< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /نظرشیخ در مقدمه

 

امام علی :... وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيَما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ. [1] قصار 423

کسی که رابطه خودش را با خدا اصلاح کند خداوند رابطه اش را با مردم اصلاح خواهد کرد. کسی که رابطه اش را با خدا درست کند رابطه با خدا میگوید با مردم هم رابطه خوب و درستی داشته باش.﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا﴾[2] ، آنها که ایمان و عمل صالح دارند خداوند آنها را محبوب دلها قرار می دهد.

 

رسیدیم به مراحل پایانی بحث مقدمه واجب. بیان شد 6 نظریه هست.

    1. نظریه آخوند: وجوب مطلق المقدمه

    2. نظریه صاحب معالم: وجوب المقدمه حین ارادة ذیها.(وجوب مقدمه همیشه مشروط به اراده انجام ذوالمقدمه توسط مکلف است ، پس وجوب مقدمه همیشه مشروط است)

    3. نظریه شیخ: وجوب المقدمه بقصد التوصل الی ذیها. اگر قصد توصل به ذی المقدمه نداشته باشد اصلا مقدمه واجب نیست. (قصد توصل به ذی المقدمه از باب شرط واجب ، شرط واجب غیری است)

اینکه مرادش چیست بیان شد 3 مراد از کلام شیخ گفته شده:

 

یکی اینکه قصد توصل قید حصول الامتثال باشد. یکی اینکه قصد توصل شرط رفع حرمت باشد عند التزاحم. یکی اینکه قصد التوصل جزء الموضوع باشد.

آخوند جواب داد ملاک وجوب توقف است. اگر ذی المقدمه توقف بر مقدمه داشته باشد واجب است چه شما قصد توصل بکنید و چه قصد توصل نکنید.

    1. نظریه وجوب مقدمه موصله، صاحب فصول گفته: واجب مقدمه به قید ایصال است . یعنی آن مقدمه ای که در طریق مطلوب واقع می شود منتهی می شود به مطلوب.(تنها مقدمه موصله واجب است، یعنی واجب در مقدمات وجودیه مشروط به این است که مکلف عملا پس انجام مقدمه ذوالمقدمه را اتیان کند)

(تفاوتش با نظریه شیخ این است که شیخ می گوید اگر به قصد توصل آوردید ولو به ذی المقدمه نرسیدید این مقدمه یقع بصفت الوجوب، صاحب فصول می گوید اگر به قصد توصل آوردید ولی نرسیدید به ذی المقدمه ، کاشف به عمل می آید که این واجب نبوده)

فرق بین نظریه شیخ و صاحب فصول اینجاست. شیخ می گوید اگر با قصد توصل رفتی و نرسیدی (نتوانسیتی غریق را نجات بدهی) شیخ می گوید این مقدمه صفت حرمت را ندارد ولی صاحب فصول می گوید دارد.

آخوند اینجا آشفته صحبت کرده اول رفته روی اشکالات مقدمه موصله در حالی که اول باید ثمره اش را می گفت. تا سر بی صاحب نتراشیم. بعد ادله قول به مقدمه موصله چیست؟(چرا صاحب فصول سراغ این نظریه رفته؟ ) بعد اشکالات قول به مقدمه موصله را بحث می کنیم. بیان ثمره در ابتدا ایجاد شوق می کند تا با علاقه بیشتر موضوع پی گرفته می شود.

(کتاب معالم متن شده، دو بزرگ به معالم پرداخته اند، یکی برادر شیخ محمدحسین است که شیخ محمدتقی اصفهانی است که حرفهایش را تحت حاشیه بر معالم نوشته (هدایة المسترشیدین) یکی هم محقق قمی است . قوانین در حقیقت با محور معالم نوشته شده که برخی از مطالبش را تایید و برخی را نقد کرده است. بعد از معالم نوبت به صاحب فصول می رسد (فصول در حقیقت قوانین را نقد قرار می دهد) . بعدش هم شیخ و بعد هم آخوند و … وارد شده اند.

ثمره بحث: دو ثمره در اینجا هست:

    1. الثمرةالاولی: اذا کانت المقدمة محرمةً و ذا المقدمة واجبةً، آیا مقدمه محرمه علی حرمتها باقی است یا علی حلیتها باقیست یا باقی نیست؟

یک. اگر مقدمه منحصر در حرام باشد، انقاذ غریق تنها راهش آن باشد که از زمین غصبی بگذرد. این عبور از زمین غصبی حکمش چیست؟ از طرفی انقاذ غریق واجب است و از طرفی عبور از زمین غصبی تصرف است و حرام.

دو. به اختلاف مبانی حکم متفاوت است.

الف: اگر گفتیم، مطلق المقدمه واجب است ، حرمت از تصرف در ارض غصبی می رود و این سلوک زمین غصبی می شود واجب(چه موصل باشد و جه نباشد، چه قصد توصل باشد و چه قصد توصل نباشد. چه اراده ذی المقدمه را کرده باشد و چه اراده ذی المقدمه را نکرده باشد.پس اگر ما قائل به وجوب مطلق المقدمه بودیم باید بگوییم عبور از زمین غصبی جایز است ، بلکه واجب است.

ب: اگر ما نظریه صاحب فصول را برگزیدیم و قائل شدیم به وجوب خصوص مقدمه موصله، اینجا دو صورت دارد:

یک صورت این است که این می آید از سرزمین غصبی می گذرد و این غریق را نجات می دهد، تقع هذه المقدمةُ واجبةً.

صورت دوم اینکه می آید در زمین غصبی برای نجات و موج غریق را وسط دریا میبرد و او نمی تواند نجات بدهد. فتقع هذه المقدمةُ محرمةً. اگر گفتید مقدمه موصله واجب است اینجا موصله نشد، ولو دست شما هم نبود و دست موج بود ، موصله نشد، فتقع هذه المقدمه حراماً.

ج: اگر گفتیم که آنگاه مقدمه واجب است که قصد توصل باشد، کما قال به الشیخ، اینجا هم اگر قصد توصل کرده ولو انقاذ حاصل نشده ، فهذه المقدمةُ متصفةٌ بالوجوب و مشکلی ندارد.

د: مبنای دیگر اینکه اصلا بگوییم مقدمه از بن واجب نیست. این عبور از زمین غصبی می شود حرام . بله (آری) به حد ضرورت حلال می شود، چون الضرورات تبیح المحذورات. یعنی اگر گفتیم مقدمه واجب نیست، بنابراین این اجتیاز از ارض غصبی می شود حرام، مگر بقدر ضرورت باشد ، آنوقت تفاوتش این است که دیگر از باب مقدمه نمی گوییم، بلکه از باب ضرروت می شود. پس این بحث بی ثمر نیست و مثمر است.

    1. الثمرة الثانیه: اذا تزاحم الواجب المهم مع الواجب الاهم. مانند تزاحم الصلاة مع وجوب الازاله. ازاله اهم است و صلاه مهم است. این مقدمه موصله بر چهار پایه استوار است:

یک. ترک ضد مقدمه فعل ضد آخر است. ترک صلاة مقدمه فعل ازاله است.

دو. مقدمة الواجب واجبةٌ.

سه. امر به شیء (امر به ازاله) اقتضای نهی از ضد عامش دارد (ترک الازاله) که یک مصداقش صلاة است.

چهار. این نهی که به این صلاه خورده به عنوان یک مصداق ضد عام ، موجب لفساد العبادة.

نتیجه: یک. ترک الصلاة مقدمه للازاله، دو ترک الصلاة واجبٌ لان المقدمة الواجب واجبٌ. سه. اگر ترک صلاه واجب شد ، ففعلها حرامٌ(قبلا گفتیم امر به شیء نهی از ضد عام می کند). چهار. نهی متعلق به صلاه چون نهی در عبادت است موجبٌ للفساد (چون مبعّد نمی توان مقرب شود)

اگر قائل به وجوب مطلق مقدمه شدیم و همه این مقدمات را پذیرفتیم، خروجی اش بطلان صلاه است . اما اگر قائل به وجوب مقدمه موصله شدیم، مقدمه اولی صادق نیست، چون ترک ضد مطلقا مقدمه فعل ضد آخر نیست، چه بسا ترک می کند صلاه را و ازاله هم نمی کند. مقدمه می شود ترک ضدی که موصل به فعل ضد باشد ،این درست است. اما اگر خودبخود انگیزه ندارد اگر نماز هم نبود مسجد را تمیز نمی کند. اینجا ترک صلاه مقدمه فعل ازاله نیست، چون موصل به ازاله نیست. ترک صلاتی که موصل به ازاله باشد واجب می شود ولی ترک صلاتی که موصل نباشد لیست بمقدمةٍ. بنابراین وقتی ترک واجب نشد ، فعل صلاه حرام نمی شود. حرام که نشد، نماز چه گیری دارد؟ نهی به آن نخورده.

پس قول به مقدمه موصله و ترک این مقدمه موصله

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo