< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /مقدمه مفوته

 

حدیث

امام علی: الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ[1] .

قلب کتاب چشم است، و آنچه را که انسان با چشم می بیند و می آزماید در قلبش نقش می بندد.

زدست دیده و دل هر دو فریاد که آنچه دیده بیند دل کند یاد

مراد این است که چشم را باید مراقبت کرد. کسی از امام پرسید که بما يُستَعانُ على غُمضِ البَصَرِ ؟، چطور انسان می تواند چشم از ناروایی ها بپوشاند؟ فقالَ : بالخُمودِ تَحتَ سُلطانِ المُطَّلِعِ على سِترِكَ از قرار گرفتن تحت سلطه خداوندی که مطلع از اسرار تو هست، العَینُ جاسُوسُ القَلبِ و بَريدُ العَقلِ .چشم جاسوس قلب است و نامه رسان عقل است ، فغض بصرك عما لا يليق بدينك[2] ، چشمت را از آنچه مناسب دین تو نیست بپوشان ، و يكرهه قلبك و ينكره عقلك، قلب و عقلت هم ملامتش می کنند که چرا به چیزی که نباید نگاه کنی

به نظر می رسد که کنترل چشم گام بلند سازندگی است، به خصوص برای جوانان و فضای بد جامعه که بر کنترل چشم پاداش فراوانی خواهد داد.

مقدمه مفوته

مشکل در بحث مقدمه واجب ، برخی از مقدماتی هستند که باید قبل از رسیدن زمان ذی المقدمه آنها را تهیه کرد. در حالی که وجوب مقدمه تابع وجوب ذی المقدمه است . ذی المقدمه هنوز واجب نشده شما می گویید جنب و مستحاضه باید قبل از اذان صبح غسل کند ، کسی که مستطیع است هنوز زمان حج نرسیده و از لان باید مقدماتش را فراهم کند.

سوال این است که این مشکل را چطور حل کنیم؟

یک . راه حلی که شیخ گفته بود . قیود را به ماده (واجب) بزنیم و وجوب را آزاد بگذاریم و قبل از رسیدن زمان واجب این وجوب هست بنابراین در واجب مشروط قید می خورد به هیات، در نظر شیخ به هیات نمی خورد بلکه به واجب می خورد و وجوب هست، وقتی وجوب است مقدمه اش هم هست. و باید رفت دنبال گذرنامه و...

دو. راه صاحب فصول:

(چهار راه دیگر هم بیان شده، و به نظر می رسد که جامع ترین این راه ها راهی است که محقق اصفهانی مطرح کرده و امام هم تقویتش کرده)

واجب معلق صاحب فصول را بیان کردیم. ایشان می گوید واجب مطلق گاه نه وجوبش قیدی دارد و نه واجب (واجب منجز) و گاه وجوب قید ندارد ، واجب مقید است(واجب معلق). وجوب فعلی است و واجب استقبالی.

این تفسیر صاحب فصول در حقیقت درگیر است با واجب مشروط مشهوری . واجب مشروط مشهوری می گفت تا قید نیاید وجوب نمی آید ، جناب صاحب فصول می گوید تا قید نیاید، واجب نمی آید اما وجوب فعلی است. بر این اساس باید سراغ مقدمات رفت.

لکن اشکالاتی بر این نظریه مطرح شده:

یک. اشکالی که آخوند مطرح کرده: به صاحب فصول می گوید چرا شما در این واجب معلقتان ،قید را فقط غیر مقدور می گیرد مانند زمان ، اعم بگیرد (هم مقدور و هم غیر مقدور).

بیان شد که صاحب فصول تصریح می کند، تعمیم قید را به مقدور و غیر مقدور.

دو. اشکال دوم اینکه آخوند به صاحب فصول می گوید که شما در این تقسیمتان، آنچه تاثیرگذار است حالی بودن وجوب است و استقبالی بودن واجب نقشی ندارد بنابراین لا وَقعَ لهذا التقسیم.

سه. اشکال محقق نهاوندی یا سید محمد فشارکی بر این نظریه است:

این نظریه می گوید که ما دو اراده داریم ، یکی اراده تکوینی هست، و یکی هم اراده تشریعی هست. سیر اراده تکوینی (تشنه می شویم. تصور می کنیم آب را، تصدیق می کنیم منفعت آب را، جزم به فایده، شوق برای نوشیدن آب پیدا می شود و تحریک عضلات می شود بلند می شویم و لیوان آب را میگریم و می نوشیم و به مراد میرسیم) در این سیر نمی شود شوق محرک عضلات پیدا بشود و نوشیدن آب تحقق پیدا نکند. به طور طبیعی در پی شوق محرک عضلات، آن آب نوشیدن تحقق پیدا می کند. این سیر اراده است، اراده از مراد جدا نیست. آنچنان که در این اراده تکوینه به دنبال تحقق مقدمات اراده، تحرک عضلات است به نحو مراد و جدا نیست و نمی شود که علم ، تصدیق ، جزم به فایده و شوق باشد و تحریک العضلات نباشد. (این در مقیس علیه).

این ایجاب و طلبی که شما دارید در حقیقت ، عِدل آن اراده تکوینی است. در عِدل آن اراده تکوینی آنچنان که نمی شود اراده باشد و مراد نباشد ایجاب که جای اراده تکوینی هست نمی شود ایجاب باشد و اما وجوب بعد باشد. مَنِ آمر باید بگویم، ولی این باید برای سه ماه بعد باشد. رمضان مستطیع شده و بگویم وجوب حج آمده اما خود حج سه ماه دیگر. آنچنانکه در آنجا نمی توانستید بگویید شوق محرک عضلات آری اما تحریک عضلات نه، یا اراده آمده پس تحریک عضلات هم آمده ، اینکه بگویید اراده آمده و تحریک عضلات نیامده این خلاف قاعده عقل است.اینجا هم نمی توانید بگویید، باید شارع آمده و وجوب حالی است ، اما زمان انجامش استقبالی است.

(می گویید باید الان است (باید برای حج بلند شوید و دست بکار شوید) اما خود حج چند ماه دیگر است.)

(لب کلام اینکه: این نشدنی است . آنچنان که تفکیک الارادة عن المراد در اراده تکوینی نشدنی است ، تفکیک الایجاب عن الوجوب در اراده تشریعی هم نشدنی است.)

در نقد این کلام آخوند در دو عرصه وارد شده:

یک . (مقام اول) مقیس علیه. در مقیس علیه طرح این بحث را می کند که آیا در اراده تکوینی هیچ گاه اراده از مراد جدا نیست؟

دو. (مقام دوم) وارد بحث مقیس می شود. سلمنا که در اراده تکوینی این را پذیرفتیم از شما ، در اراده تشریعی هم این چنین است یا اینگونه نیست؟

مقام اول: آخوند در اراده تکوینی ، می گوید تا مرادتان چی باشد؟ اگر مرادتان مطلوب بلا واسطه باشد اراده از مراد جدا نیست، مانند آبی که مثالش زده شد. وقتی فهمیدیم آب اینجاست و فایده آب را هم فهمیدیم و شوق محرک عضلات هم پیدا شد لیوان را بر می داریم و می نوشیم تا رفع تشنگی بشود. (اینجا مراد ما مطلوب بلا واسطه است) و گاه مراد ما مطلوب مع الواسطه است. (در مراد تکوینی) مطلوب ما این است که خودمان را به فلان شهر برسانیم و تجارت را در آن شهر شروع کنیم. فاصله اینجا تا آنجا هم 1000 کیلومتر است. اینجا مراد ما، مطلوب مع الواسطه هست، اینجا اگر انفکاک نشود خلاف مراد است . (در جایی که مراد مطلوب مع الواسطه است باید مراد از اراده منفک شود). چه کسی گفته که اراده منفک از مراد نمی شود. باید مراد چی هست. فالارادة تنفک عن المراد اذا کان المراد مطلوباً مع الواسطه.

قلت : فيه أن الإرادة تتعلق بأمر متأخَّر استقباليٍ ، كما تتعلق بأمر حاليٍ(همانطور که اراده شما تعلق می گیرد به نوشیدن آب که امر حالی است اراده شما تعلق می گیرد به مسافرت به شهری که 1000 کیلومتر فاصله دارد، پس گاه مراد امر حالی است وگاه مراد امر استقبالی است) ، وهو أوضح من أن يخفى على عاقل فضلاً عن فاضلٍ (آشکارتر از این است که مخفی بماند برعاقلی تا چه رسد نسبت به فاضلی مثل ایشان) ، ضرورة أن تحمّل المشاق في تحصيل المقدّمات (تحمل مشقت ها در تحصیل مقدمات) ـ فيما إذا كان المقصود بعيد المسافة وكثير المؤونة ـ ليس إلّا لأجل تعلق إرادته به (این تحمل مشقتها نیست مگر به جهت تعلق اراده اش به آن )، وكونه مريداً له قاصداً إياه (اصلا آن قوه محرکه و انگیزه او را همان مراد استقبالی ایجاد می کند)، لا يكاد يحمله على التحمل إلّا ذلك (اگر اراده نداشت و نمی خواست به آن برسد این همه سختی ها را تحمل نمی کرد.).

پس اینکه به عنوان وحی منزل گرفتید که اراده از مراد منفک نمی شود، این وحی منزل نیست. باید دید مراد چیست . گاهی مراد امر حالی است بله اراده از مراد منفک نمی شود و گاهی مراد امر استقبالی است که باید منفک شود ، و اگر منفک نشود خلاف قاعده عقلی است.

ولعل الذي أوقعه في الغلط (چه دلیل هست با این ادبیات بکار برد و بجای فی الغلط می گفت فی ذلک بهتر و محترمانه تر است) ما قرع سمعه (آنچه که این محقق را به این غلط انداخته این است که شنیده است که اراده شوق محرک عضلات نحو مراد است) من تعريف الإرادة بالشوق المؤكد المحرّك للعضلات نحو المراد ، وتوهمّ (فاعل اوقعه) أن تحريكها نحو المتأخر مما لا يكاد (تحریک نحو متاخر معقول نیست) ، وقد غفل عن أنّ كونه محركاً نحوه يختلف حسب اختلافه (به این نکته توجه نکرده که محرک بودنش به حساب مرادات فرق می کند، گاه مرادی حالی است ، محرک بودنش این است که آب را در لیوان بریزد و بنوشد و گاه استقبالی است ، محرک بودنش این است که این مقدمات را طی کند)، في كونه مما لا مؤونة له كحركة نفس العضلات ، أو مما له مؤونةٌ ومقدمات قليلة أو كثيرة ، فحركة العضلات تكون أعم من أن تكون بنفسها مقصودةً أو مقدّمة له ، والجامع أن يكون نحو المقصود (به دیگر عبارت آخوند می گوید ما هم اراده را شوق محرک عضلات میدانیم اما مصداق این محرک عضلات چیست؟ در قصه آب ریختن در لیوان و نوشیدن است و مصداق این تحریک در آنجا که مراد 1000 کیلومتر فاصله دارد تهیه کردن مقدمات است (پس به تعریف دست نمی زنیم که اراده شوق محرک عضلات است، منتها کیفیت این تحریک مراد مشخص می کند. گاهی مراد امر حالی است و گاه مراد امر استقبالی است))، پس این مقیس علیه شما ، مقیس علیه پذیرفتنی نیست. اینکه مسلم گرفتید همه جا اراده همان و مراد همان، این درست نیست. باید ببینید که مراد چیست، این محرک بودن عضلات را مراد مشخص می کند( این از مقیس علیه)

مقام دوم : این بود که این قائل، ایجاب را همان مرادف، همان اراده محرک عضلات نامید. اراده محرک عضلات در عرصه تشریعی همین بایدِ مولاست. آنچنان که آنجا نمی شد اراده از مراد جدا باشد ، اینجا هم نمی شود ، که ایجاب از وجوب جدا باشد. نمی شود که ایجاب حالی باشد ، واجب استقبالی باشد. از آنچه که در اراده تکوینی گفته شد حکم اینجا هم روشن شد آنجا می گوییم که باید دید مراد چیست.

اینجا اصلا یک قدم جلوتر می گذاریم ، در این قصه ایجاب و وجوب باید وجوب با تاخیر صورت بپذیرد و محال است که بدون تاخیر باشد. (مولا می گوید باید. مکلف باید این امر را انجام دهد و مکلف هم باید بگوشش برسد این بایدِ مولا، باید تصور و تصدیق کنم. بغیر اینها نمی شود . پس ایجابی را که شما مقابل اراده تکوینیه می گیرید این ایجاب ولو زمان اندک (زیرا حکم الامثال فی ما یجوز و فی ما لا یجوز واحد) پس مقیس علیه شما درست نیست و مقیس شما نادرست تر است، این ایجابی را که عِدل آن اراده قرار دادید من مکلف اگر بخواهم انجام بدهم قطعا با فاصله است.

مع إنّه لا يكاد يتعلق البعث إلّا بأمر متأخَّر عن زمان البعث ، ضرورة أن البعث إنّما يكون لاحداث الداعي للمكلف إلى المكلف به ، بأن يتصوره بما يترتّبُ عليه من المثوبة ، وعلى تركه من العقوبة (این انگیزه را باید در ان ایجاد کرد . این انگیزه چه چیزی در او ایجاد می کند، این که تصور کند که این نماز و این جهاد ، بهشت را در پی دارد.. فتحه لخاصه اولیائه و هو لباس التقوی. تصور کند که اگر این امر خدا را انجام ندهد معاقب می شود . این فاصله بر است، پس بنابراین این تصوری که محقق نهاوندی کرده این قیاس، قیاس درستی نیست)

و لا يكاد يكون هذا إلّا بعد البعث بزمان ، فلا محالة يكون البعث نحو أمر متأخَّر عنه بالزمان ، ولا يتفاوت طوله وقِصَره ، فيما هو ملاك الاستحالة والإِمكان في نظر العقل الحاكم في هذا الباب ، ولعمري ما ذكرناه واضح لا سُترة عليه ، والاطناب إنّما هو لأجل رفع المغالطة الواقعة في أذهان بعضٍ الطلاب.

(محقق اصفهانی و علامه طباطبایی از این اشکال حمایت کرده اند. ملاحظه شود) تاکنون دو راه حل مشکل مقدمات مفوته بیان شد و فردا 4 راه حل دیگر بیان می شود.


 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo