنج برای یادآوری گذشته اصول الفقه هم ملاحظه شود. ج1 ص 88، 90 و ج2 277الی

با این درس اینها مطالعه شود . به حقانیت فرمایش آیت الله سید مهدی روحانی پی میبریم که می گفتند که جاهایی از اصول الفقه را باید وقت کفایه بفهمیم.)

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo