< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /واجب غیری نفسی

 

امام علی : كَفاك أدَبا لِنَفسِك اِجتنابُ ما تَكرَهُهُ مِن غَيرِك.[1]

برای اصلاح خویشتن همین بس که از آنچه برای دیگران نمی پسندی اجتناب کنی.

انسان باید خود را تربیت کند و این تربیت حجابی دارد بنام حب ذات . خود را بی عیب می پندارد و دیگران را معیوب می داند. امام می فرماید این حجاب را بردار تا ساخته شوی. آن بد که با خود نمی پسندی با کس مکن ای برادر من . در حکمت 365 آمد كَفَى أَدَباً لِنَفْسِكَ، تَجَنُّبُكَ مَا كَرِهْتَهُ لِغَيْرِكَ ، در حکمت 353 اَکبَرُ العَیبِ اَن تَعیبَ ما فیک مِثلُهُ. بزرگترین عیب این است که چیزی را که برای دیگران عیب می دانی را خودت مرتکبش نشوی. این راه خودسازی در جامعه و برخورد با مردم است.

واجب غیری و واجب نفسی

سخن پیرامون این بود که ما دو نوع واجب داریم یکی واجب غیری که سکوی واجب دیگر است ، و یکی هم واجب نفسی که سکوی واجب دیگر نیست.

سیر بحث این بود که اول تعریف ما امر به لنفسه در واجب نفسی و ما امر به لغیره در واجب غیری را مطرح کردیم. اشکالش بیان شد که جامع افراد و مانع اغیار نیست، پاسخ دادیم که بر آن اساس آخوند تعریف دیگری را برگزید (همان که شیخ در مطارح برگزیده ) واجب نفسی ما وجب لا لاجل التوصل الی واجب آخر و واجب الغیری ما وجب لاجل توصل به الی واجب آخر.

اشکال شد که به هر حال شما یک قسم واجب نفسی را گفتید که آن واجبی است که بخاطر فوائدی که در او هست واجب شده. این اشکال مطرح شد پس بنابراین این واجب بخاطر آن منافع واجب شده فهذا واجب غیریٌ.

پاسخ داده شد که این منافع و مصالح، وجوب به آنها تعلق نگرفته لانها غیر مقدورٍ. اینها مقدور مکلف نیست و تکلیف به مقدور تعلق می گیرد.

پاسخ داده شد که اینها مقدور مباشری نیست اما مقدور تسبیبی است . پس اشکال همچنان ثابت و استوار باقی ماند. اینکه شما می گویید واجب نفسی ما وجب لا لاجل التوصل الی واجب آخر، می گویید که فرق نمی کند که در خود این واجب مصلحت باشد و یا مصلحتش بخاطر فوائد باشد . بهرحال اگر آن فوائد نبود این واجب نمی شود فهذا الواجب النفسی (مانند نماز و روزه و … ) واجب غیریٌ ، واجب شده برای تحصیل آن منافع.

آخوند اینجا یک جواب دیگری بیان می کند که از گرداب آن اشکال بیرون بیاید. و آن این است که باید دید ملاک چیست؟ ملاک واجب نفسی آن است که وجوبش بخاطر حسن ذاتی اش باشد، چه مقدمه واجب دیگری باشد و چه مقدمه واجب دیگری نباشد. هرجا حسن ذاتی بود ما آن را می گوییم واجبٌ نفسیٌ. (واجب نفسی است) و هر جا که دیدیم واجب شده این کار بخاطر حسن غیر، وضو واجب شده بخاطر اینکه صلاه محبوب است و این بخاطر محبوبیت صلاه واجب شده، چه آنکه حسن ذاتی داشته باشد یا حسن ذاتی نداشته باشد.

برای فهم بیشتر در دو بند نظر آخوند را بیان می کنیم.

الف: ایشان می گوید ملاک وجوب نفسی آن است که وجوبش بخاطر حسن دیگری نباشد(بخاطر حسن خودش باشد) چه آنکه مقدمه واجب دیگر هم باشد یا مقدمه واجب دیگر نباشد. نماز ظهر واجب نفسی دارد، زیرا حسن ذاتی دارد در عین حال مقدمه نماز عصر هم هست،تا کسی نماز ظهر نخواهد مجاز نیست که نماز عصر را بخواند ولی وجوب صلاه ظهر بخاطر اینکه مقدمه صلاه عصر است نیست، به خاطر حسن ذاتی صلاه ظهر است. در نماز مغرب و عشاء هم همچنین. نماز مغرب واجب است چون حسن ذاتی دارد. گرچه مقدمه صلاة عشاء هم هست ولی وجوب صلاه مغرب لاجل مقدمیته لصلاه العشاء نیست. و کل ما کان الوجوب لاجل الحسن الذاتی، ما به آن می گوییم واجب نفسی. (واجب نفسی حسن ذاتی دارد.چه مقدمیت در آن باشد که لحاظ نشده چه مقدمیت لواجب آخر در آن نباشد).

ب. واجب غیری آن واجبی است که وجوبش لاجل حسن غیر است. اگر این غیر حَسن نبود او واجب نمی شد. چه آنکه وجوب نفسی هم داشته باشد یا نه.

(اشکال شاگرد: لازمه تعریف آخوند واجب نفسی و غیری شناخت به جهت حسن فعل بر می گردد در حالی که در اوامر شرعی راهی به شناخت حسن فعل نداریم. که حسن فعل برای ذات آن است یا برای دیگری

اشکال مرحوم نایینی

این کلام مرحوم آخوند را مرحوم نایینی مورد نقد قرار داده شبیه همین اشکال. لکن در این اشکال دو مطلب خلط شده . ما راه به ملاک نداریم نه راه به حسن نداریم. ما راه به ملاکات نداریم اما حسن را عقل تشخیص می دهد. بله بنحو کامل گاه تنها شریعت است که باید حسن و قبح را به ما بگوید اما آن طرفش که ما هیچ وقت راه نداریم را قبول نداریم)

(در بخش ب بودیم :واجب غیری را آخوند می گوید واجبی که وجب لاجل حسن غیره. البته گاه این واجب غیری خودش حَسن است مانند طهارات ثلاث. الوضوء نور و الوضوء علی الوضوء نورٌ علی نور، اما در واجب غیری قانونگذار این حسن نفسی اش را ندیده بلکه حسن غیری اش را دیده)

پس عبارت آخوند را در دو بند بیان شد. گفته شد واجب نفسی نظر به حسن ذاتی اش دارد و واجب غیری نظر به حسن غیری اش دارد.

محقق نایینی (اصولشان دیوار به دیوار فقه است که فقیهی عرفی بوده و مطالب فلسفی را کمتر دخالت داده، بر خلاف محقق اصفهانی گاه مسائل فلسفی را عجین با مسائل اصولی کرده) این کلام آخوند را مورد نقد قرار داده. به دو نقد. (ابتدا نقد دوم را بیان می کنیم و بعد نقد اول را مطالعه می کنیم)

یک نقد مرحوم نایینی این است که شما ادعا کردید جمیع واجبات نفسیه حسن ذاتی دارند. و لاجل حسن ذاتیشان واجب شده اند.

مرحوم نایینی می گوید یعنی چی؟ نماز حسن ذاتی دارد، روزه حسن ذاتی دارد، زکات و حج هم حسن ذاتی دارند به چه دلیل؟ این ادعای گزاف و حرف بی دلیل است. ایشان می گوید ما از شما میپرسیم چه فرق است بین اجتناب از مفطرات روز اول ماه رمضان با روز قبلش؟ چطور این اجتناب روز اول ماه رمضان واجب شد ، اما روز 29 شعبان واجب نشد؟ کدام حسن ذاتی هست؟

مثال دوم. در حج 7 شوط طواف باید کرد. چرا 6 یا 8 شوط نشد. یا سعی صفا و مروه (7بار از صفا به مروه) چرا 8 بار یا 6 بار نشد؟ در رمی جمرات باید 7تا ریگ زد چرا کمتر یا بیشتر نشد. شما می گویید که این 7 حسن ذاتی دارد. به چه دلیل حسن ذاتی دارد. بله، امر مولا کاشف از وجود مصلحت ملزمه هست. اما این مصلحت ملزمه حسن ذاتی است؟ از کجا میدانید؟ چه بسا این مصلحت ملزمه غیر حسن ذاتی باشد. آری برخی از واجبات حسن ذاتی دارد، مانند سجود، سجود تواضع در مقابل ذات مقدس ربوبی است اصلا نفس این سجده حسن ذاتی دارد. یا رکوع، نفس این خم شدن در برابر ذات مقدسش حسن ذاتی دارد. ولو امر به آن تعلق نگرفته باشد.

ان قلت: این واجبات نفسی حسن عقلی ندارد؟ چون اطاعت از خداست.

پاسخ این است که حسن عقلی غیر حسن ذاتی است. چون حسن عقلی از جهت حسن ذاتی این فعل نیست. از جهت این است که این اطاعت از خداست. این اطاعت مولاست که حسن ذاتی دارد. (اصلا ستون فقرات جواب آخوند همین بود حسن ذاتی و نداشتن حسن ذاتی).

(اشکال: شیخ در مکاسب می گوید واجبات جهت مصلحت در آن است و آن مصلحت عبارت دیگر حسن ذاتی است:

پاسخ . چه کسی گفته مصلحت حسن ذاتی است. چه بسا مصلحت حسن ذاتی نیست . بد هست ولی شارع بین بد و بدتر، بد را برگزیده. امام علی فرمودند لیس العاقل من یَعرفُ الخیرَ من الشرّ بل العاقل من یَعرفُ خیرَّ الشرّین. اگر کسی بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرد این مصلحت نیست؟ آنچنان که انتخاب خوبتر از خوب شرط عقل است انتخاب بد از بدتر هم شرط عقل است. امام حکمیت را قبول نداشت ولی اجباراً پذیرفت یعنی این بد را انتخاب کرد اما عبدالله بن عباس یا مالک حکم باشد و نپذیرفتند. انتخاب و پذیرش عبدالله بن عباس خوب بود یا بد بود. امام که با اصل حکمیت مخالف است اما بدتر این بود که ابوموسی حاکم بشود. )

اجود التقریرات ج1 ص 57 کلام نایینی و 167 و 243.

پس ستون فقرات کلام نایینی این است که واجب نفسی حسن ذاتی دارد و واجب غیری حسن غیری دارد . به نظر می رسد طبق فرمایش مرحوم نایینی دعوای بی دلیل است. (این فرمایش نایینی در نقد آخوند)

مطالعه شود این کلام .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo