< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الفاظ/ضد/اضد عام/ التزام

امام علی :مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ، هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُهُ. قصار 449

کسی که برای خودش شخصیت قائل است، شهواتش در برابرش خار خواهند شد.

همین مضمون را در غرر دارند مَن كَرُمَت عَلَيهِ نَفسُهُ، لَم يُهِنها بِالمَعصِيَةِ. کسی که برای خودش شخصیت قائل است آن را با معصیت موهون نمی کند. با مخالفت فرمان خدا شخصیت والای خودش را زمین نمی زند. در مقابل هم اسیر شهوت بودن ذلت است، عبد الشهوة اذل من عبد الرِقّ . کسی که بنده شهوت است از برده اسیر ذلیل تر هست.

سخن این است که آیا امر به شیء نهی از ضد عام می کند یا نه؟ (اینجا 4 نظریه هست)

نظریه اول (قول اول) اینکه: امر به شیء همان نهی از ضد عام است بالدلالة المطابقیه دلالت دارد. بیان شد که چنین نیست.

نظریه دوم (قول دوم) اینکه: بالدلالة الالتزامیه امر به شیء دلالت بر نهی از ضد عام می کند. این هم پاسخ داده شد.

نظریه سوم (قول سوم) اینکه: امر به شیء بالدلالة الالتزامیه نهی از ضد عام می کند.

(نکته : در رابطه با دلالت الالتزامیه ، در متن تهذیب المنطق ، نوشته تفتازانی،791 اواخر قرن هشتم. در سمرقند وفات کرده و به سرخس منتقلش کردند. در منطق تهذیب و در کلام مقاصد ، در منطق شمسیه را نوشته. شرح تهذیب المنطق را ملا عبدالله بن حسین یزدی نوشته. در فقه دست داشته ، همینطور در منطق و کلام و بلاغت . هم مباحثه مقدس اردبیلی بوده، شاگرد علامه دوانی، استاد شیخ بهایی، کان علامة زمانه من غیر نزاع … . شرح قواعد . شرح تهذیب دارد و پسرش هم ملا بود. در حکومت شاه طهماسب صفوی سال 981 اوایل قرن دهم فوت کردند و در نجف دفن شدند.

عبارت تهذیب المنطق: دلالة اللفظ علی تمام ما وضع له، مطابقةٌ و علی جزئه، تضمنٌ و علی الخارج، التزامٌ و لا بد فیه من اللزوم عقلا او عرفاً و یلزمهما المطابقه ولو تقدیراً.

الان می خواهیم بگوییم امر به شیء بالدلالة الالتزامیه نهی از ترک (ضد عام ) دارد

در دلالت التزامیه بایستی تلازم ذهنی بین لفظ و معنا باشد و تلازم خارجی کفایت نمی کند. و همچین تلازم هم باید روشن باشد. وقتی ذهن معنای لفظ را تصور کرد منتقل به لازمش شود، لذاست که گفته اند دلالت التزامیه بر سه قسم است:

(التزامیه بین بالمعنی الاخص. التزامیه بین بالمعنی الاعم. دلالت التزامیه غیر بیّن)

دلالة التزامیه بالمعنی الاخص: ما یمتنع انفکاکه عقلا عن موضوعه.

سه که می گوییم که ملزوم است لازمه اش فردیت است. اربعه که میگوییم ملزوم است لازمه اش زوجیت است. نار که می گوییم لازمه اش حرارت است. فلذا وقتی کودک را می خواهیم از آتش بترسانیم می گوییم داغ است. او را از لازمش به ملزومش می بریم. در اینجا تصور الملزوم کافی است تا شما را به سوی لازم ببرد. و چیز دیگری لازم ندارد.

دلالة التزامیه بین بالمعنی الاعم: عبارت از آن لازمی که تصور ملزوم کافی نیست که شما را به سوی لازم ببرد بلکه باید ملزوم را ببینید ، لازم را ببینید ، تصور نسبت کنید تا جزم به ملازمه پیدا شود. مثل الاثنان نصف الاربعه یا ربع ثمانیه. با صرف تصور اثنان به نصف الاربعه نمی رسیم . باید اثنان و اربعه را تصور کنیم و نسبت بین آن دو را بسنجیم و بگوییم می شود 1/

(نکته یک: در دلالت بین (بالمعنی الاعم و بالمعنی الاخص) دلالت لفظی است ولی غیر بین دلالت عقلی است. فرمول های ریاضی دلالت است اما غیر بین، باید تفکر کنند تا بتوانند به هم پیوند بدهند).

در لزوم مقدمه واجب با ذی المقدمه، ما از وجوب ذی المقدمه وجوب مقدمه را استفاده می کنیم. این بین است اما بیّن بالمعنی الاعم است. باید صلاة (ملزوم) و مقدمه اش که وضو هست را ببینیم و به هم پیوند بدهیم می شود بین بالمعنی الاعم. این عقلی نیست بلکه لفظی است. چرا که ما باید صلاة و وضو را که لفظ هستند و نسبت بین صلاة و وضو را ببینیم تا برسیم به التزام)

اما دلالت التزامیه غیر بیّن:

اینکه تصدیق و جزم به ملازمه هم کافی در تصور طرفین و نسبت بینشان نیست و نیاز به دلیل دارد. مثل بسیاری از مسائلی که در علوم (چه علوم عقلی و چه علوم مادی مانند فیزیک و شیمی بکار می رود) می گوییم المثلث زوایاه تُساوی قائمتین . باید مثلث را بشناسیم که سه زاویه دارد. زاویه قائمه را بشناسیم و بشناسیم که مجموع زوایای مثلث 180 درجه است . این برهان هندسی می گوید که زاویه قائمه 90 درجه است. سه تا زاویه مثلث مساوی دو زاویه 90 درجه است. با برهان هندسی به این جا می رسیم و این می شود غیر بین.

بحث در اینجا این است که آیا امر به شیء بالدلالة الالتزامیه بر نهی از ضد عام (ترک) دلالت دارد یا ندارد؟

الف: آیا لزوم بین بالمعنی الاخص دارد یا ندارد؟

ب: آیا لزوم بین بالمعنای الاعم دارد یا ندارد؟

ج : آیا لزوم غیر بین دارد یا ندارد؟

اما الاول: آیا امر به شی دلالت التزامیه بر نهی از ترک بالالتزام البین بالمعنی الخص را دارد یا ندارد؟ بعبارت دیگر:آیا دلالت التزامیه بیّن بالمعنی الاخص بین امر به شی و نهی از ضد از عام (ترک) وجود دارد یا ندارد؟

این که بگوییم نفس تصور وجوب کافیست در تصور منع از ترک هست. نفس تصور عدد سه، شما را به فردیت می رساند. نفس تصور نار شما را به حرارت میرساند.

آیا اینجا امر به شی، نهی از ترک را هم به ما می گوید؟

خیر ابدا چنین نیست، زیرا بسیار پیش می آید که آمر امر به شیء می کند در حالی که غافل از ترکش است تا چه رسد که نهی از آن کند. پس دلالت التزامیه بیّن بالمعنی الاخص بین امر به شی و نهی از ضد از عام (ترک) نیست.

(نکته : ما با لفظ و تلازم ذهنی کار داریم نه تلازم در خارج)

تلازم ذهنی: نار را که می گوییم حرارت به ذهنمان می آید ، نمی شود نار را بگوییم و حرارت به ذهنمان نیاید. آیا اینجا اینگونه است وقتی می گوییم ازل النجاسه عن المسجد یعنی ترکش را ترک کن، گرچه در خارج چنین است اما این تلازم لفظی نیست،

خلاصه اینکه : امر به شی ملازمه با نهی از ترک (ضدعام) بالالتزام البین بالمعنی الاخص ندارد.

اما الثانی: آیا امر به شیء دلالت التزامیه با نهی از ترک بالالتزام البین بالمعنی الاعم دارد یا ندارد؟

(بین بالمعنی الاعم این بود که دو نصف چهار است) آیا اینجا اینچنین است که اگر ما وجوب ، ترک و نسبت بینهما را تصور کردیم به نهی از ترک می رسیم یا نه؟

پاسخ این است که یا این دلالت التزامیه لغو است، یا ایجاد انگیزه نمی کند.

لغو است به این صورت: اگر او در پی اطاعت باشد نیازی به نهی از ترک نیست، بلند می شود و ازاله نجاست می کند، و اگر نخواهد ازاله نجاست کند با نهی از ترک هم ازاله نجاست نمی کند.

علاوه بر اینکه ملاک امر، وجود مصلحت در فعل است و ملاک نهی، عدم مصلحت در ترک است . معنای نهی وجود مفسده در فعل است و عدم مفسده در ترک است. اگر در یک مورد هم امر و هم نهی موجود شد معنایش وجود مصلحت در فعل و وجود مفسده در ترک است و این تلازم نیست. چه بسا ازاله نجاست از مسجد قطعا مصلحت دارد اما نمی تواند قسم خورد که ترک ازاله مفسده دارد، چه بسا ترک الازاله، فاقد مصلحت است و فاقد مصلحت بودن غیر مفسده است.

بنابراین التزام بین بالمعنی الاعم هم نیست که امر به شیء بالالتزام بین بالمعنی الاعم به ما بگوید اُترک ترک ازاله را.

اما الثالث: آیا امر به شیء دلالت التزامیه بر نهی از ترک بالالتزام الغیر البیّن را دارد یا ندارد؟

این دلالت دلالت عقلی است نه دلالت لفظی . کل دلالت های التزامیه غیر بیّن دلالاتٌ عقلیةٌ. معنای اینکه بگوییم دلالت التزامیه غیر بیّن در اینجا هست معنایش این است که ملازمه بین ارادتین هست، یعنی هر جا اراده امر به ازاله پیدا شد ، آنجا اراده نهی از ترک(اترک ترک ازاله) هم پیدا می شود.

آیا واقعا چنین است که همه جا هر کس دستوری می دهد تصور می کند یک نهی ای را که ترکش را ترک کنید؟ این تلازم این اراده ها دون اثباته خرط القتاد. به این آسانی نیست که کسی بیاید و تلازم بین ارادتین را بیان کند.

ماهم اراده های امریه و اراده های نهییّه، اوامر داریم و نواهی. وقتی امر می کنیم واقعا در ذهنمان نقطه مقابلش نیست و بگوییم اترک ترکش را. تا قبل از طرح این مباحث ، اصلا به ذهن ما که این اراده نهی تعلق بگیرد نمی آمد، و اگر مواخذه می کنیم چون امر را انجام نداده است.

بنابراین آیا امر بشیء اقتضای نهی از ضد عام را دارد یا ندارد؟

لا بالدلالة المطابقیه و لا بالدلالة الالتزامیه و لا بالدلالة التضمنیه این اقتضاء را ندارد.

قول چهارم: (نظریه چهارم) عدم الاقتضاء:

امر به شیء اقتضای نهی از ضد عام را ندارد.

وارد ضد خاص می شویم:

(ضد خاص ترک نیست، بلکه صلاة ضد خاص ازاله است)

آیا امر به واجب نهی از ضد خاص ( امر به ازاله نجاست نهی از صلاة که ضد خاص است) می کند یا نمی کند؟

آنها که قائلند که می کند، با یکی از دو مبنا قائلند. یکی مقدمیت ترک ضد برای فعل واجب(مقدمیت ترک ضد برای فعل ضد دیگر) و یکی تلازم است(تلازم فعل شی با ترک ضد آن).

آخوند از بحث مقدمیت وارد شده است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo