< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الفاظ/ضد/ضد خاص/اقوال

 

امام علی : مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً، إِلَّا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً. قصار 450

هیچ کس شوخی نامناسبی نکرد مگر اینکه مقداری از عقلش فرو ریخت.

شوخی ها بر دو نوعند: یکی شوخی مناسب که در آن گناه و غیبت و آبرو ریزی مومنی نیست و این شوخی از مصادیق حسن خلق است. امام صادق فرمود إِنَّ اَلْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ وَ إِنَّكَ لَتُدْخِلُ بِهَا اَلسُّرُورَ عَلَى أَخِيكَ وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يُدَاعِبُ اَلرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّهُ . (کافی ج 2 ص 633) بخصوص در سفر هم سفران شوخ مسلک سبب شیرینی سفر می شوند. در روایتی از پیامبر هست که ایشان فرمودند در سفر آنچه نشانه شخصیت است و المِزاحُ في غيرِ المَعاصي.

شوخی های نوع دوم شوخی های نامناسب است. شوخی هایی که خلاف متانت و خلاف ادب باشد.

گفته شد بحث ضد در دو بخش باید مطرح شود. یکی ضد عام و یکی ضد خاص.

ضد عام مطرح شد که : 4 نظریه است. یک : امر به شی اقتضای نهی از ضد عام دارد بالمطابقه. دو: بالتضمن. سه: بالالتزام البیّن . چهار: بالالتزام الغیر البین . همه نقد شد سرانجام به این رسیدیم که امر به شی اقتضای نهی از ضد عام ندارد.

اما الکلام فی المقام الثانی : ضد الخاص.

آیا امر به شیء نهی از ضد خاص دارد یا ندارد؟

ضد خاص همان است که ضدین را در فلسفه با آن تعریف می کنیم. امران وجودیان لا یجتمعان ولکن یرتفعان.ضدخاص ترک نیست بلکه مصداق ترک است.

مثال اول: ازل النجاسة عن المسجد: ضد خاصش صلاة است. آیا امر به شیء نهی از ضد خاص دارد یا ندارد؟

فرض هم در اینجا این است که یک ضد (ازاله نجاست ) اهم است و ضد دیگر (صلاة) مهم است .

مثال دوم: عدّ الدین العاجل. اینجا هم ضد خاصش صلاة است . دین اهم است و صلاه مهم است.

آیا امر به شیء (ازل النجاسه. عد الدین العاجل) نهی از صلاة می کند یا نهی از صلاه نمی کند؟

آنها که گفته اند نهی از ضد خاص می کند دو وجه برای این حرفشان بیان کرده اند:

یک. (وجه اول مسلک المقدمیة) گفته اند ترک ضد (ترک صلاه) مقدمه هست برای فعل ضد اهم (ازاله- اداء الدین) .

دو .(وجه دوم مسلک الملازمة) گفته اند ملازمه عقلیه هست بین امر به اهم و نهی از مهم .

آخوند ابتدا از مسلک مقدمیت وارد شده است.

مسلک مقدمیت سه پایه دارد:

پایه اول: آن که ترک ضد (که مهم است) مقدمه فعل ضد آخر است که اهم است. ما اگر نماز بخوانیم این نجاست می ماند و شارع مقدس نمی خواهد این نجاست بماند(شارع مقدس ازاله نجاست را اهم می داند) پس بنای اول این است که ترک ضد (صلاة) مقدمه ازاله است که امر اهم است.

پایه دوم: مقدمة الواجب واجبةٌ ، اینجا ترک الصلاه مقدمةٌ لفعل الإزالة. پس ترک الصلاة چون مقدمه هست برای فعل ازاله واجب است.

پایه سوم: امر به شیء در اینجا، امر به ترک صلاه است و امر به ترک صلاه اقتضای نهی از ضد عامش را می کند. ضد عامش نقیض ترک است (فعل صلاة)

پس بنابراین حتی اگر شما امر به شیء را مقتضی نهی از ضد خاص ندانید از طریق نهی از ضد عام هم می توان امر به شیء را مقتضی نهی ضد دید، و قائل به ترک صلاة شد.

این سه مقدمه هست که نتیجه اش نهی از ضد خاص هست.

از این سه مقدمه آنی که خیلی مهم است و آخوند بر آن تکیه دارد مقدمه اول هست. ( ترک الضد مقدمة لفعل ضد الاخر که اهم است)

(تقریر مقدمیت) آخوند این مقدمیت را چنین تقریر می کند:

می گویند که توقف شی بر ترک ضد به دلیل مُضاده و معاندتی هست که بین وجودین هست. فرض این است که نمی شود در این زمان محدود هم ازاله صورت بگیرد و هم نماز، چون اگر ممکن باشد که اصلا مشکلی نیست. مشکل این است که در این صورت چون مضاده هست قابل جمع نیست.

وجود شیء مبتنی بر علت تامه است. (اجزاء علت تامه: یک: مقتضی، دو: معد . سه: شرط، چهار: عدم المان مثلا احراق ، آتش می خواهد که مقتضی است. معد می خواهد که هیزم یا گاز است. شرط در اینجا محاذات است، این آتش محاذی چیزی قرار بگیرد که می خواهد سوخته شود. عدم المعانع که خشک بودن است. (مانع رطوبت است))

جزء العله ککل العله است و بدون آن معلول وجود پیدا نمی کند. لا فرق در اینکه این چهارتا نباشد یا فقط عدم المانع نباشد (یعنی مانع باشد) یا شرط موجود نشود.

به این ترتیب صلاه مانع از ازاله است. عدم المانع از اجزاء علة است و جزء العله ککل العله است که مقدمه محسوب می شود.

نتیجه اینکه فالامر بالشیء (ای الازاله) مقتضیٍ للنهی عن ضده الخاص، چون عدم ضد خاص از اجزاء علت است، فاذا قال المولا ازل النجاسه عن المسجد فکانه قال اترک الصلاة. (این ثمره مهم بحث ضد است)

آخوند می گوید که اینجا عدم المانع مقدمه ازاله نیست. بلکه اینجا در ردیف (هم عرض ) هم هستند. نه اینکه این مقدم بر آن باشد تا شما بگویید مقدمه است با این بیان که معاندت و منافرت بین دو شیء معنایش چیست؟

معنایش این است که این دو تا با هم جمع نمی شوند. بر این اساس منافاتی نیست بین ازاله و عدم صلاة بلکه اینها با هم کمال ملائمت را هم دارند. چون ازاله با نقیض صلاة که عدم صلاة است فی مرتبةٍ واحده هستند نه اینکه عدم الصلاة مقدم بر ازاله باشد.

لب کلام اینکه: معاندت بین ازاله و صلاه هست، اما ملائمت کامل هست بین ازاله و ترک الصلاة . پس اینها در یک رتبه هستند و وقتی در رتبه واحده شدند چگونه شما یکی را مقدمه قرار می دهید برای دیگری؟ ازاله مقدمه ترک صلاه است و صلاه مقدمه ترک ازاله است. و هر دو هم در ردیف هم اند. پس با مسلک مقدمیت نمی توانید امر به شی ء نهی از ضد خاص را به اثبات برسانید.

إن الجهة المبحوثة عنها في المسألة ، وأنّ كانت إنّه هل يكون للأمر اقتضاء بنحو من الأنحاء المذكورة ، إلّا إنّه لما كان عُمدةُ القائلين بالاقتضاء في الضد الخاص ، إنّما ذهبوا إليه لأجل توهّم مقدمية ترك الضد ، كان المهمّ صَرفُ عِنان الكلام في المقام إلى بيان الحال وتحقيق المقال ، في المقدمية وعدمها ، فنقول وعلى الله الاتكال :(یعنی بحث مهمی است و با توکل برخدا این بحث را دنبال میکنیم)

إن توهّم توقف الشيء على ترك ضدّه ، ليس إلّا من جهة المضادًة والمعاندة بين الوجودين(ازاله و صلاه با هم جمع نمی شوند) ، وقضيتها الممانعة بينهما ، ومن الواضحات أن عدم المانع من المقدمات.(این تقریر بود که عدم المانع من المقدمات است و فرق نمی کند که جمیع اجزاء علت نباشد یا یک جزء علت نباشد که عدم المانع باشد ، این توهم فاسد است)

وهو توهّم فاسد ، وذلك لأن المعاندة والمنافرة بين الشيئين ، لا تقتضي إلّا عدم اجتماعهما في التحقّق ، وحيث لا منافاة أصلاً بين اِحدی العينين وما هو نقيض الآخر وبديله ، بل بينهما كمال الملاءمة ، كان أحد العينين مع نقيض الآخر وما هو بديله في مرتبة واحدة من دون أن يكون في البين ما يقتضي تقدم أحدهما على الآخر ، كما لا يخفى.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo