< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /تبعیت وجوب

 

امام علی : مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ، أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَه[1] ُ. قصار 423

کسی که درون و باطنش را اصلاح کند خداوند ظاهرش را اصلاح می کند.

این جمله پاسخی است به آنها که می گویند دلت پاک باشد . ظاهرت هر طور که بود بود. امام خمینی در چهل حدیث می گوید این وسوسه شیطان است . اگر دل بود ظاهر هم باید پاک باشد. چگونه دلی پاک می شود در حالی که ظاهر مرتع شیطان است. باید به اینها گفت ظاهر که ناپاک است نشان از ناپاکی باطن دارد.

 

امر رابع را آخوند خراسانی گفت ، تبعیت وجوب مقدمه با ذی المقدمه در اطلاق و اشتراط هست.

ما این ترتیب آخوند را بهم زدیم. امر رابع را گفتیم و منها تقسیمها الی الاصلی و التبعی .

ترتیب این امر خامس به ترتیب ما و ترتیب ایشان این را هم به دو صورت تقسیم کردیم:

یک. بحث تبعیت وجوب مقدمه از ذی المقدمه را بعنوان یک بحث مطرح کردیم. گفتیم اگر ذی المقدمه مشروط است مقدمه هم مشروط است. ذی المقدمه مشروط است به حصول وقت ، مقدمه هم مشروط است به رسیدن زمان . ساعت 10 وضو واجب نیست زیرا نماز واجب نیست. اما اگر واجب و ذی المقدمه مطلق بود (یعنی نسبت فرضا اقامه صلاه جماعةً بود، صلاه مقید به جماعت نیست) اگر مطلق بود مقدمه اش هم مطلق می شود.

اقوال

بعد آخوند وارد بحث اقوال شد که ما این را امر سادس بیان کردیم.

امر سادس: اقوالی که در وجوب مقدمه هست، چند قول است:

یک . وجوب مطلق مقدمه (که آخوند طرفدار این نظریه است)

دو. وجوب مقدمه آنجا که اراده ذی المقدمه شود. اگر اراده ذی المقدمه نباشد ، مقدمه واجب نیست(این نظر، نظر صاحب معالم هست)

آخوند اینگونه بحث را پیوند داده:

الأمر الرابع : لا شبهة في أن وجوب المقدمة بناءً على الملازمة ، يتبع في الإِطلاق والاشتراط وجوب ذي المقدمة، كما أشرنا إليه في مطاوي كلماتنا، ولا يكون مشروطاً بإرادته،كما يوهمه ظاهر عبارة صاحب المعالم.

گفته است صاحب معالم میگوید ذی المقدمه ای که مطلق است مقدمه اش مشروط است به اراده ذی المقدمه(و این نمی شود) اگر ذی المقدمه مطلق است مقدمه هم باید مطلق باشد چه اراده کنی و چه اراده نکنی. (آخوند این بحث را گره داد به اطلاق و اشتراط)

صاحب معالم چه مشکلی را می خواهد حل کند؟

(صاحب معالم و خواهر زاده اش سیدمحمد طباطبائی، در زمان مقدس اردبیلی به نجف رفتند و مقدس ایشان را خیلی تحویل میگرفت ، بعد از یک سال به جبل عامل برگشتند، بعد از رفتن اینها مقدس اردبیلی مورد طعنه واقع شد که اینهایی را که اینقدر تحویل گرفتید زود رفتند مقدس اردبیلی گفت شما بزودی کتاب های اینها را تدریس خواهید کرد. کتابهای معالم الدین فی الفقه و کتاب مدارک.)

مشکل صاحب معالم چه بوده که فرموده زمانی مقدمه واجب است که شما اراده ذی المقدمه را داشته باشید؟

مشکلش این بوده که اگر شما وارد مسجد شدید و دیدید که مسجد نجس است ، اگر ازاله نجاست را رها کنید و بایستید به نماز آیا این نماز درست است یا نادرست؟

بزرگان می گویند این نماز نادرست است . به این بیان :

الف: ترک صلاه، مقدمه فعل ضد است (ازاله) و فرض این است که ازاله النجاسه عن المسجد اهم است، پس ترک الصلاه مقدمه است.

ب: اگر ترک چیزی واجب شد فعلش حرام می شود. ترک صلاه واجب و فعله حرام

ج: نتیجه می گیریم که این صلاه حرام است و حرمت در عبادات ملازم با بطلان است.

خروجی وجوب مقدمه شما در اینجا می شود بطلان این صلاه.

صاحب معالم خواسته این نماز را درست کند. به این صورت که مقدمه مطلقا واجب نیست، مقدمه وقتی واجب است که شما اراده ازاله را داشته باشید. و این ترک سکوی ازاله بشود. اما اگر نمی خواهید ازاله کنید و به هر دلیلی اراده ازاله را ندارید اینجا مقدمه واجب نیست. ترک صلاه واجب نیست ، وقتی ترک واجب نشد ، فعل الصلاه حرام نیست. فَتَصِّحُ الصلاه. (درست است که صاحب معالم این نظریه را برگزیده ولکن ایشان این نظریه را برگزیده تا این نماز، نماز درستی شود)

عبارت صاحب معالم : در بحث مقدمه این بحث را مطرح نکرده بلکه در بحث ضد مطرح کرده . معالم ص71:

و أيضا فحجة القول بوجوب المقدمة على تقدير تسليمها إنما ينهض دليلا على الوجوب في حال كون المكلف مريدا للفعل المتوقف عليها[2] .( آن دلیل وجوب مقدمه برای جایی است که مکلف بخواهد ذی المقدمه را انجام بدهد) كما لا يخفى على من أعطاها حق النظر، وحينئذ فاللازم عدم وجوب ترك الضد الخاص في حال عدم إرادة الفعل المتوقف عليه(لازم عدم وجوب صلاه است در زمانی که شما اراده ازاله را نداری، ) من حيث كونه مقدمة له، فلا يتم الاستناد في الحكم بالاقتضاء إليه. (پس استناد در حکم به این نمی شود باشد.) وعليك بامعان النظر في هذه المباحث ، فاني لا أعلم أحدا حام حولها.(دقت کن در اینکه ندیدم کسانی در این بحث غور کرده باشند).

استدلالی که صاحب معالم بر وجوب مقدمه فرموده است که این استدلال، استدلال درستی نیست بر فرض که درست باشد آن وجوب مقدمه ای را می گیرد که اراده او باشد. این استدلال، استدلال ابوالحسن بصری و فخر رازی ، علامه در تهذیب و النهایه این را دلیل ذکر کرده و در معالم هم ذکر شد.

(دلیل اصل وجوب مقدمه نه اگر اراده ذی المقدمه را داشته باشد،) فحجة القول بوجوب المقدمة على تقدير تسليمها یعنی من این حجت را قبول ندارم ولی اگر درست باشد دلیل بر حرف من می شود که مقدمه وقتی واجب است که شما اراده ذی المقدمه را بکنید).

إنّه لو لم يجب المقدمة لجاز تركها ، وحينئذ (آن زمان که ترک تحقق پیدا کرد) ، فإن بقي الواجب على وجوبه (اگر واجب بر وجوبش باقی باشد لازم می آید تکلیف ما لا یطاق) يلزم التكليف بما لا يطاق ، وإلاّ خرج الواجب المطلق عن وجوبه.

حینئذٍ یعنی حین تحقق الترک المفروض جوازه، اگر من این مقدمه را ترک کردم و وضو را نگرفتم. اینجا نماز بر من واجب هست یا نیست؟ اگر واجب باشد لازم می آید تکلیف مالایطاق. زیرا این نماز به این وضو گره خورده. و اگر بگویید در این زمان دیگر واجب مطلق واجب نیست ، لم یبقی وجوب علی وجوبه ، خرج الواجب المطلق عن وجوبه ، لازمه اش این است که واجب مطلق واجب مطلق نیست بلکه واجب مشروط می شود .حال که مقدمه اش را نیاوردی پس ذی المقدمه اش هم واجب نیست. این خلف است زیرا فرض این است که واجب مطلق واجب است.

صاحب معالم میگوید : با فرض پذیرش این استدلال این استدلال برای جایی است که او اراده ذی المقدمه دارد و اگر اراده ذی المقدمه را ندارد بنابراین ترک این مقدمه سبب ترک این ذی المقدمه نشده، بلکه صارفش این است که او نمی خواسته. پس این استدلال برای جایی است که او اراده وجوب ذی المقدمه را داشته باشد و در آنجا که اراده دارد باید قبلش ذی المقدمه را بیاورد و اگر نیاورد ، تمام آن شقوق می آید که فان بقی علی وجوبه يلزم التكليف بما لا يطاق ، وإلاّ خرج الواجب المطلق عن وجوبه.

(صاحب معالم میگوید این استدلال حرف مرا بر مسند می نشاند. مقدمه ای واجب است که مکلف بخواهد ذی المقدمه را بیاورد و الا اگر نخواست ذی المقدمه را بیاورد این مقدمه واجب نیست. بنابراین این نمازی را که خوانده ، نماز حرمت به آن تعلق نگرفته و فاسد نیست و نمازش درست است)

اقوال در مراد صاحب معالم

اینکه مراد صاحب معالم از این فرمایش چیست، اقوالی در اینجا هست که مراد صاحب معالم چیست.

یک قول این است که آخوند گفته . بدائع الافکار میرزا حبیب الله رشتی گفته و اقوال دیگری هم در این حوزه هست (صاحب فصول هم یک معنایی کرده ، بزرگان دیگر حتی صاحب بدائع نظر دیگری گفته اند) ولی ما باشیم و عبارت صاحب معالم این همان است که آخوند فهمیده:

عبارت: فحجة القول بوجوب المقدمة على تقدير تسليمها إنّما تنهض دليلاً على الوجوب ، في حال كون المكلف مريداً للفعل المتوقف عليها ، كما لا يخفى على من أعطاها حق النظر. حينئذ فاللازم عدم وجوب ترك الضد الخاص في حال عدم إرادة الفعل المتوقف عليه من حيث كونه مقدمة له.[3]

این فرمایش آیا درست است یا نیست که بگوییم مقدمه ای واجب است که اراده اش را کرده باشیم.

نقد این سخن: ما در پی وجوب عقلی که نیستیم ، بلکه در پی وجوب شرعی مقدمه هستیم. وقتی کسی اراده آوردن ذی المقدمه را دارد لغو نیست به او بگوییم بلند شو برو و مقدمه را بیاور. ایجاب مقدمه لغو است وقتی ما اراده اتیان ذی المقدمه را داریم، زیرا غایت از ایجاب مقدمه این است که ایجاب داعی کنیم برای اتیان ذی المقدمه ، (داعی پیدا شده و این اراده را دارد، می خواهد امر خدا را بجا بیاورد. به چه دلیل بگوییم پاشو وقتی خودش پا شده، باید برای این است که پاشوی تا ذی المقدمه را انجام بدهیم و اینجا فرض این است که من پا شدم.) ایجاد داعی برای اتیان ذی المقدمه ، اگر اراده اتیان ذی المقدمه را را دارد قطعا مقدمه را هم می آورد.

بعد به نظریه مقدمه موصله یا مقدمه ای که ما را برساند به ذی المقدمه.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo