< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /واجب نفسی و غیری

 

حدیث

امام علی : ...وَهُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ:...

وَالْخَامِسُ: أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ كسب حرام. فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ، حَتَّى يَلْصِقَ الْجِلْدُ بِالْعَظْمِ، وَيَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ،

وَالسَّادِسُ: أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلاَوَةَ الْمَعْصِيَةِ، فَعِنْدَ ذلِكَ تَقُولُ: (أَسْتَغْفِرُاللهَ).[1]

 

پنجم: گوشتهایی که بر اثر حرام بر اندامت روییده با اندوه بر گناه آب کنی تا چیزی از آن نماند و پوست به استخوان بچسبد و بعد گوشت تازه در میان آنها بروید.

ششم: آنکه به همان اندازه که لذت و شیرینی گناه را به جسمت چشانده ای زحمت و مرارت طاعت را نیز به آن بچشانی. بعد از این مراحل جای گفتن استغفرالله است.

امام رحمت الله علیه در مکاسب محرمه می فرمایند النَدَم علی ما مضی و العزم علی ترک العود الیه ابدا ، حقیقت توبه است. اگر ندم و عزم نباشد توبه ای در کار نیست. اداء حق الناس و حق الله شرط پذیرش توبه است، و مرحله 5 و 6، شرط کمال توبه است.

 

منشا عبادیت طهارت ثلاث

سخن پیرامون منشاء عبادیت طهارات ثلاث بود،

مرحوم آخوند گفت طهارات ثلاث عبادیتشون برخاسته از استحباب نفسی اینهاست. (چند جلسه به تحلیل کلام آخوند نشستیم).

 

محقق نائینی می گوید که: شما منشاء را تنها می خواهید از کانال وجوب غیری ببینید ، استحباب امر نفسی ببینید، این مشکلات را دارید. بیایید منشا را چیز دیگری ببینید. لب کلام: منشاء عبادیت امر نفسی متعلق به ذی المقدمه است. امر نفسی متعلق به صلاه است. این امر نفسی متعلق به صلاه چتر است. چتری که اجزا را تحت پوشش میبرد (رکنیاً و غیر رکنیٍ) آن امر صلّ تولید امر ضمنی می کند، یعنی کبّر ، یعنی اقرء القرآن. یعنی ارکع، اسجد، منتهی امر نفسی ضمنی.

خروجی اش این است که اگر کسی قرائتش را ریائاً بجا آورد نمازش باطل است زیرا چتر صلّ به صورت امر نفسی ضمنی روی همه اینها آمده. اگر کسی رکوعش و … ریائاً بجا بیاورد نمازش باطل است زیرا امر صلّ به عنوان چتر روی همه اینها قرار گرفته (تا ایجا بحثی نیست).

گسترش امر

ما می خواهیم بگوییم این چتر را گسترش بدهید و این چتر را بر شرایط هم قرار بدهید کما اینکه امر صلّ ، اجزاء را میگیرد شرایط را هم بگیرد، وضو ، غسل و تیمم را هم بگیرد . چه اشکالی دارد؟ موجب عبادیت در اجزاء و شرایط یکسان است.

فالموجب لعبادیة الوضوء هو الموجب لعبادیة الرکو فالموجب لعبادیة الغسل هو الموجب لعبادیة السجود. و الموجب لعبادیة التیمم هو الموجب لعبادیة التکبیرة الاحرام. همه چیز را در پوشش چتر امر نفسی ذی المقدمه ببینید. (این تحلیل مرحوم نائینی که با و التحقیق بیان کرده)

انقلت (خودشان بر خودشان وارد کرده است) : خروجی این فرمایش این است که همه شرایط صلاه در آنها قصد تقرب شرط باشد، از جمله شرایط صلاه طهارت از خبث است. (نباید بدن با بول و خون … آلوده باشد) پس در طهارت از خبث آنجا هم باید بگویید قصد تقرب کنید در حالی که کسی نگفته. یا سَتر از شرایط است و باید در ستر هم قصد تقرب بشود و قس علی ذلک سائر الشرایط . ما الفرق بين الطهارة من الحدث و الطهارة من الخبث؟ چطور شما در طهارت از حدث، قصد قربت را شرط می دانید در حالی که در طهارت از خبث قصد قربت را شرط نمی دانید؟

جواب داده اند که: مرحوم نائینی می گویند من چتری درست کردم بر شرایط، یعنی با این چتر به شما گفته ام طهارت از خبث هم امر غیری دارد. رکوع امر نفسی ضمنی داشت، طهارت از خبث امر غیری دارد که از ناحیه صلّ آمده. ستر امر غیری دارد که از ناحیه صل آمده، (من با این چترم این مقدار را درست کردم) منتهی غرض از شرایط متفاوت است ، برخی از شرایط حاصل نمی شود مگر با قصد قربت و لذاست که در وضو باید شرط قصد قربت کنیم. اما برخی از شرایط مثل طهارت از خبث، بدون قصد قربت هم حاصل می شود. (این اشکال ندارد. آنچه من درست کردم این که شما برای عبادیت این طهارات ثلاث از محدوده امر نفسی بیرون نرو. این محدوده امر نفسی امر غیری را درست میکند .منتهی این امرغیری گاه بگونه ای است که بدون قصد قربت امر غیری نیست و گاه بگونه ای است که بدون قصد قربت هم امر غیری است. مهم این است که من عبادیتش را از بیرون نیاوردم بلکه از خود امر نفسی آورده ام.

ادعای عجیب مرحوم نایینی: حتی در اجزاء هم که من امر ضمنی درست کردم در مقام ثبوت اشکال ندارد که جزئی بدون قصد قربت هم جزء باشد گرچه در مقام اثبات نداریم. در مقام اثبات همه اجزاء صلاه قصد قربت در آنها شرط است اما در مقام ثبوت هم می گوید من اشکالی نمی بینم که چیزی جزء باشد و قصد قربت در آن شرط نباشد.

(اشکال : لازمه جواب انقلت تعبدی بودن برخی از اوامر غیری است درحالی که ستون فقرات امر غیری توصلی بودن است.

پاسخ نایینی این نیست . ایشان می پذیرد تعبدی بودن وضو را منتهی می گوید شما این تعبدی بودن را از استحباب نفسی وضو نیاور و این تعبدی بودن را از همان صل بیاور . منتهی شما میگوید چرا این تعبدی بودن را در طهارت از خبث نداریم. می گوییم شارع در طهارت از خبث خود طهارت را دیده نه قصد قربتش را ، این تعبدی بودن را شما از بیرون می آورید. می پرسید چطور شارع منشاء را امر غیری گرفته؟ میگویم شارع منشا را همان امر نفسی گرفته نه امر غیری . منتهی امر غیری ها را دو نوع دیده، امری غیری هایی که غرض از آنها بدون قصد تقرب بدست نمی آید . دو امرغیری هایی که غرض از آنها بدون قصد تقرب هم بدست می آید.)

 

یک جواب مرحوم خویی به استادشان دارند و آن جواب این است که : صلاه دو بخش دارد:

یک. اجزاء. دو . تَقیّد به شرایط (نه خود شرایط). تقیدٌ جزءٌ و قیدٌ خارجی. نفس شرایط و نفس قیود خارج از متعلق امر است. فتقید الصلاةِ بالطهارت شرطٌ لا الطهاره بنفسه، زیرا اگر طهارت از حدث بنفسه شرط باشد فما الفرق بین الرکوع و الطهاره؟ (یک فرقی باید بین جزء و شرط باشد) تقید به طهارت شرط صلاه است ، بنابراین ایشان می گویند که اصلا ما چیزی به نام مقدمه داخلیه نمی پذیریم. اجزاء را مقدمه داخلیه نمی گذاریم . مقدمه نیست بلکه خودش است. مقدمه باید بیرون باشد. بر این اساس اصلا صلّ روی طهارت نیامده ، روی تقیّد صلاه به طهارت آمده. پس بنابراین آن صلّ روی طهارت اصلا نیامده تا شما عبادی بودنش را از این ناحیه بر مسند بنشانید. (این فرمایش شاگرد آقای نائینی)

فما أفاده (قده) من التفصيل خاطئ جداً و لا واقع موضوعي له أصلا.[2]

استاد

اما آنی که مرحوم خویی روی آن نیایستاده و ما روی آن می ایستیم این است که ایشان گفت در مقام ثبوت مانعی نیست ، که حتی اجزاء هم مانند شرایط باشند، یعنی برخی از اجزاء قصد قربت در آنها شرط نباشد. بله در مقام اثبات نداریم جزئی را که قصد قربت در آن شرط نیست.

از مرحوم نائینی می پرسیم : در مقام اثبات همراهیم که نداریم. در مقام ثبوت، شارع صلاه را یک مجموعه دیده ، این یک بسته قابل تصور نیست که برخی از اجزایش قصد قربت در آن شرط باشد و برخی دیگر شرط نباشد. اگر مقصودشان از لا مانع یعنی لا مانع عقلاً، می پذیریم زیرا قانون گذار خداست و این معتبِر ده تا جزء قربی دیده و پنج تا جزء غیر قربی. اما اگر مقصودشان این است که مانع شرعی نیست ، قطعا مانع شرعی هست زیرا صلاه را شارع یکپارچه دیده.

آخرین حرف این است و پرونده عبادیت طهارات ثلاث را می بندیم.

مرحوم خویی می گوید چه اشکالی دارد که منشاء عبادیت طهارات ثلاث دو چیز باشد:

یکی: امتثال امر نفسی استحبابی باشد، و مکلف اصلا به مقدمیّتش توجه نداشته باشد مانند اغتسال جنب با غفلت از اتیان صلاة بعدش. یا اصلا قصد داشته باشد که نماز را نیاورد. این امر نفسی استحبابی شکل گرفته ، و غسلش هم درست است.

دو: بگوییم با این طهارات ثلاث قصد توصل الی الواجب را داریم. این هم می تواند منشاء عبادیت باشد. زیرا در تحقق قصد قربت آنچه شرط این است که این فعل مضافةً الی المولی اتیان شود، این فعل ارتباط با مولا داشته باشد و در کسی که وضو ، غسل بجا می آورد، مقدمه را در خارج بجا آورده مضافةً الی المولی. هم با امر نفسی استحبابی می توانیم عبادیت طهارات ثلاث را بر مسند بنشانیم و هم با قصد توصل الی الواجب می توانیم عبادیتشان را بر مسند بنشانیم.

مرحوم آخوند دو راه دیگر را هم بیان کرده اند و بعد از بیان این دو راه وارد اقوال حول وجوب المقدمه می شوند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo