< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الفاظ/مقدمه واجب/نوع وجوب/ ادله

 

امام علی: ما کان الله لیفتح علی عبدٍ… وَلا لِیَفْتَحَ عَلی عَبْدٍ بَابَ الدُّعاءِ و یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الاِجَابَۀِ وَلا لِیَفْتَحَ لِعَبْدٍ بَابَ التَّوْبَۀِ وَ یُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَۀِ

چنین نیست که خداوند در شکر را بر بنده ای بگشاید و در فزونی نعمت را برویش ببندد. اینگونه نیست که خدا باب دعا را بروی کسی بگشاید و باب اجابت را برویش ببندد.(خودش وعده داده ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ (غافر60) (بقره 186) وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ. پس او وعده داده که دعا همراه با اجابت است.

اگر بپرسند چرا بعضی دعاها مستجاب نمی شود پاسخ ها دارد یکی این است که ممکن است به مصلحت انسان نباشد. خدا اگر چیزی را نداد ممکن بود با دادنش خیلی ها را بیچاره می کردی. برای این ندادن ها هم باید خدا را شکر کرد.

دو. گاهی اوقات دعایمان لقلقه زبان است نه دعا. اگر با تمام وجود باشد دعاست. آب کم جو تشنگی آور بدست ...

اگر دعا دعا باشد و به مصلحت باشد به اجابت می رسد.

ادله وجوب مقدمه بیان شد، گفته شد آخوند یکی از ادله وجوب مقدمه را این میداند که شارع مقدس خود به مقدمات امر کرده. ويؤيد الوِجدان ، بل يكون من أوضح البرهان ، وجود الأوامر الغيرية في الشرعيات والعرفيات ، لوضوح إنّه لا يكاد يتعلق بمقدمة أمر غيري ، إلّا إذا كان فيها مناطه ، وإذا كان فيها كان في مثلها ، فيصحّ تعلقه به أيضاً ، لتحقق ملاكه ومناطه .

می بینیم در جاهایی امر به مقدمه تعلق گرفته ، می رویم سراغ ملاک و مناطش، می بینیم ملاک و مناطش عبارتست از توصل، وقتی ملاک را بدست آوردیم می گوییم حکم الامثال فی ما یصح و فی ما لا یصح واحد، اگر این مقدمه واجب است به این ملاک مقدمات دیگر هم واجب هستند به این ملاک.

نقدی که بر این استدلال شد این بود که : این اوامر غیریه ارشادی است برای بیان شرط یا برای بیان کیفیت است. و به عبارت دیگر ، اگر امر تکلیف به یک امر غیری توجه یافته اگر بما هو مقدمه بود فرمایش شما درست بود. میگفتیم که ملاکش توصل به ذی المقدمه است و این را به همه مقدمات سرایت می دادیم اما اینجا به ملاک این است که می خواهد شرطیت یا کیفیت را بیان کند. مثلا نمازی که می خواهید بخوانید اینگونه باید باشد. نگاه بوضو بما هو مقدمةٌ نیست بلکه بما هو کیفیة است. مانند آیه شش مائده. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ. کعبین به معنای بلندی روی پاست. نه قوزک پا. ) وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ ۚ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

اینجا واضح است که ذی المقدمه نماز است. (اذا قمتم الی الصلاه) وضو و غسل و تیمم را گفته برای اینکه بگوید کیفیت وضو وغسل و تیمم چیست بالدلالة المطابقیه و بالدلالة الالتزامیه بگوید این ها شرط صلاه است.

بالدلالة المطابقیه آیه کیفیت وضو و تیمم و غسل را می گوید و بالدلالة الالتزامیه می گوید اینها شرط اند.

اینجا خدا وضو را بما هو مقدمةٌ نفرموده بلکه بهانه ای دیده که تفصیل وضو را بگیرد. و ما معتقدیم از خود آیه استفاده می شود که وضوی شیعی وضوی قرآنی است. آیه می گوید وامسحوا … شما به چه ملاکی پاها را می شویید؟مفهوم غسل و مسح روشن است چرا از ظهور قرآن صرف نظر می کنند؟

(پس این که «يؤيد الوِجدان ، بل يكون من أوضح البرهان» اوامر غیریه ای که در شریعت هست نه، نه یوید و نه من اوضح البرهان است. اگر بما هی مقدمة بود درست بود و فرض این است که اینجا بما هو مقدمه نیست).

ان قلت: در این دو آیه که خوانده شد (2 طلاق) وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ… (گفته بودید برای شرطیت است ) (6 مائده) فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ... (که گفتید برای کیفیت است)

این آیه 12 سوره ممتحنه را شما حمل بر کجا می کنید؟ اینجا که دیگر نه کیفیت است و نه شرطیت، صرفا مقدمه هست!

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ ۖ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ ۖ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ

نحوه استدلال: این امتحان مقدمه هست یا ذی المقدمه؟ مقدمه هست. به دلیل اینکه ذی المقدمه بیان می شود ( فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ)

در حدیبیه قرار داد این شد که اگر یکی از کفار مردانشان به پیامبر پیوستند به مکه برگرداندنشان و اسمی از زنان نبود . آیه می فرماید تکلیف زنها این است که اگر آمدند و ایمان آوردند برشان نگردانید و اگر ایمان نیاوردند برشان گردانید. اسلام سبب بینونت می شود به دلیل لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ. منتها مهم در اینجا این است که از کجا بفهمیم که اینها مومن شدند (ایمان که امر قلبی هست) اینجا هم بیان کیفیت است (لتحصیل العلم بایمانهن) اینجا پس مقدمه بما هی مقدمه نیست بلکه برای این است که از کجا برسیم به این باور قلبی . فَامْتَحِنُوهُنَّ اینها را آزمایش کنید. و آیه برای بیان کیفیت تحصیل است. دون اینکه امر مولوی باشد ، اینجا امر مولوی نیست ، امتحنوهنّ این نیست که به عنوان یک تکلیف بر مسلمین امتحان اینها باشد. پس تا اینجا نتوانستید که یک امر به مقدمه بیاورید که مقدمه بما هی مقدمه باشد تا القای خصوصیت کنید و بگویید فرقی بین این مقدمه و سایر مقدمات نیست.

آیه دیگری را هم بیان می کنیم چه بسا این آیه بتواند امر به مقدمه را بر مسند بنشاند.

توبه 38: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ

مومنین چه شده شما را وقتی به شما گفته می شود که در راه خدا کوچ کنید و به جنگ تبوک بروید ، انجام وظیفه نمی کنید و سنگینی تان را روی زمین می اندازید (کنایه از اینکه کوچ نمی کنید) معنای این کار شما این است که دنیا در نظر شما محبوب تر است از آخرت ولی بدانید تمام دنیا با تمام امکاناتش در برابر نعم آخرت ناچیز است.

اینگونه استدلال می کنیم:

اینجا یک ذی المقدمه ای داریم به نام جهاد، (جهاد در تبوک مرز ترکیه و اردن. 400 کیلومتر با مدینه فاصله داشت.) و مقدمه اش هم نَفر(کوچ) است. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ، پس امر به نفر هست. اینجا که دیگر اسمی از کیفیت و شرط نیست. فقط اسم از مقدمه هست.

چرا مقدمه هست؟ و ملاکش چیست؟ ملاکش این است که برای رسیدن به تبوک باید دل بکنید از دنیا و کوچ کنید، و ملاک کوچ کردن توصل به ذی المقدمه (رسیدن به تبوک است) اگر ملاک این است ملاک در مقدمات دیگر هم هست. پس اینجا که شاهد بر کلام آخوند هست. این که توجیه کیفیت و توجیه شرط را ندارد.

پاسخ این است که درست این است که این آیه ملامت دارد. ملامت بر ترک این مقدمه هست یا ملامت بر ترک جهاد است؟

ترک جهاد است. چون برای ترک جهاد است که می گوید شما دلبسته به دنیا هستید ؛ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ، پس بنابراین شما این توبیخ را بر مقدمه نگیرید ، توبیخ بر ذی المقدمه است. نفر نمی کنید تا جهاد نکنید و این یعنی دلبستگی به دنیا . مفهومش این است که کسانی که دلبسته به خداوند هستند، نفر می کنند.

پس این دو دلیل که مهم ترین دلیل آخوند بود بر وجوب مقدمه جواب نداد.

دو دلیل دیگر بر وجوب مقدمه گفته شده ، (اراده تشریعیه مانند اراده تکوینیه هست. فکما اینکه در اراده تکوینیه کسی که ذی المقدمه را می خواهد مقدمه را هم می خواهد اراده تشریعیه هم می خواهد. ، و دلیل چهارم که اگر مقدمه واجب نباشد تکلیف بمالایطاق لازم می آید که این از ابوالحسین بصری .

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo