< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /مقدمه مفوته

 

حدیث

امام علی (ع): مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ[1]

آنکس که با حق در افتاد حق او را بر زمین خواهد زد. از مصادیقش هرکه با آل علی در افتاد ور افتاد. چه ها که نکردند با امیرالمومنین، آنچه از دستشان بر می آمد علیه امام علی انجام داده اند. در خطبه ها او را لعنت و دشنام می دادند،و یکی از علمای برجسته اهل سنت می گوید در شگفتم از مردی که دشمنانش فضایل او را از روی حسد کتمان کردند و دوستانش از ترس، ولی با این حال شرق و غرب جهان را پر کرده است. تا جایی که یک مسیحیی عمرش را برای امام علی و معرفی ایشان می گذارد(الامام علی صوت العداله الانسانیه). این حقیقت است که مَنْ‌ صَارَعَ‌ الْحَقَ‌ صَرَعَه‌ با توجه به این حقیقت با زبانی قاطع خواهم گفت این دشمنان انقلاب اسلامی هستند که از این دشمنی ها آسیب خواهند دید و این شجره طیبه انقلاب باقی خواهد ماند.

مقدمات مفوته

سخن پیرامون مقدمات مفوته بود. ما مقدماتی را داریم که ذی المقدمه اش بعدا واجب می شود. مانند اینکه جنب قبل از طلوع فجر باید غسل کند برای روزه ای که بعد از طلوع فجر بر او واجب می شود. و همینطور مستحاضه یا موارد دیگر.

مشکل این مقدمات مفوته این است که مگر نمی گویید وجوب مقدمه تابع وجوب ذی المقدمه است ، اینجا که هنوز ذی المقدمه واجب نشده چطور می گویید این مقدمه واجب است و بعد می گویید ، اگر کسی این مقدمه را ترک کرد و نتوانست روزه بگیرد عقاب می شود.چرا عقاب شود؟ قبل از فجر که دلیلی بر وجوب نیست و هنوز ذی المقدمه واجب نشده و بعداز فجر هم توانایی ندارد .

و باید فکری کرد برای این مقدمات مفوته. حدود 7 راه بیان شده . و بزرگان برای حق مشکلات مقدمات مفوته وارد شدند.

راه حل ها

یک راه، راهی بود که شیخ انصاری رفت و ایشان در تفصیل واجب به مطلق و مشروط گفتند قیود به ماده می خورد نه هیات و نتیجه گرفته اند که در همه این موارد وجوب قبل از رسیدن زمان واجب، هست (این واجب است که مقید است) در مجموع این تحلیل ایشان قابل قبول نیست زیرا بر مبنایی استوار است که آن مبنا پذیرفته نشد. آن مبنا این بود که قید به هیات نمی خورد . هیات معنای جزیی است و معنای غیر استدلالی است و نمی تواند قید به او بخورد.

راه دوم: راه صاحب فصول بود. ایشان در حقیقت درگیر است با واجب مشروط مشهوری، و ایشان واجب مشروط مشهوری را نپذیرفته اند که بگوییم وجوب مقید است و این را تمام ندیده و سراغ تحلیل و تقسیم بندی خودش رفته ( واجب منجز و واجب معلق ). و این هر دو را زیرمجموعه واجب مطلق قرار داده و. گفته واجب مطلق(واجبی که قید ندارد) دو جور است .

یک: نه وجوبش و نه واجبش قید ندارد مانند معرفت اصول دین. (همه باید این اصول را بدانند . لذاست که اولین مسئله توضیح المسائل این است که عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی یقین و یا دلیل باشد)

این مسائل تمام آنچه را که فاضل مقداد در شرح باب حادی عشر آورده نیست. همه آنچه خواجه نصیر و علامه حلی در شرح تجرید آورده اند نیست،جلد 6 اسفار نیست، بلکه چند تا مسئله بدیهی است. (توحید، نبوت، معاد ) و اینها فهمش نیاز به استدلال آنچنانی ندارد. هر کسی بر طبق فهم خودش باید بفهمد مانند اعرابی که از او پرسیدند که چه دلیلی بر وجوب خدا داری گفت البعرة تدل‌ على‌ البعير و أثر الأقدام على المسير

بنابراین معرفت به اصول دین واجب ٌ ، نه وجوبش و نه واجبش قید ندارد.

دو: اینکه وجوب مقید باشد اما واجب قید نداشته باشد. دو اینکه وجوب حالی باشد اما واجب استقبالی باشد (واجب معلق) وجوب حج حالی است اما واجب در ماه ذی الحجه است.

نقد این سخن این است که این همان واجب مشروط شیخی است.

صاحب فصول در ابتدا تکیه کرده است در قیود غیر مقدور مانند زمان که خود باید برسد. برخی فکر کردند که تفاوت واجب مشروط شیخی و واجب معلق صاحب فصولی در این است که شیخ قید را اعم گرفته از مقدور و غیر مقدور و صاحب فصول فقط قیود غیر مقدور را گرفته. این سخن درستی نیست زیرا صاحب فصول ص 81 گفته: قید اعم از مقدور و غیر مقدور است.

اشکال دوم: صاحب کفایه این اشکال را کرده که شما برای چی سراغ این تقسیم بندی آمدید؟. آمدید مشکل مقدمات مفوته را حل کنید . و واجب مطلق را بر دو قسم دیدید (منجز و معلق) و اینطور قصه را حل کردید که واجب معلق ، وجوبش حالی است اما واجبش استقبالی است. ما از شما سوال می کنیم که نقش واجب استقبالی چیست؟ اگر شما فقط وایستید روی وجوب حالی مشکل حل نمی شود. چه مشکل را حل می کند حالی وجوب یا استقبالی بودن واجب؟. قهراً حالی بودن وجوب مشکل را حل می کند (شما می گویید وجوب الحج حالی است اما زمانش استقبالی است)این چه نقشی دارد که بگوییم واجب استقبالی است؟ پس بنابراین فقط اینکه وجوب حالی است مشکل را حل می کند.

جواب داده شده به آخوند اینجا از موارد واجب مشروط نیست بلکه از موارد واجب معلق است ، فرق است بین واجب مشروط و واجب معلق(وجوب در مشروط انشایی است قبل از حصول شرط ولی در معلق فعلی است قبل از حصول شرط. بنابراین اگر وجوب را فعلی دیدیم مشکل حل است و نیازی به طرح شقّ دیگر استقبالی بودن نداریم)

پاسخ آخوند این است که صاحب فصول ثمره را بر معلق در مقابل منجز قرار نداده تا شما بگویید هر دو در فعلیت وجوب مشترک اند بلکه ایشان اثر را بر معلق مقابل مشروط مشهوری قرار داده. در مشروط مشهوری اصلا وجوبی قبل از آمدن قید نیست. بنابراین مشکل همچنان باقی است. (وجوبی قبل از آمدن قید نیست، در تحلیل واجب مشروط مشهوری) اما صاحب فصول آمده و وجوب را در واجب معلق دیده. پس تنها صاحب فصول این طور نیست که تقسیم کرده باشد معلق و منجز را بلکه آمده وجوب را دیده که شما اشکال نکنید. که چطور وقتی هنوز ذی المقدمه نیامده مقدمه را واجب می دانید.

این از اشکال دوم که لا وَقعَ لهذا التقسیم، بلکه آنچه در این تقسیم مهم است حالی بودن واجب است نه استقبالی بودنش.

إنّه لا وقع لهذا التقسيم ؛ لأنه بكلا قسميه من المطلق المقابل للمشروط ، وخصوصية كونه حاليّاً أو استقباليّاً لا توجبه ما لم توجب الاختلاف في المهمّ ، وإلاّ لكثر تقسيماته لكثرة الخصوصيات ، ولا اختلاف فيه ، فإن ما رتبه عليه من وجوب المقدمة فعلاً ـ كما يأتي ـ إنّما هو من أثر إطلاق وجوبه وحاليّته ، لا من استقبالية الواجب ، فافهم[2] .

که تفاوتش بیان شد که صاحب فصول در مقابل واجب مشروط مشهوری ایستاده. واجب مشروط مشهوری اصلا وجوبی نمی بیند، قبل از آمدن قید . و واجب معلق صاحب فصولی این وجوب را می بیند.

اشکال دیگر مرحوم آخوند

آنگاه آخوند وارد در یک اشکال دیگر با این تعبیر: ثم إنّه ربما حكي عن بعضٍ أهل النظر من أهل العصر إشكال في الواجب المعلّق.

سخن این بعض اهل النظر چه کسانی اند؟

برخی گفته اند او محقق نهاوند در کتاب تشریح الاصول است. برخی گفته اند سید محمد فشارکی است. که استاد شیخ عبدالکریم حائری بوده . (اعلم شاگردان میرزای شیرازی بوده و بعد از فوت میرزا به ایشان رجوع کردند و ایشان گفت من اعلمم ولی مرجعیت چیزهای دیگری هم می خواهد که من آنها را ندارم . مانند قاطعیت در تصمیم و انا رجل وسواسی).

این اشکال به محقق نهاوندی یا سید محمد فشارکی نسبت داده شده. و آن اشکال این است که ما یک اراده تکوینی داریم، اراده تکوینی ،( تصور می کنیم و تصدیق می کنیم و شوق محرک عضلات بوجود می آید و تصمیم می گیریم و بعد می رویم مراد را محقق می کنیم) مانند تشنه

در عرصه اراده تکوینی اراده از مراد جدا نیست (انسان که اراده کرد در پی آن به مراد می رسد، مگر اینکه مانعی پیدا شود و اگر پیدا شود اراده پیدا نمی کند نه اینکه اراده می کند و مرادش تحقق پیدا نمی کند، در عرصه اراده تکوینی اراده همان و تحقق مراد همان است). در مقابل این یک اراده تشریعی هست (طلب هست، ایجاب هست،) آنچنان که در عرصه تکوینی اراده از مراد جدا نیست، در عرصه تشریعی و اعتباری هم اراده از مراد جدا نیست. ایجاب از وجوب جدا نیست. بنابراین معنا ندارد که بگوییم وجوب حالی است و واجب استقبالی است. این مثل این است که بگویید من تشنه ام و اراده ام هم تحقق پیدا کرده به برداشتن آب، هیچ مانعی نیست و آب را بر نمی دارم) چطور آن نشدنی است؟ اراده تکوینی به دنبالش مراد تکوینی است . در قصه ایجاب و وجوب هم همین است آنچنان که اراده تکوینیه عضلات را به تحرک وا می دارد سمت مراد وا می دارد و منفک از مراد نیست، ایجاب که قائم مقام اراده تکوینی است از وجوب جدا نیست. برای من محقق نهاوندی قابل قبول نیست که شما بگویید وجوب حالی است اما واجب استقبالی است.(این از اشکال ایشان)

(فالوجوب الحالی والواجب الاستقبالی با این تحلیلی که بیان شد پذیرفتنی نیست)

این کلام نقد شده و دفاع هم از آن شده . (محقق اصفهانی و برخی دیگر دفاع کرده اند.)

این کلام دو بخش دارد :

یک بخش این است که در اراده های تکوینی ، اراده تکوینیه از مراد جدا نیست و مقیس علیه است. آیا این واقعیت و حقیقت دارد.

بخش دوم اینکه در مقیس فرمودید ایجاب حالی باشد و واجب استقبالی باشد این پذیرفتنی نیست. آنچنان که تفکیک اراده از مراد پذیرفتنی نیست تفکیک وجوب از واجب هم پذیرفتنی نیست.

اینجا جای دقت دارد.

ثم إنّه ربما حكي عن بعضٍ أهل النظر...قلت : فيه أن الإرادة تتعلق بأمر متأخَّر استقبالي...ولعل الذي أوقعه في الغلط ما قرع سمعه من تعريف الإرادة…)[3]

مطالعه شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo