< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

99/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع/مقدمه واجب/ ترتب/مضیق

امام علی : الْعَيْنُ وِكَاءُ السَّهِ . قصار 466

چشم نگهدارنده نشیمنگاه است.

وکاء به معنای نخی است که دهانه مشک را با آن می بندند. سَه هم به معنای نشیمنگاه است.

انسان وقتی بیدار باشد کنترل خود را برعهده دارد ولی وقتی خواب است دیگر اینگونه نیست که کنترل همه اعضای بدن تحت اختیارش باشد. این تعبیر مولا پیام مهمی دارد و آن است که اگر چشمتان باز باشد اشتباه سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی نمی کنید ، آنها که سرمایه دار شدند کسانی هستند که عقل اقتصادی داشتند و اشتباه هم نمی کردند. اگر کسی چشمش باز باشد در همه عرصه اشتباه نمی کند و برنده میدان می شود.

بحث ترتب زیرمجموعه تزاحم است نه آنکه زیرمجموعه تعارض باشد، دلیلش هم روشن است، همه مثالهایی که بیان شد مثال تزاحم بود. ازل النجاسه عن المسجد و از سوی دیگر نماز را داشتیم. از سویی صلاة الکسوف را داشتیم و از سویی صلوات یومیه را داشتیم.

به این ترتیب معنای ترتب روشن شد، معنای ترتب این است که دو واجب داریم یک واجب اهم است و دیگری مهم، واجب اهم مطلق است، (یعنی یجب علیک که ازاله نجاست کنی (چه نماز بر تو واجب باشد و چه بر تو واجب نباشد) لکن واجب مهم مشروط است (یعنی اینکه اگر اهم را نیاوردی آن را بیاور) این اگر ، در جانب واجبِ اهم نیست بلکه در جانب واجب مهم است. این ترتب تنها در دو صورت است:

صورت اول: آنکه هر دو واجب مضیق باشند. مثل صلاه کسوف و صلاة ظهرین در آخر وقت . اینجا سخن این است که تکلیفش آوردن صلاة یومیه است (در تزاحم بین واجب یومیه و واجب غیر یومیه ، واجب یومیه مقدم است).

حال اگر واجب اهم (ظهرین) را ترک کرد و کسوف را خواند آیا این صلاه کسوف قبول است یا باطل؟

صورت دوم: احد الواجبین مضیق است و دیگری موس مثل اول الوقت کسوف در حال باز شدن است، همراه شده با اول وقت نماز ظهر. اینجا اهم صلاة الکسوف است و مهم صلاة یومیه است. باید اهم را آورد اما اگر کسی این اهم را رها کرد و مهم را آورد آیا این صلاه مقبول هست یا باطل؟

نکته : هرجایی سراغ ترتب نمی رویم باید امر دایر باشد بین مضیقین و بین مضیق و موسع و همچنین بحث ترتب زیرمجموعه بحث تزاحم است نه مبحث تعارض. علاوه بر اینها در ترتب باید مهم و اهم ، واجب مطلق و مشروط را هم بفهمیم.

مقدمه سوم: هل الترتب بحثٌ لفظیٌ ام بحثٌ عقلی؟

به نظر می رسد که این بحث ، بحث عقلی است نه بحث لفظی، چون بحث از تعارض نیست بلکه از تزاحم است معنایش این است که من مواجهم با دو تکلیف یکی تکلیف اهم (ازاله نجاست) و دیگری تکلیف مهم (صلاه) . بحث ترتب این است که اگر اهم را رها کردی ، آوردن مهم صحیح است یا صحیح نیست. بنابراین اینجا سخن از لفظ نیست بلکه سخن از عقل است، مانند بسیاری از مباحث دیگر که در مباحث الفاظ آمده و لیس ببحثٍ لفظیٍ، مانند مقدمه واجب، یا بحث ضد، بحث اجتماع امر و النهی ، مثل این بحث که آیا نهی در عبادات موجب فساد هست یا موجب فساد نیست.

(بحث ترتب بحثٌ عقلیٌ و لیس ببحثٍ لفظی)

مقدمه چهارم : در ترتب در دو حوزه بحث می کنیم:

یکی حوزه امکان (آیا ممکن هست یا ممکن نیست). دو: اگر ممکن شد ما نیاز به دلیل داریم یا نیازی به دلیل نداریم؟

سخن این است که اینجا امکانش کافی است ، چون فرض این است که ما مخاطب فعلی به امر تکلیف هستیم، هر دو تکلیف را باید انجام بدهیم (هم صلاة کسوف را باید بخوانیم و صلاة یومیه را باید بخوانیم) اینجا دو راه پیش روی ماست. (فرض این است که نمی توانیم هر دو را اتیان کنیم)

راه اول : اینکه بگوییم در این شرایط فقط موظف به اهم هستیم و مهم ساقط است (قائل به سقوط امر به اهم بشویم) مانند شیخ بهایی که گفته است که اگر امر به شیء نهی از ضد هم نکند هذه الصلاة باطلةٌ چون لا امر لها.

راه دوم: اینکه بگوییم ما در اینجا موظف به دو تکلیف هستیم و هر دو را هم نمی توانیم انجام بدهیم ، اینجا چه چیزی مشکل برایتان درست کرده، اصل تکلیف مهم یا اطلاق دلیل مهم؟ اصل مشکل درست نکرد بلکه اطلاق دلیل مهم مشکل درست کرد (اطلاق دلیل مهم این است ، صلاة ظهر و عصر را بیاور چه ازاله بر تو واجب باشد و چه نباشد، ازاله هم می گوید ازاله را بیاور چه صلاة ظهر بر شما واجب باشد یا نباشد)

اینجا تکلیف این است که الضرورات تتقدّر بقدرها. اینجا این اطلاق را محدود می کنیم نه اینکه اصل وجوب را برداریم. این اطلاق الوجوب (اطلاق وجوب المهم ) را بر می داریم. خروجی اش این می شود که الاهم واجبٌ مطلقٌ و المهم واجبٌ مشروطٌ . و مشکل حل می شود.

به این گونه مشکل حل می شود: ازل النجاسه عن المسجد ولی فان عصیتَ و لم تُزل النجاسه عن المسجد فصلّ. این میشود ترتب .

پس این ادعا که در بحث ترتب مبنای حرف امکانش است ، اگر امکان پیدا کرد دیگر نیازی به دلیل ندارد. پس نظریاتی که در باب ترتب هست آخوند ترتب را قبول ندارد ولی نایینی ، محقق ثانی ، میرزای شیرازی ، سید محمداصفهانی ترتب را قبول دارند یعنی نیازی به دلیل ندارند و می گویند ممکن است و صِرف امکانش یکفی فی وقوعه و لا یحتاج الی الدلیل به عبارت دیگر آن کس که ترتب را قبول ندارد نمیگوید ترتب دلیل ندارد می گوید اصلا ترتب ممکن نیست (نه اینکه ممکن است و دلیل ندارد).

مقدمه پنجم : مبنای بحث ترتب این است که هم امر به اهم فعلی است و هم امر به مهم . این تزاحم درست کن است. یعنی اینکه شارع هم به من ازل النجاسه می گوید و هم به من صل می گوید و این هر دو تکلیف بر دوش من هست هم تکلیف اهم و هم تکلیف مهم.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo