< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مقدمة الواجب /مقدمه موصله

 

مصادف با میلاد امام حسن عسکری (ع)

امام علی: الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ، وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ؛ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ، وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ.[1] حکمت 424

حلم پرده ای است ساتر و عقل شمشیری برنده است.عیوب اخلاقی ات را با حلم بپوشان و با هوا و هوس سرکشت با شمشیر عقل مبارزه کن.

یعنی اگر بخواهی زندگی انسانی داشته باشی دو چیز لازم داری عقل و حلم. عقل تو را از افتادن به دام هوس منع می کند و حلم آبرویت را حفظ می کند. فرد عصبانی هرچه از زبانش در بیاید میگوید و هرکاری که دلش خواست انجام می دهد.

مقدمه موصله

از نظریاتی که در بحث مقدمه هست نظریه مقدمه موصله هست، نظریه آخوند اشاره وار بیان شد، همینطور نظریه صاحب معالم ، نظریه شیخ را گفتیم مقدمه ای واجب است که قصد توصل باشد و نظریه چهارم نظریه صاحب فصول است که آنی که واجب است مقدمه به مقصد رساننده است. مقدمه ای که به هر دلیلی ما را به مقصد نرساند واجب نیست.

ما از ادله وجوب مقدمه وجوب چنین مقدمه ای را می فهمیم، خروجی اش را هم در بحث قبل بیان کردیم. بنابراین اگر کسی نماز نخواند هم ازاله نجاست نمی کند، بنابراین این نخواندن نماز مقدمه نیست بلکه اراده ازاله نداشتن مقدمه است . چه اشکالی دارد که این نماز را بخواند و با این نماز انجام وظیفه کرده.

یا در مثال انقاذ غریق و عبور از زمین غصبی، اگر کسی واقعا به قصد تفریح از زمین غصبی رفت، یک مرتبه دید کسی دارد غرق می شود و رفت و نجاتش داد. صاحب فصول می گوید این مقدمه یقع علی صفة الوجوب. شیخ می گوید لا تقع هذه المقدمه علی صفة الوجوب، زیرا قصد توصل نداشته.

بیان شد که ما در سه بخش بحث می کنیم. یک. ثمره بحث. دو. ادله قول بوجوب المقدمة الموصلة. سه. اشکالات قول به وجوب مقدمه موصله .

صاحب فصول سه دلیل بر وجوب مقدمه موصله آورده است:

دلیل اول:

    1. حاکم بالملازمه بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه عقل است.

    2. عقل بین وجوب شیء و هر مقدمه ای ملازمه نمی بیند. عقل ملازمه می بیند بین ذی المقدمه و مقدمه ای که در سلسله وجود این ذی المقدمه قرار بگیرد.

    3. عقل ملازمه نمی بیند، بین ذی المقدمه و مقدمه ای که در سلسله وجود این ذی المقدمه نیست.

الف. ملازمه نمی بیند بین ذی المقدمه و چیزی که ذی المقدمه بر او توقف دارد.ولی در سلسله وجودش نیست. در خارج سکوی این ذی المقدمه نشده.

ب. عقل ملازمه نمی بیند بین ذی المقدمه و مقدمه ای که این قصد رسیدن به آن داشته ، قصد توصل داشته اما نرسیده . عقل ملازمه نمی بیند.

ج. عقل ملازمه نمی بیند بین این ذی المقدمه و مقدمه ای که اراده رسیدن به این ذی المقدمه را کرده.

تنها ملازمه می بیند بین ذی المقدمه و مقدمه ای که سکوی رسیدن به این ذی المقدمه شده.اگر سکو شد ، تقع هذه المقدمه علی صفة الوجوب ، و اگر سکو نشد، لا تقع هذه المقدمه علی صفة الوجوب.

    1. نتیجه از این سه بندی که می گیریم اینکه ملازمه هست، بین وجوب ذی المقدمه و مقدمه ای که شما را به این ذی المقدمه رسانده ، و لا ملازمة بین ذی المقدمه و غیر هذه المقدمه .

آخوند جواب می دهند که :

    1. عقلی که حاکم بر ملازمه هست، ملازمه می بیند بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مطلق المقدمه، نه خصوص مقدمه ای که در خارج سکوی این ذی المقدمه شده است.

    2. ما قبول داریم که مقدمه موصله تقع علی صفة الوجوب. اما نزاع ما با شما این است که شما می گویید فقط مقدمه موصله، و ما می گوییم فقط موصله نه، مقدمه ای هم که فی نفس الامر و واقع سکو بود اما این نرفت سراغش در حقیقت، تَرَکَ الواجب الغیری.

اگر نردبام می گذاشت به بام میرسید ولی نگذاشت و به پشت بام نرسید، صاحب فصول می گوید : لم یترک الامر الغیری زیرا موصل نبوده. آخوند می گوید بر او بود که نردبام بگذارد و به پشت بام برود، بر او یک تکلیف بود چون پشت بام رفتن توقف علیه ، صاحب فصول می گوید لم یترک واجبا شرعیاً علیه زیرا نرسانده و اگر می رساند مقدمه بود و حیث اینکه نرسانده فلیس بمقدمه ، فلا یتحقق الامر الغیری به. آخوند می گوید ما نمی گوییم فقط مقدمه موصله ، اگر مقدمه ای مقدمه بود ولکن موصله نبود (به هر دلیلی موصله نبود) اینجا صفت وجوب بر آن تعلق میگیرد.

(آخوند می گوید، نفس المقدمه واجب است، چه موصله باشد چه نباشد. چه قصد ایصال شده باشد چه نشده باشد. چه اراده شده باشد و چه نشده باشد. آخوند می گوید آنی که موضوع مقدمه است آنی است که یتوقف ذی المقدمه علیه.) (صاحب فصول می گوید مقدمه ای که عبور از زمین غصبی که به نجات غریق بی انجامد یقع علی صفه الوجوب .ولی مقدمه ای که ولو به هر دلیلی به نجات غریق نیانجامد لا تقع علی صفة الوجوب.)

(سوال: من که هنوز سراغ مقدمه ای نرفتم که موصله یا غیر موصله بودنش را بحث کنیم. من اصلا ذی المقدمه را ترک کردم. پاسخ: اینجا صحبت این است که عقابین متوجه شماست یا یک عقاب؟ (یک عقاب) ، اگر نظریه آخوند را پذیرفتیم عقابین متوجه شماست. زیرا می شده از این مقدمه استفاده کنی و به ذی المقدمه برسید (هرچند در جای خود بحث شد که از ویژگی های وجوب غیری این است که ثوابین و عقابین بر آن نیست) . اما اگر ما آمدیم و گفتیم که تنها مقدمه ای که ما را برساند واجب است و این مقدمه ما را نرسانده، عقاب واحد داریم و آن ترک ذی المقدمه است. اما اگر ما آمدیم و گفتیم که این مقدمه بوده و این مقدمه را ترک کردیم. مثلا اگر کسی نذر کرد که اگر واجب غیری را ترک کرد فردا روزه بگیرد، اینجا که ترک کرده این مقدمه را و به ذی المقدمه نرسیده موضوع این وجوب غیری تحقق پیدا کرده یا نکرده؟ اگر بگوییم تحقق پیدا نکرده ، طرفدار مقدمه موصله هستیم، پس معنای این حرف این است که آن مقدمه ای بر من واجب است که من را به ذی المقدمه برساند ، بنابراین این مقدمه که من را نرسانده فلیس بواجبٍ. (نظر صاحب فصول) اما آخوند می گوید اینجا که قال الله ، قال رسول الله و … که نیست ، آنچه در اینجا هست قال العقل هست. آخوند به صاحب فصول می گوید که اگر قال العقل است ، عقل ملازمه می بیند بین ذی المقدمه و مطلق المقدمه ، موصلةً کانت او غیر موصلةٍ.)

محقق اصفهانی(کمپانی) دفاع کرده از صاحب فصول با این دفاع:

    1. تمکن از ذی المقدمه ملاک وجوب مقدمه نیست. زیرا تمکن از ذی المقدمه ، با صِرف تمکن از مقدمه هست ولو ذی المقدمه را نیاورد.

    2. بله، فعلیت ذی المقدمه توقف بر فعلیت مقدمه دارد، اگر چنین نباشد اینجا نمی تواند ذی المقدمه را بجا بیاورد.

    3. ملاک وجوب مقدمه آن است که مرا به ذی المقدمه برساند چرا که اشتیاق به شیءای ، اشتیاق به مقدماتش هم هست. اشتیاق به ذی المقدمه اشتیاق به همه آنهایی است که در سلسله وجود ذی المقدمه قرار می گیرد، اگر مولای ما اشتیاق به آن دارد که من حج را بیاورم، پس اشتیاق به مقدمه هم دارد.اشتیاق به گذرنامه گرفتن و فراهم کردن اسباب را دارد. یا در مثال جهاد. مولای ما دوست دارد پر شدن جبهه را ، پس دوست دارد هر آنچه مقدمه این جبهه است (نام نویسی و…)

از نگاه محقق اصفهانی ملاک وجوب مقدمه این است که در سلسله وجود قرار بگیرد اگر در سلسله وجود قرار نگرفت اصلا ترشّحی نیست. بنابراین اگر برای تحقق این ذی المقدمه ایصال مطرح نباشد ، اینجا ما نمی توانیم اسمی از وجوب بیاوریم.

نهایة الدرایه ج1 ص 205 بحث مقدمه موصله.

(پس صاحب فصول می گوید فقط ملازمه هست بین ذی المقدمه و مقدمه موصله، آخوند میگوید مطلق المقدمه، محقق اصفهانی هم می گوید مقدمه موصله. این باید از آن ذی المقدمه مترشح می شود به مقدمه ای که شما را می رساند، و به مقدمه ای که شما را نرساند اصلا باید بهش متعلق نمی شود)

(ثمره ظاهرش قصه تزاحم بین انقاذ غریق و اجتیاز از ارض غصبی است. صاحب فصول می گوید اجتیاز از زمین غصبی آن زمان یقع علی صفة الوجوب که سرانجامش نجات غریق باشد، اما اگر به هر دلیلی سرانجامش نجات غریق نباشد ، صاحب فصول می گوید این اجتیاز حرام است چون شما را به مقصد نرسانده، آخوند می گوید این اجتیاز واجب است و شارع هم باید تشویق کند برای اینکه این تکلیف را تا اینجا رسانده ام)

اما اینجا یک سوال مطرح می شود:

ملاک وجوب مقدمه ، توقف ذی المقدمه علی المقدمه است یا ملاک وجوب مقدمه، توصل از ذی المقدمه به مقدمه است؟

اگر توقف را ملاک قرار دادیم می شود نظر آخوند ، اما اگر ملاک وجوب مقدمه را رسیدن به ذی المقدمه قرار دادیم می شود نظریه صاحب فصول.

ادامه برای جلسه بعد.(این جلسه مجدد مطالعه شود)

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo