< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /واجب نفسی و غیرری

 

حدیث

امام علی : الحلم عشیرةٌ..[1]

حلم و بردباری مانند قوم و قبیله هستند در یاری کردن انسان در مقابل سفیهان

حلم = بردباری . در برابر اهانت ها و سخنان درشت و سخیف و بی ادبانه . تحمل کردن یک ارزش والای انسانی است.﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (فرقان 63).وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً(فرقان 72).﴾ امام یکی از برکات حلم بجا را این می داند که همین حلمش او را یاری خواهد کرد و اهانت کنندگان را سرجایش خواهد نشاند. در حکمت 206 دارد که أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ، أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِل، نخستین سودی که حلیم از حلمش می برد این است که مردم در برابر شخص نابخرد از او حمایت می کنند. و علاوه بر این سبب شرمندگی اهانت کنندگان می شود. در حکمت 211 آمده : وَالْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِیهِ، حلم و بردباری دهان بند سفیهان است.

عبادیت طهارت ثلاث

سخن پیرامون عبادیت طهارات ثلاث بود،

گفته شد که وضو و غسل و تیمم دو ویژگی دارند.

یک: باید با قصد قربت بجا آورد در حالی که وجوب مقدمی توصلی است و در آن قصد قربت شرط نیست. دو: وجوب مقدمی فعلش ثواب ندارد و ترکش عقاب ندارد. در حالی که می دانیم فعل وضو ثواب دارد و ترک وضو هم عقاب دارد. (حداقل ثوابش محرز است (الوضوء نور و الوضوء علی الوضوء نور علی نور)ممکن است عقابش بخاطر ترک ذی المقدمه است)

تا الان دو منشا را ذکر کردیم یکی امر غیری که نقد کردیم، یکی هم امر استحبابی نفسی که این چند روز مورد نقد قرار گرفت.

مرحوم آخوند دو وجه ذکر میکند

(آخوند در توجیه عبادیت طهارات ثلاث دو وجه دیگر ذکر می کند که این هر دو وجه از مطارح الانظار هست).

وجه اول این است که : وجه در عبادیت طهارات ثلاث، خود این حرکات و سکنات نیست، وجه در عبادیتشان آن عنوانی است که مجمل است و با قصد قربت آوردن این طهارات آن عنوان را تحصیل می کند.

تفصیل این بیان:

    1. مقدمه عبادیه مانند وضو و غسل و تیمم ، مقدمیتشان بما هی حرکاتٌ خاصة مانند غَسل جمیع بدن یا غسلتین و مسحتین در وضو نیست. یعنی مقدمات عبادی همین رفتن زیر دوش و غَسلُ البدن نیست که حاصلش می شود غُسل. وضو همین شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها از آن رو که این حرکات هست نیست.

    2. از این رو که تحصیل می کند عنوان خاصی را مقدمه هست، که این عنوان خاص مقدمیت برای صلاه دارد. پس این شستن از این جهت که این حرکات تحصیل کننده آن عنوان خاص هست.

    3. ما این عنوان خاص را نمی دانیم چیست تا تفصیلاً این عنوان خاص را قصد کنیم چون در مقدمیت این قصد دخیل است (در بعضی از مقدمات هست که قصد اصلا دخیل نیست مانند طی الطریق برای حج، طی طریق مقدمه برای حج است و اگر در سراسر این مسیر او خواب باشد، طی طریق قطعا شده). اما برخی از مقدمات هست که قصد در آن دخیل است .و اینجا از آن موارد است. این حرکات و شستن ها بما هو هو مقدمه نیست بلکه از آن جهت که آن عنوان خاص را تحصیل می کند مقدمه است. (این بند سوم ، این است که این عنوان خواص را تفصیلا نمی دانیم که قصدش کنیم)

    4. حال که قصد تفصیلی نمی توانیم بکنیم قصد اجمالی را که می توانیم بکنیم. این قصد اجمالی مترتَب بر قصد امر غیری است ، یعنی اجمالا می دانیم که اگر با این قصد بیاوریم آن مامور به را انجام داده ایم. مکلف که نمی داند آن عنوان مجهول چیست ولی می داند که هر چه باشد با این قصد آن عنوان مجهول حاصل می شود.

    5. بنابراین وجه در عبادیت طهارات ثلاث آن عنوانی است که اجمالا مقصود است و با قصد امر غیری تحصیل میشود. وجه در عبادیت اینها امر غیری نیست تا بگوییم توصلی است و با امر توصلی نمی شود قصد تقرب کرد. پس منشاء عبادیت امر غیری نیست، منشاء عبادیت استحباب نفسی هم نیست ، منشاء عبادیت آن عنوانی است که اجمالا می دانیم تاثیر گذار در این ذی المقدمه است. پس عبادیت از امر غیری نیامده بلکه عبادیت از این عنوان آمده.) مطارح الانظار ج1 ص 350 و 351

آخوند دو جواب می دهد به این تحلیل:

جواب اول:

    1. قصد عنوان مقومیّت عبادیت طهارات، توقف بر این ندارد که امر غیری را غایت قرار بدهیم.

    2. می توانیم این امر غیری را وصف قرار بدهیم .یعنی نیت کنم که من وضوی واجب میگیرم ولو انگیزه دیگر داشته باشم (برای خنک شدن) شما می فرمایید این عنوان بدست نمی آید مگر با قصد قربت. چه کسی گفته که قصد قربت باید غایت باشد ، می تواند وصف باشد ولو غایتش تبرید باشد. در حالی که هیچ فقیهی وضوی به قصد تبرید را وضوی مجزی نمی داند. پس اینکه شما عبادیت را گره دادید که غایت عبادی مد نظرش باشد را ما دلیل نداریم. می تواند وصف باشد و غایت تبرید و امثال ذلک باشد. و اگر وصف واجب بود اما غایت تبرید بود کدام فقیه اجازه می دهد. کسی بیاید صورت و دستهایش را بشوید تا خنک شود و بگوید وضوی واجب و کار تمام شود.

جواب دوم:

سلمنا که شما قربت را حل کردید، قصه ثواب را چگونه حل می کنید؟ در قصه ثواب که اشکال همچنان باقیست.

(فرمایش استاد بر این تحلیل:

اولا: ما بر این باوریم که احکام فقهی ما هرچند فلسفه و حکمتش قابل فهم عرف نباشد اما اصل این احکام قابل فهم برای عرف هست. اینکه شما می گویید که وضو و غسل لا بما هی حرکاتٌ، غَسلاتٌ و مسحاتٌ، در غُسل غَسل جمیع بدن است ، در وضو غسلتین و مسحتین است و در تیمم هم شیوه مخصوص خودش ، بلکه عنوانی است که نمی دانیم . اجمالا می دانیم که شارع وضویی را که مقدمه است خواسته و قدر مسلم است که وضوی با قصد عبادی آن عنوان را تحصیل می کند. (خودتان قبول دارید که این تحلیل عرفی نیست و تحلیل مدرسه ای است . و تحلیل مدرسه ای در شأن تحلیل های فقهی نیست)

ثانیاً : می رویم سراغ جوابتان: فرمودید که لازم نیست که در قصد قربت، قصد غایت را بکند، می تواند وصف قرار بدهد و بگوید وضوی واجب را می گیرم ولو غایتش تقرب نباشد بلکه غایتش تبرید باشد. بدنش را می شوید ولو غایتش انجام فرمان خدا نباشد ولی بگوید اغتسل الغسل الواجب.

به نظر می رسد این فرمایش هم قابل نقد باشد. شما خودتان می گویید وضوی عبادی. آن وقت میگویید این وضوی عبادی با لفظ حاصل می شود، چه کسی گفته که با لفظ حاصل می شود، اصلا تناقض است و بگوید اغتسل الغسل الواجب و قصد تبرید داشته باشد. چطور می گویید الوضو الواجب، ولی قصد تبرید می کند. در پاسخ به آخوند می گوییم که اصلا معقول نیست که بگوید اغتسل الغسل الواجب منتهی قصد تبرید داشته باشد.

ثالثاً : فرمودید مشکل قربت حل شد. مشکل مثوبت را چگونه حل می کنید؟

پاسخ این است که این خیلی سهل المؤونه است. مثوبت از باب تفضل و لطف خدا به بندگان است و این پیچیده نیست که بخواهید شما گره را باز کنید.

این اولهما از این تفصی.

تفصی دومی که آخوند ذکر کرده:

ایشان گفته:

    1. عبادیت طهارات ثلاث با اوامر غیریه نیست تا اشکال کنید که امر غیری صلاحیت برای عبادیت ندارد.

    2. عبادیت طهارات ثلاث بخاطر امر نفسی است که تعلق گرفته به صلاه یا طواف. زیرا غرض از این غایات متوقف است که این طهارات ثلاث، مانند خود صلاه بوجهٍ قربی آورده شود.

    3. نتیجه میگیریم که مصحح عبادیت طهارات ، نه امر غیری است و نه استحباب نفسی است، بلکه همان صلّ هست. و همان طُف (طواف کن) هست. به این ترتیب هیچ اشکالی از ناحیه امر غیری در این عرصه وارد نمی شود. اگر نگوییم فرمایش مرحوم نایینی برگرفته از این تَفَصّی دوم است ، ولی تحقیقاً این تفصی دوم نزدیک به راه حل مرحوم نائینی است.(ایشان هم گفته آن صل چتر است. این چتری که هم اجزاء را تحت پوشش قرار می دهد و شرایط را هم تحت پوشش قرار می دهد).

جواب آخوند همان جواب دومی است که به تفصی گذشته داده اند و آن اینکه : اشکال ترتب مثوبت را شما چه می کنید؟ قربی بودنش را درست کردید، تَرتُّب مثوبت حل شد، ما همان جوابی را که در راه حل قبلی گفتیم آن را هم اینجا می گوییم.

پس ما دو مشکل در طهارات ثلاث از نگاه مقدمیت داشتیم.و سه جواب آخوند مطرح کرده.

جواب اول ناظر بر این است که ، عبادیت از امر نفسی ندبی عبادی برخاسته. که مفصل بیان شد و نایینی هم سه اشکال بر این راه حل گرفته بود.

جواب دوم (راه حل دوم) این بود که عبادیت از رجحان ذاتی طهارت برخاسته، امر غیری عنوان مشیر به این عنوان راجح است. عبادیت از این عنوان برخاسته نه از امر غیری.

جواب سوم اینکه ، غرض مترتب بر ذی المقدمه توقف دارد که واجب را اینگونه بجا بیاوری. عبادیت ناشی از این غرض هست.

استاد

این از سه راه حل. انصافا بهترین راه حل همان استحباب نفسی طهارات ثلاث هست و جواب دوم همان جواب سوم است که عبادیت برخاسته از غرض هست.(برخاسته از همان صلّ و طف بالبیت است) و جواب سوم که امر غیری عنوان مشیر به آن عنوان راجح است را ما هم به اصلش و هم به جوابی که آخوند دادند اشکال کردیم.

وأما ما ربما قيل في تصحيح اعتبارٍ قصد الإطاعة في العبادات ، من الالتزام بأمرين:[2]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo