< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /نظر شیخ در وجوب مقدمه

 

امام علی : … وَمَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ، كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ؛. قصار 423[1]

کسی که به دینش عمل کند، خداوند کار دنیایش را سامان می دهد. در سوره طلاق آیه دو و سه هم آمده . من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب. و من یتوکل علی الله فهو حسبه …

قد جعل الله لکل شیء قدرا، اگر کسی خدایی عمل کند خدا تنها نمی گذاردش.رزق، آبرو، موقعیت کوپنی هست و تا نگیرد نمی میرد.

اقوال مقدمه واجب:

    1. قول آخوند : ایشان قائل بوجوب مطلق المقدمه اند.

    2. قول صاحب معالم: وجوب مقدمه حین ارادة ذیها. وجوب مقدمه وقتی اراده ذی مقدمه . گر اراده ذی المقدمه را ندارد این مقدمه واجب نیست در نتیجه نمازی را که مزاحم با ازاله است را تصحیح کردیم، و البته بیان شد که وقتی اراده ذی المقدمه را دارد وجوب مقدمه دیگر لغو است.

    1. نظریه منسوب به شیخ انصاری، مقدمه با قصد توصل به ذی المقدمه واجب است. اگر قصد توصل نباشد مقدمه واجب نیست.

ابتدا سه مثال می زنیم و بعد وارد فرمایش شیخ می شویم:

یک. اگر کسی قصد توصل به حج نداشت، تصادفا رسید به یکی از میقاتها (احرام باید یکی از مواقیت خمسه است) اینجا آیا می توانیم بگوییم اینجایی که قصد به ذی المقدمه نداشته این مقدمه واجب است یا نه؟ (قصد توصل نداشته اما به میقات رسیده).

دو. اگر کسی می بیند که انقاذ غریق محتاج آن است که از ارض مغصوبه بگذرد، آیا اینجا مقدمه وصف بوجوب می شود یا نمی شود؟ به عبارت دیگر: اگر ما آمدیم و قصد توصل را در وجوب مقدمه شرط کردیم ، اگر این بقصد انقاذ غریق برود در ارض مغصوبه، این مقدمه موصوف به وجوب می شود. اما اگر به قصد تفریح و تنزه رفته باشد ، اینجا چون قصد توصل نداشته این رفتن حرام می شود و لیس بواجبٍ.

اگر قصد توصل به ذی المقدمه (انقاذ الغریق) باشد موصوف می شود به وجوب. اما اگر برای تفریح رفته از ارض مغصوبه هم عبور کرده و بعد اتفاقی کسی را هم نجات داد.

سه. کسی فریضه فائته ای داشت و قبل از وقت وضو گرفت، قصد اداء فریضه فائته را نداشت و قصد غایتی از غایت مقدمه را هم نداشت. (غایت: مس قرآن یا ورود در مسجد و…)

اینجا اگر ذات المقدمه واجب باشد ، نه با قصد توصل می شود با این وضو نماز خواند ، اما اگر ما مطلق المقدمه را واجب ندیدیم و گفتیم که مقدمه ای که مقصود بها التوصل باشد واجب است با این وضو نمی شود نماز خواند، زیرا مقدمه را نیاورده. ذات المقدمه که واجب نیست ، مقدمه با قصد توصل هست که واجب است.

(این مثال ها بیان شد تا ببینیم شیخ در پی چیست و چرا گفته مقدمه ای واجب است که قصد توصل بشود.)

با مقدماتی که آخوند گفت پاسخ این هم داده شد. یعنی ما تبعیت مقدمه را از ذی المقدمه را پذیرفتیم. اگر ذی المقدمه واجب مطلق باشد مقدمه هم واجب مطلق است. چه اراده ذی المقدمه بکند و چه نکند، چه قصد توصل داشته باشد و چه نداشته باشد. (مقدمه تابع ذی المقدمه است). ان کان ذوالمقدمه واجباً مطلقا فتسیر المقدمه واجباً مطلقا. و ان کان ذو المقدمه واجبا مشروطا فتسیر المقدمه واجبا مشروطا، پس قصد توصل نقشی ندارد.

سخن این است که آیا این فرمایش را شیخ فرموده یا نفرموده؟

شیخ با قلم خودش رسائل را نوشته ولی مباحث الفاظ را ننوشته، مرحوم کلانتری تقریر کرده مطارح الانظار و این تقریر را اینجا چند جور تقریر کرده . به عبارت دیگر این نظریه چند جور از زبان شیخ تقریر شد.

یک. اینکه قصد توصل قید حصول الامتثال هست. ایشان امتثال امر غیری را چیزی گرفته و قصد توصل را چیز دیگر.

تقریر از بیانات شیخ

عبارت: مطارح ص 72:

الحقُ عدمُ تحقق الامتثال بالواجب الغیری اذا لم یکن قاصدا للاتیان بذلک(اگر می خواهد امتثال کرده باشد امر غیری را باید قصد توصل کند ) اذ لا اشکال فی لزوم قصد عنوان الواجب فی ما ارید الامتثال[2] ، به عبارت دیگر با این نگاه، مرحوم شیخ، امتثال امر غیری را چیزی میداند و قصد التوصل را چیز دیگر. می گوید اگر قصد امتثال امر غیری را داشته باشد اما قصد توصل را نداشته باشد، این امر غیری را اتیان نکرده. اما اگر قصد وصول به ذی المقدمه را کرده باشد امتثال کرده. (این یک تقریر)

نظر استاد در مورد تقریر فوق

ولکن به نظر می رسد این تقریر درستی نباشد. زیرا قصد امر غیری با قصد توصل بذی المقدمه یکی هست، نه دو تا. امر غیری همان قصد توصل است و قصد توصل هم همان امر غیری است. به عبارت دیگر ، آنکه قصد هر امری امتثال آن امر را محقق می کند. با این تفاوت که قصد امر نفسی چیز دیگری را در پی ندارد اما قصد امر غیری یک عنوان دیگری را هم خودبخود با خود دارد ، و آن چیز دیگر قصد توصل هست.

(قصد امتثال امر غیری همان قصد توصل است و چه بسا قصد توصل هم همان امر غیری باشد. به دیگر عبارت جداکردن امر غیری از قصد توصل مفهوم نیست، ما نمی توانیم امر غیری را منهای قصد توصل ببینیم)

تفسیر دیگر از کلام شیخ

دو. تفسیر دیگری برای کلام شیخ شده، که قصد توصل شرط رفع حرمت مقدمه است ، وقتی تزاحم می شود با واجب اهم. اگر انقاذ الغریق نیاز به این داشته باشد که از ارض مغصوبه بگذریم ، این مقدمه که اجتیاز از ارض مغصوبه هست زمانی واجب می شود که ما قصد انقاذ غریق داشته باشیم. اگر قصد انقاذ غریق را نداشته باشیم ، واجب نمی شود. اگر برای تفریح آمده این گذر از ارض غصبی متصف به وجوب نمی شود بلکه همچنان بر حرمتش باقی است، پس این قصد توصل اینجاست که بکار ما می آید و تاثیر گذار است. بنابراین اگر پاداش الهی باشد برای اینکه یک جانی را نجات بدهید به شما پاداش می دهند ولی ممکن است مستحق عقاب هم باشید با اینکه ممکن است که خدا عفو کند(ولی استحقاق عقاب دارد زیرا وارد ارض مغصوبه شدید) (این تحلیل نایینی است در فوائد الاصول ج1 ص 289)

تقریر آخوند از کلام شیخ

سه. تقریر آخوند: اصلا شیخ می گوید واجب در مقدمه دو جزء دارد. مرکب از خود مقدمه است و از قصد توصل. این دو تا اگر بود وجوب مقدمه هست، اگر دو تا نبود نیست.

عبارت مطارح : و هل يعتبر في وقوعه على صفة الوجوب ان يكون الإتيان بالواجب الغيري لأجل التوصل به إلى الغير أولا، وجهان أقواهما الأوّل . و تظهر الثمره فی ما اذا کان علی المکلف فائتةٌ فتوضأ قبل الوقت غیر قاصد لادائها و لا لاحدی غایاتها، فعلی المختار لا یجوز الدخول فی الصلاة الحاضرة و لا الفائته . [3]

بنابر نظریه ما که معتقد به قصد توصل هستیم نمی شود با این وضو نماز خواند، اما اگر کسی چنین نظریه ای را نداشت و مطلق المقدمه را واجب می دید، بنابراین می تواند این مکلف نماز ادائی و قضایی بخواند.

آخوند می گوید ملاک وجوب توقف است (اگر توقف داشته باشد ذی المقدمه بر این مقدمه) اینجا چه قصد توصل داشته باشد و چه قصد توصل نداشته باشد، ذات المقدمه واجب است لا المقدمه مع قصد التوصل.

این از نظر شیخ که آخوند به آن متعرض شده، بعد نظریه صاحب فصول است . نظریه ایشان مقدمه موصله است نه قصد توصل . یعنی اگر قصد توصل هم داشتی اما به ذی المقدمه نرسیدی کاشف به عمل می آید که این مقدمه واجب نبوده.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo